مترادف پارسی : ایرانی، عجم، فارسی، زبان فارسی، زرتشتی
متضاد پارسی : تازی، ترک
Prsinan, Parsee, fireworshipper, of Fars, Persian
ایرانی، عجم، فارسی ≠ تازی، ترک
زبانفارسی
زرتشتی
۱. ایرانی، عجم، فارسی
۲. زبانفارسی
۳. زرتشتی ≠ تازی، ترک
(ص نسب .) 1- منسوب به پارس ، پارسی . 2 - ایرانی . 3- زرتشتی به ویژه زرتشتی ساکن هندوستان . ج . پارسیان . 4- زبان مردم پارس ، فارسی ؛ماه های ~دوازده ماه سال شمسی ایرانیان : فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان ، آذر، دی ، بهمن ، اسفندارمذ. ؛روزهای ~ سی روز ماه شمسی ایرانیان : هرمز، بهمن ، اردیبهشت ، شهریور، اسفندارمذ، خرداذ، مرداد، دی بآذر، آذر، آبان ، خور، ماه ، تیر، گوش ، دی بمهر، مهر، سروش ، رشن ، فروردین ، بهرا م ، رام ، باز، دی بدین ، دین ، ارد، اشتاذ، آسمان ، زامیاذ، مهراسفند، انیران .
فردوسی .
یوسف عروضی .
منوچهری .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
۱. مربوط به پارس: هنر پارسی.
۲. اهل پارس؛ از مردم پارس.
۳. (اسم) زبان رسمی مردم ایران؛ فارسی.
۴. تهیهشده در پارس.
۵. ایرانی.
۶. زردشتی، بهخصوص زردشتی مقیم هند.
〈 پارسی باستان: زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در زمان هخامنشی متداول بوده و کتیبههایی از آن به خط میخی باقی مانده است؛ فارسی باستان.
〈 پارسی دری: زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در دورۀ اسلامی پدید آمد و در ایران، افغانستان، و تاجیکستان متداول است؛ فارسی دری.
〈 پارسی میانه: زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در زمان اشکانیان و ساسانیان متداول بوده است؛ فارسی میانه.
از توابع دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه