کلمه جو
صفحه اصلی

تعهد


مترادف تعهد : پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهده داری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری، به عهده گرفتن، عهده دارشدن، پیمان بستن، عهدبستن

برابر پارسی : پیمان، به گردن گرفتن، پایبندی، پذیرش

فارسی به انگلیسی

bonds, commitment, engagement, guarantee, obligation, promise, seal, sponsorship, troth, undertaking

undertaking, guarantee, commitment, engagement


فارسی به عربی

التزام , انتداب , تامین , ضمان , مسوولیة

عربی به فارسی

کسيکه کفن و دفن مرده را بعهده ميگيرد , مقاطعه کارکفن ودفن , متعهد , کسيکه طرح ياکاري رابعهده ميگيرد , جواب گو , مسلول , کارگير


تعهد کردن , متعهد شدن , عهده دار شدن , بعهده گرفتن , قول دادن , متقبل شدن , تقبل کردن


مترادف و متضاد

۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری
۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن
۳. پیمان بستن، عهدبستن


assumption (اسم)
اتخاذ، گمان، غرور، قصد، خود رایی، خود سری، خود بینی، فرض، پنداشت، انگاشت، تعهد

mandate (اسم)
اختیار، حکم، تعهد، فرمان، قیمومت، وکالتنامه

assurance (اسم)
گرفتاری، اطمینان، گستاخی، خود رایی، خود سری، تعهد، تضمین، بیمه، ضمانت، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، وثیقه، گروی، دلگرمی

commitment (اسم)
سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف

guarantee (اسم)
ضامن، تعهد، ضمانت، وثیقه، عهده، سپرده

obligation (اسم)
وظیفه، فرض، تعهد، عهده، ذمه، تکلیف، التزام، تکفل معاش

warranty (اسم)
تعهد، تضمین، ضمانت، ضمانت نامه، پابندان، گارانتی، امر مورد تعهد یا تضمین

onus (اسم)
بار، تعهد

committal (اسم)
سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف

پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهده‌داری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری


به‌عهده گرفتن، عهده‌دارشدن


پیمان بستن، عهدبستن


فرهنگ فارسی

عهده دارشدن، کاری بعهده گرفتن، عهدوپیمان
۱ - ( مصدر ) بگردن گرفتن کاری را بعهده گرفتن . ۲ - تیمار داشتن نگاه داشتن.۳ - عهد بستن پیمان بستن . ۴ - ( اسم ) تیمارداشت غمخواری . جمع : تعهدات .

فرهنگ معین

(تَ عَ هُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) کاری را به عهده گرفتن . ۲ - عهد بستن ، ۳ - (اِمص . ) غمخواری .

لغت نامه دهخدا

تعهد. [ ت َ ع َهَْ هَُ ] ( ع مص ) عهد نو کردن. ( زوزنی ). تازه کردن پیمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیدار تازه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تازه کردن چیزی. ( آنندراج ). || سرانجام کار کسی به ذمه خود گرفتن و ضامنی کردن. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ). شرط و عهد و پیمان و قرارداد و معاهده و ضمانت و کفالت و اجاره. ( ناظم الاطباء ). || نگاه داشتن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). نگاه داشتن چیزی و تیمار داشتن. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تفقد و تحفظ. ( اقرب الموارد ). نگاهداری. پرستاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : و تذکره که با تو فرستاده آمده است تودد و تعهدرا سبکی آن بازنمایی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 210 ).
از تو بودی همه تعهد من
گاه محنت به حصنهای حصین.
مسعودسعد.
بازرگان مزدوری گرفت و از برای تعهد او [ شتربه ] نصب کرد. ( کلیله و دمنه ). و او در ابواب تفقد و تعهد، ایشان را انواع تکلف و تنوق واجب داشتی. ( کلیله و دمنه ). هرکه از کسب و حرفت اعراض نماید، نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در تعهد تواند داشت. ( کلیله و دمنه ). اما اگر جوانی بود که طبع راست دارد، اگرچه شعرش نیک نباشد امید بود که نیک شود و در شریعت آزادگی تربیت او واجب باشد و تعهد او فریضه و تفقد او لازم. ( چهارمقاله عروضی چ دکتر محمد معین چ زوار ص 48 ).
زنده ماند از تعهد چو منی
نام او بالعشی و الابکار.
خاقانی.
ابوابراهیم چادر کنیزکی که به تعهد و تفقدایشان قیام مینمود در سر کشید و در خفارت آن زی از مجلس خویش بیرون گریخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 219 ). چون ابوعلی به بخارا رسید در تعهد و تفقد و اجلال و اکرام قدر او مبالغه رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 316 ). راه اولاد و احفاد او بازدادند تابه تعهد او قیام مینمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 360 ). || تعهد ضیعتی و هو افصح من قولک تعاهدته لان التعاهد انما یکون بین اثنین و فلان ینعهده صرع ُ؛ ای یجدده. ( منتهی الارب ). زمین و آب را رسیدگی و اصلاح کردن. فارابی گوید تعهد فصیح تر از تعاهد است زیرا مصدر تفاعل جز بین اثنین واقع نگردد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. عهده دار شدن، کاری به عهده گرفتن.
۲. عهد کردن، عهدوپیمان بستن.

