کلمه جو
صفحه اصلی

شنا


مترادف شنا : آب تنی، سباحت

فارسی به انگلیسی

swim, swimming

swimming


فارسی به عربی

سباحة

مترادف و متضاد

swim (اسم)
شناوری، شنا

آب‌تنی، سباحت


فرهنگ فارسی

حرکت انسان یاحیوان درروی آب بادست وپا، آشناه
( اسم ) حرکت انسان یا جانور بر روی آب به وسیله تحرک بازوان و پاها سبحت .
کراث جبلی است که بیو نانی فراسیون نامند .

فرهنگ معین

(ش ) (اِ.) حرکت انسان یا جانور در زیر یا روی آب با کمک حرکات منظم وهمآهنگ دست و پا که انواع مختلف دارد. ؛ ~ی کرال معمول ترین و سریع ترین نوع شنا در آب که در آن دست ها هر بار که از آب بیرون می آیند از کنار گوش داخل آب می شوند و همزمان با آن پاها به صورت متناوب به آب ضربه می زنند و آن دو نوع است : الف - کرال پشت . ب - کرال سینه . ؛ ~ی پروانه نوعی شنا که در آن شناگر مانند بال زدن پروانه هر دو دست خود را همزمان در آب فرو می کند و بیرون می آورد. ؛ ~ی قورباغه نوعی شنا که مانند حرکات قورباغه با باز کردن دست ها و جمع کردن همزمان پاها و بالعکس همراه است . ؛~ی زیرآبی نوعی شنا که با پیمودن مسافتی در زیر آب انجام می شود. ؛ ~ی امدادی نوعی شنا که چهار نفر به صورت یک تیم به طور امدادی طول مسیر مسابقه را طی می کنند. ؛ ~ی استقامت نوعی مسابقة شنا با مسافت های طولانی با انواع شناها که معمولاً در آب های آزاد صورت می گیرد. ؛~ی مختلط نوعی مسابقة شنا که در آن از چهار نوع شنای مختلف کرال سینه ، کرال پشت ، قورباغه و پروانه استفاده می شود. ؛~ی آزاد نوعی مسابقة شنا که شناگر برای طی کردن مسیر مسابقه آزاد است از انواع مختلف شنا استفاده کند.


(ش ) (اِ. ) حرکت انسان یا جانور در زیر یا روی آب با کمک حرکات منظم وهمآهنگ دست و پا که انواع مختلف دارد. ، ~ی کرال معمول ترین و سریع ترین نوع شنا در آب که در آن دست ها هر بار که از آب بیرون می آیند از کنار گوش داخل آب می شوند و همزمان با آن پاها به صورت

لغت نامه دهخدا

شنا. [ ش ِ ] ( اِ ) شناوری و آب ورزی باشد. ( برهان ). حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله تحرک بازوان و پاها. سباحت. ( فرهنگ فارسی معین ). دست و بغل در تداول شوشتر. شناوری و دست وپا زدن در آب و با لفظ کردن مستعمل و بمعنی شناور وشناگر مجاز است. ( آنندراج ). شناه. شناب. یعنی شناوری و بر این قیاس شناگر و شنابر و شناور :
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.
لبیبی.
همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقه ام در شنا میگریزم.
خاقانی.
رجوع به شناب ، شناو، شناه و شنوشود. || قسمی از اعمال ورزش در گود. ( یادداشت مؤلف ). برسم پهلوانان باستانی شنا رفتن در زورخانه. هر دو دست را بر زمین یا بر تخته شنا تکیه دادن و پاها را به عقب کشیدن و بدن را بر دو دست فرودآوردن و بربردن است بی اصطکاک با زمین تا بازوان نیروگیرد. نام ورزشی است که هندیان آن را دند گویند و آن را شنو نیز نامند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
بیم طوفان بلا در خشکیم بیش از تری
همچو کشتی گیر از آن مشق شنا دارم به خاک.
اشرف.
و رجوع به شنو شود.
- تخته شنا؛ تخته ای به طول تقریباً یک متر و به عرض ده سانتی متر با دو پایه بسیار کوتاه که بر زمین نهند و زورخانه کاران دستها را بر آن تکیه دهند و پاها را از عقب کشیده دارند و بدن را بی آنکه با زمین اصطکاک یابد بر دو بازو فرودآرند و باز بالا برند تا عضلات بازو نیرو گیرد.
- شنا رفتن ؛ در زورخانه و آن غیر شنا کردن بمعنی سباحت است. ( یادداشت مؤلف ).

شنا. [ ] ( اِ ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. ( فهرست مخزن الادویه ).

شنا. [ ش ِن ْ نا ] ( اِخ ) ناحیه ای است از اعمال اهواز. || ناحیه ای است از اعمال قسمت فرویین دجله بصره. ( از معجم البلدان ).

شنا. [ ] (اِ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. (فهرست مخزن الادویه ).


شنا. [ ش ِ ] (اِ) شناوری و آب ورزی باشد. (برهان ). حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله ٔ تحرک بازوان و پاها. سباحت . (فرهنگ فارسی معین ). دست و بغل در تداول شوشتر. شناوری و دست وپا زدن در آب و با لفظ کردن مستعمل و بمعنی شناور وشناگر مجاز است . (آنندراج ). شناه . شناب . یعنی شناوری و بر این قیاس شناگر و شنابر و شناور :
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری .

لبیبی .


همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقه ام در شنا میگریزم .

خاقانی .


رجوع به شناب ، شناو، شناه و شنوشود. || قسمی از اعمال ورزش در گود. (یادداشت مؤلف ). برسم پهلوانان باستانی شنا رفتن در زورخانه . هر دو دست را بر زمین یا بر تخته ٔ شنا تکیه دادن و پاها را به عقب کشیدن و بدن را بر دو دست فرودآوردن و بربردن است بی اصطکاک با زمین تا بازوان نیروگیرد. نام ورزشی است که هندیان آن را دند گویند و آن را شنو نیز نامند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
بیم طوفان بلا در خشکیم بیش از تری
همچو کشتی گیر از آن مشق شنا دارم به خاک .

اشرف .


و رجوع به شنو شود.
- تخته ٔ شنا؛ تخته ای به طول تقریباً یک متر و به عرض ده سانتی متر با دو پایه ٔ بسیار کوتاه که بر زمین نهند و زورخانه کاران دستها را بر آن تکیه دهند و پاها را از عقب کشیده دارند و بدن را بی آنکه با زمین اصطکاک یابد بر دو بازو فرودآرند و باز بالا برند تا عضلات بازو نیرو گیرد.
- شنا رفتن ؛ در زورخانه و آن غیر شنا کردن بمعنی سباحت است . (یادداشت مؤلف ).

شنا. [ ش ِن ْ نا ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال اهواز. || ناحیه ای است از اعمال قسمت فرویین دجله ٔ بصره . (از معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها.

دانشنامه عمومی

شنا می تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد.
شنا (انسان) روش حرکت کردن در آب انسان ها
ورزش شنا مهارت یا ورزش شناور ماندن و حرکت درون آب است.
شنا رفتن از حرکات ورزشی ساده و بدون نیاز به ابزار است.
شنا (شهر)
شنا (فیلم)

دانشنامه آزاد فارسی

شنا (swimming)
جلو راندن بدن در آب. چهار نوع شنای رقابتی وجود دارد: آزاد، قورباغه، پشت، و پروانه. طول مسیر مسابقه برای هر رشته بین ۵۰ تا۱۵۰۰ متر متغیر است. استخرهای استاندارد المپیک ۵۰ متر طول و هشت ردیف دارند. از نظر تاریخی شنا سابقه ای بسیار طولانی دارد و در تعلیمات جنگجویان رومی و یونانی وجود داشته است. شنای رقابتی در ۳۶پ م در ژاپن انجام می شده و از ۱۶۰۳ در مدارس اجباری بوده است. ترس از عفونت باعث شد که اروپاییان در قرون وسطا از شنا خودداری کنند؛ ولی از اواخر قرن ۱۹ ساخت استخرهای شنا و استفاده از کلر برای گندزدایی در مدارس و دانشگاه ها آغاز و در اوایل قرن بیستم وجود استخر عمومی در بوستان ها و باشگاه ها رایج شد. شنای سبک آزاد (که کرال سینه هم نامیده می شود) سریع ترین نوع شناست. این سبک را استرالیایی ها در اوایل قرن بیستم از بومیان جزیره ای در دریای جنوب آموختند. شنای قورباغه کندترین نوع شناست و در قرن ۱۶ ابداع شد. شنای پشت در دهۀ ۱۹۲۰ به وجود آمد و در آن به سبب این که سر شناگر خارج از آب قرار می گیرد نفس گیری راحت تر است. جدید ترین و دومین شنا از نظر سرعت، شنای پروانه است که در دهۀ ۱۹۳۰ در امریکا از شنای قورباغه مشتق شد. در مسابقات شنا، شناگر با یک «شیرجۀ مسابقه ای» وارد آب می شود، ولی استثنائاً برای شنای پشت، شناگر از داخل آب شروع می کند. انواع ویژۀ شنا، شنای موزون به شکل رقص باله است که در آب و زیر آب اجرا می شود. شنای زیرآبی با اختراع وسایلی نظیر کفش غواصی و لولۀ تنفس زیر آب و کپسول هوا توسعه پیدا کرد. یکی از ورزش های مرتبط با شنا شیرجه است. از ۱۸۹۶ مسابقات شنا به بازی های المپیک مردان و از ۱۹۱۲ به مسابقات زنان افزوده شد. مسابقات قهرمانی جهان از ۱۹۷۳ معمول شد و در ۱۹۷۵ و ۱۹۷۸ برگزار شد و از آن زمان به بعد هر چهار سال یک بار برگزار شده است. از ۱۹۹۸ این مسابقات هر دو سال یک بار اجرا شده اند. شنای موزون از ۱۹۸۴ به بازی های المپیک اضافه شد. در ۱۹۹۱ مسابقات شنای استقامتی در دریا یا رودخانه اجرا شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ استخرهای شنای مسافت کوتاه ۲۵ متر در مقابل ۵۰ متر با اقبال روبرو شد و رقابت های این رشته از ۱۹۹۳ آغاز شد و از آن زمان تا به حال هر دو سال برگزار شده اند. برای فواصل کوتاه و بلند (استخر ۵۰ متری) رکوردهای جهانی جداگانه منظور می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آب پیمایی محدود به کمک حرکات دست و پا را شنا می نامند و در فقه در ابواب مختلف از آن بحث شده است. شنا، از ورزشهای مورد توجه و توصیه نزد مسلمانان است.
از احکام آن در بابهای صلات، تجارت، سبق و رمایه، قصاص و دیات سخن گفته اند.
احکام
شنا عملی جایز و آموختن آن به فرزندان مستحب است.
نماز خواندن
کسی که ناگزیر از خواندن نماز در حال شنا است، در صورت امکان باید روبه قبله باشد و در غیر این صورت، به هر جهتی که قرار دارد نماز می گزارد و رکوع و سجود را با اشاره انجام می دهد
← مسابقه
...

واژه نامه بختیاریکا

دست بِغَل؛ مَلَه

جدول کلمات

ابتنی

پیشنهاد کاربران

سلام اصطلاحات کامل لاتین ، حرکتهای دست و پا در اب و بیرون اب موقع ریکاوری دستها رو میخوام

شنا : تحریف آشنا به معنای آشنائی با فنون شنا کردن و در قدیم شنا کردن را مله و در اصطلاح عامیانه مَلُوی می گفتند این کلمه را در زبان اشوری مَلهو و در زبا ن عبری مَله می گفتند . ملوان یعنی شناگر یا کسی که راه و رسم شنا را بهتر می داند.

شنا به ترکی: اوزمَک، چیمَّک ( معنی دقیق چیمَّک، حمام کردن است ولی در بعضی از مناطق به جای اوزمَک و به معنی شنا بکار می برند. )


کلمات دیگر: