کلمه جو
صفحه اصلی

شمالگان

فارسی به انگلیسی

north, pole

arctic, north, Pole


north, Pole


دانشنامه عمومی

شُمالگان به ناحیهٔ پیرامون قطب شمال، گفته می شود. شمالگان بخش هایی از روسیه، آلاسکا، کانادا، گرینلند، لاپلند و سوالبارد و نیز اقیانوس شمالگانی (اقیانوس منجمد شمالی) را در بر می گیرد. خط همدمای ۱۰ درجه سلسیوس معمولاً برای مشخص کردن مرز شمالگان در نظر گرفته می شود. البته ممکن است یک اختلاف دمای اندکی در مرز شمالگان وجود داشته باشد.به شمالگان، سرزمین آفتاب نیمه شب نیز گفته می شود.قطب شمال یک ششم کرهٔ زمین و به اندازهٔ روسیه – چین و هند وسعت دارد. قطب شمال هیچ جمعیت باشنده ای ندارد؛ و بوسیلهٔ سازمان ۱۹۹۶ بیانیهٔ اتاوا /شورای شمالگان اداره می شود. شورای شمالگان علاوه بر ۸ عضو اصلی (آمریکا، روسیه، نروژ و سوئد نیز از جملهٔ آنها هستند) ۱۲ عضو ناظر دارد؛ که هر دو سال یکبار کمیته های ششگانهٔ آن، اجلاس برگزار می کنند. در اجلاس وزرای در نروژ در اول ماه مه ۲۰۱۳ عضویت ناظر هند رسماً اعلام و تصویب شد.
قطب شمال
جنوبگان
پیمان نامه جنوبگان
بومگاه جنوبگانی
پیمان نامه شمالگان
بومگاه شمالگانی
باور کارشناسان انرژی بر این است که یک چهارم منابع نفتی و گازی جهان در بستر اقیانوس منجمد شمالی قرار دارد.
روسیه، نروژ، کانادا، دانمارک و آمریکا که سواحل همجوار قطب شمال دارند، این قلمروی غنی را از آن خود اعلام کرده اند. مسابقه برای تصاحب این منطقه از زمانی شتاب گرفت که با آب شدن کوه های یخ دسترسی به قطب شمال آسان تر شده است. در سال ۲۰۰۱ روسیه مدارک مالکیت این منطقه را به سازمان ملل متحد ارائه داد که مورد قبول قرار نگرفت چون فاقد شواهد لازم بود. سه سال پیش کاوشگران روسی در حرکتی حاکی از جدی بودن این کشور در چشم داشت به این قلمرو پرچمی را از جنس تیتانیوم در بستر اقیانوس منجمد شمالی نصب کردند.
از سوی دیگر، کاوش های علمی آمریکا و کانادا برای جمع آوری داده ها از این منطقه در حال انجام است، تا بتواند ادعای این کشورها را بر سر مالکیت این منطقه اثبات کند. نروژ و دانمارک نیز برای بدست آوردن حاکمیت این منطقه تلاش می کنند. به موجب قوانین بین المللی هر یک از این پنج کشور حوزهٔ قطب شمال، مجاز به بهره برداری اقتصادی از ناحیه ای به شعاع ۲۰۰ مایل در امتداد سواحل خود است.

دانشنامه آزاد فارسی

شُمالْگان (The Arctic)
شُمالْگان
شُمالْگان
بخشی از نیمکرۀ شمالی که قطب شمال را احاطه کرده است. تعریف قراردادی آن به این صورت است: ناحیه ای که در شمال مدار شمالگان قرار دارد. مساحت آن ۳۶میلیون کیلومتر مربع و جمعیتش تقریباً ۱ میلیون نفر است. در شمالگان قارّه ای وجود ندارد، اقیانوس شمالگان که کوچک ترین اقیانوس جهان است، بخش عمدۀ این ناحیۀ را اشغال کرده است. آب وهوا و پوشش گیاهی و جانوری شمالگانی در سراسر جزایر و حاشیه ای مناطق شمالی اطراف اقیانوس شمالگان (شامل اسوالبارد، ایسلند، گرینلند، سیبری، اسکاندیناوی، آلاسکا و کانادا) گسترده شده اند. در این ناحیه تقریباً ۱ میلیون نفر بومی زندگی می کنند که عبارت اند از ۲۶ اقلیت قومی در روسیه و سیبری؛ قوم آلئوت در آلاسکا؛ سرخ پوستان امریکای شمالی؛ لاپ های اسکاندیناوی و روسیه؛ یاکوت ها، ساموئیدها، کومی ها، چوکچی ها، تونگوزها، و دولگا های روسیه؛ و اینوئیت های بخش سیبریایی روسیه و شمالگان کانادا و گرینلند. یختودهای شناور در اقیاوس شمالگان تقریباً تمام مناطق بین قطب شمال و سواحل امریکای شمالی و اوراسیا را پوشانده اند و ناحیه ای با ژرفای بین ۳هزار تا ۴هزار متر را دربر می گیرند. تنگۀ برینگ بیش از شش ماه از سال منجمد است، امّا دریای بارنتس، بین اسکاندیناوی و اسوالبارد، هرگز یخ نمی بندد و در سراسر سال قابل کشتی رانی است.
تاریخچۀ اکتشافات. نخستین پویندگان نواحی شمالگان وایکینگ ها بودند و در قرن ۱۶ و عمدتاً با کوشش بازرگانان انگلیسی و هلندی از سر گرفته شد. هدف اصلی ایشان شناسایی مسیری به خاور دور بود که نیاز به دور زدن امریکای جنوبی یا افریقا نباشد. دو گزینۀ ممکن، یعنی مسیری از اروپا به شمال روسیه یا مسیری به آن سوی اقیانوس اطلس و شمال کانادا، مسیرهایی بودند که گذرگاه شمال شرقی و گذرگاه شمال غربی نام گرفتند. در ۱۵۹۴ هیئتی اعزامی به ناوبری ویلم بارنتس هلندی در ساحل غربی نووایا زملیا به کندوکاو پرداخت و گذرگاهی به دریای کارا کشف کرد. بارنتس در ۱۵۹۶ در سفری دیگر، قبل از این که کشتی اش در یخ خرد شود، به بیورنویا و اسپیتزبرگ رسید. او به همراه خدمه اش از تکه های چوبی که به ساحل آورده شده بودند کلبۀ چوبی بزرگ ساختند و توانستند زمستان را در نووایا زملیا بگذرانند، و بدین ترتیب اولین اروپاییانی شدند که از زمستان شمالگان جان به در بردند. اما بارنتس در راه بازگشت به وطن درگذشت. در همین ایام، کاوشگرانی در ساحل شرقی کانادا نخستین تلاش برای یافتن گذرگاه شمال غربی را آغاز کرده بودند. مارتین فروبیشر در ۱۵۷۶ به کندوکاو در گرینلند و جزیرۀ بافین پرداخت. چندین عضو گروهش در درگیری با اینوئیت های متخاصم کشته و دو کشتی از سه کشتی او نیز در یخ ها نابود شدند. اما در هنگام بازگشت، تکه هایی از پیریت آهن همراه آورد که به اشتباه فکر کردند طلاست. به سبب این باور، دو سفر دیگر در ۱۵۷۷ و ۱۵۷۸ به جزیرۀ بافین کرد. سفرهای فروبیشر با سفرهای جان دیویس (۱۵۸۵ـ۱۵۸۷) دنبال شدند. دیویس برای یافتن گذرگاه به مناطق دوردست شمال سفر کرد. در ۱۵۸۵، کندوکاوی منظم در ساحل گرینلند انجام داد. در ۱۵۸۶ و ۱۵۸۷ به غرب رفت و تنگۀ دیویس را شناسایی کرد. ویلیام بافین، دریانورد انگلیسی، در ۱۶۱۶ خلیجی را که به نام او خوانده شده است تا عرض ۷۷ درجه و ۴۵ دقیقه شمالی کاوید و تنگه های عریض اسمیت، جونز، و لَنکستر را کشف کرد. کمی بعد اکتشافات بافین دربرابر سفرهای هنری هودسن، یکی از معروف ترین کاشفان شمالگان، رنگ باخت. هودسن که کارمند شرکت ماسکووی بود، در ۱۶۰۷ سعی