دانشنامه عمومی

یعنی وظیفه یا ضمانتی در مقابل کسی یا برای چیزی و خود را ملزم به انجام کاری دانستن.
تعهدِ شخصی یعنی کارهایی که به خاطر وظایف و التزام هایی انجام می شوند. این وظایف و التزامها ممکن است، توسط خود شخص تعیین شده باشند، وظایفی دو طرفه و دوجانبه باشند یا به روشنی مکتوب شده باشند.
تعهد به یک مجموعه برای انجام کاری با تعهد شخصی که معمولاً قول یا ضمانتی برای رشد شخصی است متفاوت می باشد. تعهد، اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی که ناظر به رابطه ای حقوقی است و براساس آن شخص
ملتزم به انتقال و تسلیم مال یا انجام دادن یا ندادن کاری می شود؛ در این حال اسباب ایجاد چنین رابطه ای می تواند عقد، ایقاع یا الزامی قهری باشد.

فرهنگ فارسی ساره

پایبندی، پذیرش


نقل قول ها

پیمان بستن یا تعهد یا قول دادن خود را ملزم به انجام کاری دانستن، یعنی وظیفه یا ضمانتی در مقابل کسی یا برای چیزی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَعَهُّد، اصطلاحی در فقه و حقوق اسلامی که ناظر به رابطه ای حقوقی است و براساس آن شخص ملتزم به انتقال و تسلیم مال یا انجام دادن یا ندادن کاری می شود، در این حال اسباب ایجاد چنین رابطه ای می تواند عقد ، ایقاع و یا الزامی قهری باشد.
تعهد بر وزن تفعّل، از ریشۀ «ع ه د» است و در لغت به معنای برعهده گرفتن و عهد و پیمان بستن آمده است. دو واژۀ عهد و تعهد اگرچه در فقه اسلامی به کار رفته اند، اما محور سخن با توجه به معنای مصدری آن یعنی عقد مورد استفاده بوده است. واژۀ تعهد به اقتضای موضوع، معادل «شرط»، «التزام»، «عهد»، «عهده» و «ضمان» استعمال شده، و غالباً در موضوعات عقد ضمان، حواله و کفالت به کار رفته است.
موضوع تعهدات
موضوع تعهدات، چه ناشی از عقد و چه خارج از عقد، و هرگونه ضمانات قهری، ۳ مبحث انتقال اعیان خارجی، انجام دادن فعل، و یا ترک فعل را شامل می شود. بر این اساس محل یا موضوع تعهد همواره نیازمند متعلقی خارجی است که عین خارجی معین و فعل معین به ترتیب دربارۀ هر دو مفهوم انتقال یا انجام فعل و ترک آن مصداق می یابد. از سوی دیگر با تعاریف یاد شده، دارا بودن جنبۀ شخصی تعهد، آن را از حقوق عینی دور ساخته، دو عنصر متعهد و متعهدله را در امر تعهد وارد می کند. در طرح نظریات پایه ای مختلف از مفهوم تعهد در حقوق مدنی ، دو منبع اصلی عقد و قانون قابل یاد کردند که در غرب برای نخستین بار «تولیه» به این مطلب اشاره کرد و پلنیول، حقوق دان فرانسوی آن را تکمیل نمود. نشانه های این مفاهیم در اندیشۀ اسلامی دارای سابقه ای دیرین بوده، و در قرآن کریم پایه های آن تبیین شده است. وفای به عهد به مثابۀ اصلی اساسی و دستوری آشکار در آیات الاهی بیان گشته، و آدمی در قبال عهد خویش متعهد و مکلف دانسته شده است. این پایه ریزی الاهی، دست مایۀ فقیهان مسلمان قرار گرفت تا در مسائل گوناگون قواعد مربوط به موضوعاتی مانند عقد و ضمان ، به تبیین عقد و قانون ، به عنوان دو منبع اصلی در حقوق مدنی بپردازند. همچنین باید به نظریۀ کلی تعهدات در نصوص فقه امامی به حدیث منقول از عبدالله بن سنان نیز اشاره کرد که: «العقد العهد». بر همین پایه عقدی که منشأ تعهد نباشد، عقد به شمار نمی رود. بدین ترتیب می توان نظریۀ تعهد را ستون فقرات کلیات مباحث حقوق خصوصی دانست.
توسع در پایه ها و اسباب تعهدات
در ادامه با قدری توسع در پایه ها و اسباب تعهدات، افزون بر عقد باید به شبه عقد ، جرم ، شبه جرم و قانون اشاره کرد که می توان از آن به عنوان تقسیمی کلاسیک یاد کرد. در نگرشی نوین با توجه به عمل و فعالیت به مثابۀ منشأ اصلی کلیۀ روابط حقوقی، اسباب تعهد در دو بعد «عمل حقوقی۱» و «واقعۀ حقوقی۲» خلاصه می شود. براین اساس هرگونه عقد و ایقاع که تحقق آن منوط به قصد انشاء بوده باشد، به عنوان عمل حقوقی در نظر گرفته می شود، در مقابل، در بحث واقعۀ حقوقی، بدون اعتبار قصد انشاء در تحقق، آثار قانونی بر آن مترتب می گردد.
تعهد شخص در بعد عمل حقوقی
...

پیشنهاد کاربران

در پهلوی " پدست" برا بر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی با برگردان خانم مهشید میرفخرایی.

مسئولیت

ملزم به انجام کاری شدن

این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى پَدیرگ Padirag ( پهلوى: تعهد ) ، پرداچ Pardach ( پهلوى:تعهد، شغل ) ، پَشْنْ Pashn ( پهلوى: تعهد، پیمان، عهدنامه، قول، وعده ) ، فْرِز Frez ( پهلوى: اجبار ، مسئولیت ، تعهد ) بهره بجویید

التزام

تعهد ( commitment ) : [اصطلاح جامعه شناسی] تعهد در معنای حقوقی عبارت است از رابطه ای حقوقی که به موجب آن انجام عملی یا عدم انجام عملی بر کسی نسبت به دیگری واجب می شود. تعهد گذشته از معنی حقوقی می تواند به مفهوم وفاداری و پایبند به یک آرمان والای انسانی و یا اخلاقی هم باشد که نه از قرارداد بلکه از طبیعت بشر سرچشمه میگیرد که حق حیات و آزادی دارد و قادر است بین شر و خیر یکی را انتخاب کند . افراد ناگزیر در تلاش برای تامین حقوق خویش وارد تعارض منافع می شوند. در جریان همین تعارض منافع است که مساله چگونگی رفتار یک انسان نسبت به همنوعش مطرح می گردد و مساله خیر و شر – فضیلت و رذیلت – رفتارپسندیده یا ناپسندیده و خطا یا صواب به میان می آید.
منبع https://rasekhoon. net


گردن سپاری، بگردن گرفتن، بر دوش گرفتن، پذیرش ( پذیرفتن )

در کنار برخی از برابرهای یاد شده در بالا، می توان بسته به آرش و چارچوب هر گزاره از آمیخته واژه های �گردن سپاری� ( گردن سپردن ) ، �بگردن گرفتن�، �بر دوش گرفتن� و � پذیرش� ( پذیرفتن ) نیز سود جست.

تعهد : ( Commitment ) [اصطلاح امورمالی]تعهد از نظر قانون محاسبات عمومی عبارت است از ایجاد دین برذمه دولت ناشی از :
الف – تحویل کالا یا انجام دادن خدمت.
ب – اجرای قراردادهائی که با رعایت مقررات منعقد شده باشد.
ج – احکام صادر شده از مراجع قانونی و ذیصلاح.
د – پیوستن به قراردادهای بین المللی و عضویت در سازمانها یا مراجع بین المللی با اجازه قانون.


به عهده گرفتن - اطمینان دادن - تضمین کردن - تثبیت کردن - تصدیق یا تایید کردن یک امر یا کاری

پیمان ورزی

بر عهده گرفتن انجام یا ترک عملی در برابر دیگری ، خواه در برابر عوض باشد خواه نباشد .

به عهده گرفتن و خود را مدیون و موظف کردن است .

تعهد یعنی یک نفر ملزم است در قبال دیگری کاری انجام دهد یا انجام کاری را ترک نماید .

عهده داری


کلمات دیگر: