مترادف کفالت : پایندانی، تضمین، تعهد، تقبل، جانشینی، سرپرستی، ضمان، ضمانت، قائم مقامی، وصایت، وکالت
برابر پارسی : سرپرستی، نمایندگی، جانشینی
(personal) surety, guarantee
bail, tutelage
پایندانی، تضمین، تعهد، تقبل، جانشینی، سرپرستی، ضمان، ضمانت، قائممقامی، وصایت، وکالت
کفالت . [ ک ِ ل َ ] (ع اِمص ) کفالة. پذرفتاری و تعهد و ذمه داری . (ناظم الاطباء). پایندانی . (مجمل اللغة) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (فرهنگ فارسی معین ). ضمانت . (مجمل اللغة) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری . (مجمل اللغة) (زمخشری ). ذمه . ذَمامَة. ذِمامَة. (یادداشت مؤلف ). || بمجاز، عهده داری . سرپرستی .نگهداری : آن ولایات بکلی در ممالک اسلام افزود و به شعار دعوت حق آراسته شد و به حسن کفالت و یمن ایالت ناصرالدینی مشرف گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ سنگی ص 42). از احوال ملک خراسان و انتظام امر آن دولت در ضمن اهتمام و کنف کفالت و عهد تدبیر و وزارت شیخ ابوالحسین عتبی استکشاف کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 47). به عدل و احسان و امن و امان به یمن کفالت و حسن ایالت شمس المعالی راست و آراسته گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 273). || در اصطلاح حقوقی ، کفالت عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد می کند. متعهد را کفیل ، شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر را مکفول له گویند. (ماده ٔ 734 قانون مدنی فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ). و رجوع به فرهنگ علوم جعفر سجادی شود.
- کفالت نامه ؛ ضمانت نامه . (ناظم الاطباء). ورقه ای مبنی بر کفالت . (فرهنگ فارسی معین ).
|| رهن و گرو. (ناظم الاطباء). || حواله . (یادداشت مؤلف ).
متشکی عنهم