کرد که گذرگاهی از مسیر قطب شمال به ختا (چین) بیابد. او به عرض ۸۰ درجه و ۲۳ دقیقه شمالی رسید و، در هنگام بازگشت. جزیره ای را کشف کرد که بعدها یان ماین نام گرفت. هودسن در ۱۶۱۰ به کاوش های دیگری پرداخت و از تمامی پیشینیان خود بیشتر به عمق غرب نفوذ کرد و به کشف خلیجی توفیق یافت که نام او را بر خود دارد، اما این سفر پایانی غم انگیز داشت؛ چون خدمه اش شوریدند و او را بر روی یخ ها رها کردند تا بمیرد. تامس باتون ( ـ۱۶۳۴) در ۱۶۱۲ و ۱۶۱۳ خلیج هودسن را به سمت شمال تا جزیرۀ ساوتمپتن کاوش کرد و رابرت بایلات و ویلیام بافین در ۱۶۱۵ کاوش در بخش شمالی خلیج را ادامه دادند. کاوشگران دیگری نیز در اوایل قرن ۱۷ خلیج هودسن را برای یافتن خروجی غربی آن بررسی کردند، ولی موفق نشدند. راه گشایی در منطقه بی درنگ به تأسیس شرکت خلیج هودسن در ۱۶۷۰ انجامید؛ در اواخر قرن ۱۸، چند کارمند این شرکت، ازجمله اَلِگزاندر مَکنزی، هیئت های مهمی برای اعزام به قارۀ امریکای شمالی ترتیب دادند. مکنزی اولین سفیدپوستی بود که از کوه های راکی عبور کرد و به اقیانوس آرام رسید. او رودی که به اقیانوس شمالگان می ریزد، و به نام خود اوست، را نیز کشف کرد. بیشتر کاوشگران نخستین شمالگان انگیزه های مادی داشتند، اما منبع باارزش دیگر برای کسب اطلاعات مبلّغانی مسیحی بودند که به دنبال بازرگانان به راه می افتادند و غالباً مشاهدات دقیق تری هم ثبت می کردند. کاوشگری در شمالگان برای اولین بار در قرن ۱۸ به مسئله ای سیاسی تبدیل و سفرهایی اکتشافی با هزینۀ دولت ها آغاز شد. روسیه، که قزاق هایش سیبری را در قرون ۱۶ و ۱۷ درنوردیده بودند، مالک مناطق وسیعی از ساحل ناشناختۀ شمالی بود و پطر کبیر فرمان داد که چندین هیئت برای شناسایی حدود سیبری اعزام شود. تزار به نیروی دریایی سلطنتی روسیه فرمان داد که نقشۀ سواحل شمال شرقی سیبری را ترسیم کنند، به ویژه معلوم کنند که آیا آسیا و امریکای شمالی به یکدیگر متصل اند یا خیر. رهبر این هیئت اعزامی بزرگ شمالی ویتوس بِرینگ، کاوشگر دانمارکی، بود. او چند سفر زمینی در حاشیۀ کرانه های شمالی را سرپرستی کرد، اما شهرتش بیشتر مدیون رهبری سفر دریایی هیئت مهمی است که از ۱۷۳۳ تا ۱۷۴۲ نقشۀ شبه جزیره های کامچاتکا و آنادیر و تنگۀ برینگ را ترسیم کردند و دوبار در کرانه های امریکا فرود آمدند. اما هیئت اعزامی نتوانست به اقیانوس منجمد شمالی برسد، و برینگ قبل از پایان سفر درگذشت. اولین سفر اکتشافی به هزینۀ نیروی دریایی بریتانیا در ۱۷۴۱ صورت پذیرفت و کریستوفر میدلتون، که قبلاً کارمند شرکت خلیج هودسن بود، رسماً مأمور جست وجو برای یافتن خروجی غربی از خلیج هودسن شد. نیروی دریایی در ۱۷۷۳ هزینۀ سفرکُنستانتین فیپس را پرداخت تا او با فرماندهی کشتی های ریس هورس و کارکاس به قطب شمال برود. در آن زمان، این نظریه رواج داشت که خود قطب در دریایی عاری از یخ و دایره ای شکل قرار دارد، اما هیئت اعزامی فیپس، پس از رسیدن به عرض تقریباً ۸۱ درجۀ شمالی، مجبور شد از برابر یخ ها عقب نشینی کند. در اوایل قرن ۱۹، رهبری پرشور سر جان بَرو (۱۷۶۴ـ۱۸۴۸)، وزیر نیروی دریایی، باعث شد که علاقۀ بریتانیا به کاوش در شمالگان احیا شود. این علاقه با گزارش های بازرگان و کاوشگری با نام ویلیام اسکورزبی کهتر (۱۷۸۹ـ۱۸۵۷) تقویت شد. به گفتۀ این فرد، یخ های شمال کانادا نسبت به قبل کاهش یافته بود. نیروی دریای سلطنتی در چند سفر اکتشافی سعی کرد که گذرگاه شمال غربی را پیدا کند. این سفر با فرماندهی جان راس در ۱۸۱۸ آغاز شد، و راس در خلال آن ادعا کرد که سلسله جبالی در انتهای غربی تنگۀ لنکستر پیدا کرده است. افراد زیادی، ازجمله ویلیام پری، به این ادعا با دیدۀ تردید می نگریستند. پری در سال های ۱۸۱۹ـ۱۸۲۰، ۱۸۲۱ـ۱۸۲۳، و ۱۸۲۴ـ۱۸۲۵ طی سه سفر سعی کرد که گذرگاه شمال غربی را بیابد. سفر اول از تمامی سفرها موفقیت آمیزتر بود و او توانست هزار کیلومتر در تنگۀ لنکستر پیشروی کند و بطلان وجود کوه های راس را کاملاً به اثبات رساند. پری در ۱۸۲۷ برای نخستین بار به شمالی ترین نقطه ای که تا آن زمان کسی به آن رسیده بود، یعنی عرض ۸۲ درجه و ۴۵ دقیقۀ شمالی، رسید. دو سفر اکتشافی زمینی نیروی دریایی از ۱۸۱۹ تا ۱۸۲۲ و از ۱۸۲۵ تا ۱۸۲۷، به رهبری کاپیتان جان فرانکلین، موجب شد که بخش ناشناختۀ ساحل امریکای شمالی کاویده و نقشۀ آن ترسیم شود. راس، با این که به علت حادثۀ سلسله کوه ها تحقیر شده بود، هنوز نقشی مهم در کاوشگری های شمالگان داشت. از ۱۸۲۹ تا ۱۸۳۳ بار دیگر، طی مأموریتی با هزینۀ غیردولتی، کوشید که گذرگاه را بیابد. در همین سفر بود که برادرزاده اش، جیمز کلارک راس، اولین فرد اروپایی شد که به قطب شمال مغناطیسی رسید. جان فرانکلین در ۱۸۴۵ در جست وجوی گذرگاه شمال غربی به راه افتاد. سرنوشت فیجع این هیئت اعزامی صرفاً از روی یافته های گروه های تجسّس متعددی آشکار شد که سال های بعد خط سیر او را دنبال کردند. فرانکلین و خدمه اش در این سفر جان باختند. سرنوشت گروه فرانکلین به بازنگری اساسی روش های به کاررفته در کاوشگری شمالگان انجامید. اولین عبور از گذرگاه شمال غربی از ۱۸۷۸ تا ۱۸۷۹ به همت بارونی سوئدی با نام نوردنشولد صورت پذیرفت. او با کشتی بخار «وِگا» از نروژ تا تنگۀ برینگ رفت (اولین سفر دریایی از شرق به غرب را ویلکیتسکی، فرمانده نیروی دریایی روسیه، در ۱۹۱۳ـ۱۹۱۵ انجام داد). اما اولین عبور موفقیت آمیز از گذرگاه شمال غربی از ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶ صورت گرفت. روآل آموندسن نروژی و شش همراه او با یخ هایی مواجه شدند که کشتی شان «یوئا» را به دام انداخت و آنان را مجبور کرد که، قبل از رسیدن به اقیانوس آرام، سه زمستان متوالی را در شمالگان بگذرانند. البته، آموندسن بعدها به سبب رسیدن به قطب جنوب شهرت بیشتری پیدا کرد. تقریباً در اواخر دورۀ کاوشگری در شمالگان بود که رسیدن به قطب شمال اهمیت یافت و به صورت هدف کاوشگران درآمد. پری در ۱۸۲۷ برای رسیدن به قطب اولین تلاش را کرد. رابرت ای پیری، کاوشگر امریکایی، بین سال های ۱۸۹۱ و ۱۹۰۹، شش بار به شمال گرینلند سفر کرد. پس از چندین تلاش ناموفق برای رسیدن به قطب، در ۱۹۰۸ با کشتی «روزولت» عازم شد. سفرش به دقت برنامه ریزی شده بود و گروه های پیشاهنگ در مسیر دماغۀ کلمبیا تا قطب، در فواصل یکنواخت، پایگاه هایی ساخته و آذوقه ذخیره کرده بودند. این امر به پیری امکان داد که به راحتی به قطب نزدیک شود، ولی بخش نهایی و ۲۵۰کیلومتری باقی بود. پیری به همراه دستیارش، مَتیو هِنسون (۱۸۸۶ـ۱۹۵۵)، و چهار اینوئیت با سورتمه از روی یخ ها به قطب رفت. البته، سرعت حرکت آن ها، که مجموعاً ۱۰۳۰کیلومتر را فقط در شانزده روز پیمودند، موجب شد که برخی از افراد در رسیدن ایشان به قطب شک کنند. کاوش های جدیدتر نشان داده اند که این فاصله را در شانزده روز می توان پیمود. اما هنوز هم عده ای اعتقاد دارند که پیری دارای امکانات کافی برای تعیین دقیق محل قطب نبوده است. اولین هیئت اعزامی از راه زمین، که همگان قبول دارند به قطب رسیده است، در ۱۹۶۸، به رهبری رالف پِلیستید امریکایی کارش را آغاز کرد.

پیشنهاد کاربران

قطب شمال


کلمات دیگر: