کلمه جو
صفحه اصلی

شیروکدوه اول

دانشنامه عمومی

شیروکدوه اول، (سیروکتوه؛ سیرکتوه)(حکومت از حدود ۱۸۰۰ تا ۱۷۷۲ پ. م) از فرمانروایان معروف ایلام کهن از سلاله سوکل مخ ها (اپرتی ها) بود که به گفته والتر هینتس، پس از شیلهه (سیلهه) به قدرت رسید.
پاتس، دنیل تی (۱۳۸۵). باستان شناسی ایلام. ترجمهٔ زهرا باستی. تهران: انتشارات سمت.
هینتس، والتر (۱۳۸۶). شهریاری ایلام. ترجمهٔ پرویز رجبی. تهران: نشر ماهی.
مجیدزاده، یوسف (۱۳۷۰). تاریخ و تمدن ایلام. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
هنگامی که شیلهه درگذشت (۱۸۰۰ پ. م)، ظاهراً خواهرزادهٔ او، اتهوشو (اته هوشو) دیگر در قید حیات نبود، به همین جهت برادر جوانتر وی به نام شیروکدوه (شیروکدوه اول؛ سیروکتوه اول) بر سریر سلطنت نشست.وی برادر کوچکترش، سیموت ـ ورتش (شیموت ـ ورتش) را نائب السلطنه ی خود کرد. هم سیروکتوه و هم سیموت ـ ورتش خود را مانند اتهوشو، خواهرزادهٔ شیلهه (سیلهه) می نامند. سیروکتوه اول پس از رسیدن به پادشاهی، مدتی را بدون امیر شوش حکمرانی کرد؛ شاید از اینجا بتوان چنین نتیجه گرفت که پسری نداشته است. او پریشان از این موضوع، سرانجام راه حلی شگفت انگیز و می توان گفت «ایلامی» برای این معضل پیدا کرد: او خواهر معروف شیلهه، مادر ستوده، یعنی مادر خود را حاکم شوش کرد. این نخستین و تنها باری است که ما با یک فرمانروای ایلامی زن در عرصه سیاست مواجه می شویم. البته در ایلام باستان بی شک زنان در کنار شوهران خویش از اختیارات گسترده ای در فرمانروایی برخوردار بودند، اما این امر هیچگاه جنبه ای رسمی به این شکل نداشته است. تازه پس از درگذشت مادر اپرتیان (مادر ستوده) بود که سیروکتوه برادرزاده اش، سیوه ـ پلر ـ هوهپک را به فرمانروایی شوش منصوب نمود.
مثلث حکومت شیروکدوه اول (فرمانروای بزرگ، یا نمایندهٔ بزرگ؛ سوکل مخ)، برادرش سیموت ـ ورتش (نائب السلطنه) و خواهرزاده اش سیوه ـ پلر ـ هوهپک (امیر شوش) مقارن است با اعتلای سلسله اول بابل در زمان حکمرانی حمورابی (حدود ۱۷۹۲–۱۷۵۰ پ. م). نیمهٔ دوم حکومت شیروکدوه بی تردید زیر سلطه فرمانروایی حمورابی بود، اما منابع پراکنده به این مسئله اشارهٔ دقیقی نمی کنند. تنها یک لوح گلی اندک اطلاعاتی را دریاره سیاست خارجی شیروکدوه به ما می دهد. لوح گلی یاد شده که تاریخش به حدود سال ۱۷۹۰ پیش از میلاد می رسد و اخیراً در سال ۱۹۵۷ میلادی در شوشره (در رانیه ی امروزی در کردستان عراق) کشف شده، می گوید که شیروکدوه پادشاه ایلام نامه ای به فردی به اسم تابیتو می نویسد و سؤال می کند که چرا سرزمین ایتابالخیم نماینده ای به جانب وی گسیل نمی دارد. در همین لوحه آمده که سپاه ایلام آماده حمله بوده، و شیروکدوه در ابتدا توجه خود را به سمت سرزمین گوتی ها (سرزمین میان همدان امروزی و دریاچه ی ارومیه) معطوف کرده بود. وی همچنین دوازده هزار تن از سپاهیان خود را تحت فرماندهی شخصی به نام نبیلی قرار داده بود.این لوح حداقل دو نکته را برای ما آشکار می کند؛ یکی اینکه شیروکدوه اول در حدود سال ۱۷۹۰ پیش از میلاد هنوز به عنوان پادشاه ایلام حکومت می کرد و بنابراین مستقل از بابل بوده است، چون دارای عنوان پادشاه است. دوم اینکه همان طور که ذکر شد، او ظاهراً سیاست تجاوزگرانه ای را دنبال می کرده و تلاش می کرده به قلمرو بابل و نواحی تحت سلطهٔ آن پادشاهی یا دست کم نواحی اطراف آن، دست اندازی کند. این سیاست حمله، بی شک برای پیش دستی و مقابله با برتری جویی های بابلیان بوده است. نیز لوح به دست آمده از ماری مشخص می کند که نمایندگانی از ماری به شوش و از شوش به ماری اعزام شده بودند، و این مسئله اهمیت ایلام را در آن زمان یادآور می شود.اسناد ماری روشن می کنند که شاه ایلام با شاه اشنونا (منطقه ای در نزدیکی بغداد) پیمان اتحاد بسته بود. شیروکدوه شخصاً با سپاه ایلامی اش به اشنونا رفت.سپاهیان هم پیمان، نخست به منطقهٔ بدوی نشین ایداماراز عزیمت کردند و سپس شهر رازاما (در میانرودان علیا) را به محاصره خود درآوردند. در این لشکرکشی، «هیچ کس را یارای حفظ سرزمین ایداماراز نبود»، اما بر اثر تقاضای کمک از جانب زیمری لیم پادشاه ماری، حمورابی نیرویی را برای شکستن محاصره به رازاما گسیل داشت و در نتیجه سپاهیان ایلام و اشنونا مجبور به ترک محاصره و عقب نشینی از منطقه شدند. احتمالاً شیروکدوه اول در این هنگام کشته شده، چون لوحی از ماری می گوید که در نبردی، نامه هایی به غنیمت گرفته شده که بنا بر آنها، فرمانروای شوش و ایلام کشته شده است. این احتمال هم هست که وی پس از بازگشت به ایلام، درگذشته باشد. با این حال روابط ایلام با اشنونا مدت های طولانی همچنان ادامه پیدا کرد.
در حدود سال ۱۷۷۰ پیش از میلاد، برادر جوان تر شیروکدوه و نائب السلطنهٔ پیشین، سیموت ـ ورتش جانشین وی شد.


کلمات دیگر: