کلمه جو
صفحه اصلی

ادرار


مترادف ادرار : بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز، راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه

برابر پارسی : آبگونه، پیشاب، میزش

فارسی به انگلیسی

piss, urine

urine


فارسی به عربی

بول

مترادف و متضاد

urine (اسم)
شاش، ادرار، بول، پیشاب، زهر اب

بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز


راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه


۱. بول، پیشاب، جیش، شاش، گمیز،
۲. راتب، راتبه، شهریه، مستمری، مشاهره، مواجب، وظیفه


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) روان کردن و جاری ساختن آب و جز آن . ۲ - انعام و بخشش کردن پیوسته گردانیدن عطا. ( اسم ) وظیفه مقرری اجرائ مرسوم مستمری راتبه عطیه انعام . ۴ - بول شاش پیشاب .
جمع دار سرای ها

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) روان ساختن ، جاری کردن . ۲ - (اِ. ) وظیفه ، مقرری . ۳ - (عا. ) بول ، شاش .

لغت نامه دهخدا

ادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).


ادرار. [ اِ ] (ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن . || بسیارشیر شدن .
- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن .
|| ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت دادن آن . || ادرار ریح سحاب را؛ بباریدن داشتن . دوشیدن باد ابر را. بیرون آوردن باد باران از ابر. (تاج المصادر بیهقی ) :
باران بهمنی همه یاقوت گشت و دُر
و ادرار ابر گشت همه دُرّ آبدار.

حاتمی هروی .


|| شیر و باران فروگذاشتن . (زوزنی ). || پیوسته گردانیدن عطا. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیوسته کردن بخشش . باربار بخشش نمودن . (غیاث اللغات ). || آب ورطوبت راندن ، چنانکه داروهای مدرّ: ادرار بول ، ادرار حیض ، ادرار طمث : بر ادرار به گلشکر علاج کردم شفا یافت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و هر گاه که مادّه برگها میل کند استفراغ یا بعرق باشد یا به ادراربول . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و داروهای لطیف کننده و ادرار بول و طمث آرنده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و شربتهاکه ادرار بول کند بکار دارند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).ازبهر آنکه رطوبتها را بعرق تحلیل نباشد رطوبتها درتن بماند و بدین سبب ادرار بول بیشتر باشد. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ). آبی ترش معده را قوی کند و ادرار کند.(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و تدبیر ادرار بول ... برفق باید کرد. (ذخیره ). هر روز قلیه فرمودمی از کوک از بهره آنکه ادرار کند. (ذخیره ). و بعضی داروها ادرار بول کند چون بادیان و تخم کرفس و فطراسالیون و مانند آن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بطم بنمشک ، عرب حبةالخضرا خوانند زیادتی اشتهای طعام آرد و ادرار بول کند. (نزهةالقلوب ). || (اِ) در تداول عامه ادرار، بول و شاش را گویند: ادرار کردن . ادرار داشتن . || وظیفه و مقرری . اجراء. مرسوم . مستمری . راتبه . عطیه . انعام :
هرچند بلای چرخ ، مرسومم
هر روز عنای دهر ادرارم .

مسعودسعد.


ز پیش آنکه ز ادرار تو بگشتم حال
نشسته بودم بامرگ در جدال و قتال .

مسعودسعد.


نان حلال کسب کنیم از طریق علم
ادرار چون خوریم چو جهال صوفیان .

انوری .


شاه خلعت داد و ادرارش فزود
پس زبان در مدح عقل او گشود.

مولوی .


خلعت و ادرار از راهش نبرد
کرد گوهر ز امر شاه او خرد و مرد.

مولوی .


بنده دایم خلعت و ادرارجوست
خلعت عاشق همه دیدار اوست .

مولوی .


مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود.

سعدی .


و یکی را از بزرگان در حق این طایفه حسن ظنی بلیغ بود و ادراری معین کرده . (گلستان ). گفتم خاموش که اشارت سید (ص ) بفقر طایفه ایست که مرد میدان رضااند و تسلیم تیر قضا، نه اینان که خرقه ٔ ابرار پوشند و لقمه ٔ ادرار نوشند. (گلستان ). از ادراری که سال بسال از دیوان عزیز لایزال غزیراً میرسد. (جهانگشای جوینی ). و از خراج املاک که در ناحیت قومس بر ایشان منسوب بود سه هزار دینار ادرار فرمود. (جهانگشای جوینی ).

ادرار. [ اِ ] ( ع مص ) گردانیدن تیر بر ناخن. || بسیارشیر شدن.
- ادرار ناقه ؛بسیار شیر دادن آن.
|| ادرار مغزل ؛ سخت برگردانیدن دوک را. || ادرار شیئی ؛ حرکت دادن آن. || ادرار ریح سحاب را؛ بباریدن داشتن. دوشیدن باد ابر را. بیرون آوردن باد باران از ابر. ( تاج المصادر بیهقی ) :
باران بهمنی همه یاقوت گشت و دُر
و ادرار ابر گشت همه دُرّ آبدار.
حاتمی هروی.
|| شیر و باران فروگذاشتن. ( زوزنی ). || پیوسته گردانیدن عطا. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیوسته کردن بخشش. باربار بخشش نمودن. ( غیاث اللغات ). || آب ورطوبت راندن ، چنانکه داروهای مدرّ: ادرار بول ، ادرار حیض ، ادرار طمث : بر ادرار به گلشکر علاج کردم شفا یافت. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و هر گاه که مادّه برگها میل کند استفراغ یا بعرق باشد یا به ادراربول. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و داروهای لطیف کننده و ادرار بول و طمث آرنده. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و شربتهاکه ادرار بول کند بکار دارند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).ازبهر آنکه رطوبتها را بعرق تحلیل نباشد رطوبتها درتن بماند و بدین سبب ادرار بول بیشتر باشد. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ). آبی ترش معده را قوی کند و ادرار کند.( ذخیره خوارزمشاهی ). و تدبیر ادرار بول... برفق باید کرد. ( ذخیره ). هر روز قلیه فرمودمی از کوک از بهره آنکه ادرار کند. ( ذخیره ). و بعضی داروها ادرار بول کند چون بادیان و تخم کرفس و فطراسالیون و مانند آن. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بطم بنمشک ، عرب حبةالخضرا خوانند زیادتی اشتهای طعام آرد و ادرار بول کند. ( نزهةالقلوب ). || ( اِ ) در تداول عامه ادرار، بول و شاش را گویند: ادرار کردن. ادرار داشتن. || وظیفه و مقرری. اجراء. مرسوم. مستمری. راتبه. عطیه. انعام :
هرچند بلای چرخ ، مرسومم
هر روز عنای دهر ادرارم.
مسعودسعد.
ز پیش آنکه ز ادرار تو بگشتم حال
نشسته بودم بامرگ در جدال و قتال.
مسعودسعد.
نان حلال کسب کنیم از طریق علم
ادرار چون خوریم چو جهال صوفیان.
انوری.
شاه خلعت داد و ادرارش فزود
پس زبان در مدح عقل او گشود.
مولوی.
خلعت و ادرار از راهش نبرد
کرد گوهر ز امر شاه او خرد و مرد.
مولوی.
بنده دایم خلعت و ادرارجوست
خلعت عاشق همه دیدار اوست.
مولوی.

فرهنگ عمید

۱. مایعی زردرنگ، مرکب از آب، اسیداوریک، نمک طعام، و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود، پیشاب، شاش.
۲. [قدیمی] وظیفه، مستمری، مقرری.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] ریختن.

دانشنامه عمومی

ادرار (به انگلیسی: Urine) یا گمیز یا میز یا در اصطلاح عامیانه، شاش، یا در زبان کودکانه جیش،مایعی است که توسط نفرون در کلیه ها تولید و از طریق میزراه از بدن دفع می شود. فراوان ترین ماده آلی ادرار اوره است (اوره یک اسید ضعیف است اما در ادرار به دلیل وجود هیدروژن کربنات ادرار تقریباً خنثی است) و پی اچ آن برای فرد طبیعی نزدیک به هفت است، اما در میان انسان ها از ۴٫۴ تا ۸ متغیر است. ادرار فرد سالم سمّی نیست. اما شامل ترکیباتی است که توسط بدن به عنوان مواد نامطلوب حذف شده است و می تواند محرک و سوزانندهٔ پوست و چشم باشد. طی فرایندی، می توان آب آشامیدنی از ادرار استخراج کرد.
آب: ۹۶‎٪
ادرار عمدتاً آب و حاوی نمک های معدنی و در حدود ۲٪ اوره است، که در کبد به منظور حذف آمونیاک که ماده ای بسیار سمّی است، تولید می شود. اوره دارای سمّیّت بسیار پایین است.
اوره: ۲‎٪نمک و یونها دیگر: ۲‎٪رنگ ادرار به طور معمول از بی رنگ تا زرد متغیر است. رنگ زرد به وسیلهٔ یوروبیلین ها ایجاد می شود. رنگ زرد ادرار به دلیل وجود بیلی روبین است که از تخریب گلبول های قرمز پدید می آید. اگر فرد دچار کم آبی باشد، ادرار کمتر (شاید کمتر از ۱ لیتر در هر روز)، و همچنین غلیظتر خواهد شد. اگر فرد آب زیادی بنوشد، ادرار بیشتر (شاید به اندازهٔ دو لیتر در روز) و همچنین رقیق تر خواهد شد.ادرار باعث می شود که بدن از موارد زیر خلاص شود:۱ آب اضافی در بدن۲ الکترولیت های اضافی (نمک)۳ اوره (بیشتر توسط بدن مورد نیاز نیست)۴ مواد مخدر۵ سموم (سموم در بدن) (توجه داشته باشید که سموم به طورکلی توسط کبد برداشته می شود. بسیاری از آثار تشریح می گویند که برخی مواد سمّی در ادرار دفعمی شود، اما نمی گویند اینها چه سمومی هستند).۶ داروهاادرار اصلی ترین عامل هم ایستای است.

بول، جیش، شاش.


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پیشاب (طب جدید)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیشاب را ادرار (بول) گویند. احکام آن در باب های طهارت، صلات، تجارت، اطعمه و اشربه و ارث آمده است.
ادرار جانداران از نظر حکم دو گونه است:

← ادرار نجس
ادرار غیر از موارد عنوان شده در بالا دارای آثار و احکام دیگری نیز می باشد که به آنها اشاره می شود:

بطلان وضو و نماز با خروج ادرار
۱. ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۵۵.
...

واژه نامه بختیاریکا

چُر؛ مسته؛ زهرَو؛ مِست و میز؛ میزه

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَرگِت ( اوستایی: پَرَگِت )
فَرمیز ( اوستایی: فْرَمیز )
پیشیار ( پهلوی )
پیشاب ( پارسی امروز )
موترا ( سنسکریت )

در جنوب به ادرار
زَرِّوْ zarrev هم می گویند

ادرار در معنی پیشاب بنا به آنچه در پهلوی بوده " مِسته " و " میز " گفته شده است. " مِستن " و " میزش " و " میزنیدن " به عمل تخلیه مثانه اطلاق می شده که هنوز در بختیاری، از این واژه ها کم و بیش استفاده می شود و


جیش


کلمات دیگر: