گاوزبان
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
دهی در سنندج
سردهای از گاوزبانیان کرکدار یکساله به ارتفاع 60 سانتیمتر که امروز در مناطق مختلف اروپا و بریتانیای کبیر و امریکای شمالی کشت میشوند؛ برگهای گیاهان این سرده درشت و زبر و مستطیلی و گلهای آنها ستارهمانند و به رنگ آبی روشن است که در گرزنهایی آویخته قرار دارند؛ پنج بساک زرد گل آنها، مخروطی را در وسط ستارۀ گل تشکیل میدهند
فرهنگ معین
(زَ) [ معر . ] (اِمر.) گیاهی است علفی و یکساله با برگ های منفرد و پوشیده از تارهای خشن . گل های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفادة این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه های گل دار آن است . گل گاوزبان دارای اثر معرق و مدر و نرم کنند است و جهت رفع سرفه نیز مصرف می شود.
لغت نامه دهخدا
گاوزبان. [ َز ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج ، در 10000گزی خاور گل تپه و 8000گزی خاور شوسه همدان به بیجار. کوهستانی سردسیر، دارای 150 تن سکنه. آب آنجا از چشمه ها، محصول آن غلات ،انگور، حبوبات ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری ،راه آن مالرو است. تابستان از طریق سراب چاله کند اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
گاوزبان . [ زَ ] (اِ مرکب ) در کردی آزمان غا ، مازندرانی آن کوزاوان است ، معرب آن «کاوزوان ». (دزی ج 2 ص 435) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حشیشی است که آن را به زبان عربی لسان الثور خوانند. گرم و تر باشد نزدیک به اعتدال و بعضی گویند سرد و تر است . سرفه و خشونت سینه را نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی است که برگ آن بزبان گاو ماند و عرق آن نافع است و خورند. (انجمن آرای ناصری ). گیاهی است که آن را به عربی لسان الثور خوانند نافع بود جهت قرع و بلغم زایل گرداند و مفرح بود و غم ببرد. (اختیارات بدیعی ). لسان الثور. بوغلص . بوغلس . گیاهان دولپه ای پیوسته گلبرگ دارای تیره های متعدد میباشند، یکی از تیره های آنها گاوزبانیان هستند این گیاهان عموماً بصورت بوته یادرختچه و در تمام دستگاه زایشی و رویشی آنها مواد لعابی مخصوص است که بعنوان ملین بکار میروند. گلهای آنها بسیار شبیه به بادنجانیان و تخمدان آنها دو برچه دارد که در هر یک دو تخمک است ولی این تخمک ها درشت شده میوه ای میسازند که چهار برآمدگی دارد و از وسط آنها خامه ٔ دراز بیرون می آید. خوشه های گل های آنها بشکل گرزن یک طرفی و چون گلها بسیار نزدیک بیکدیگرند ساقه ٔ گل آنها مارپیچی تشکیل میدهد. برگهای آنها ساده ومتناوب و پوشیده از خارهای خشن است و در پای هر خاربرجستگی کوچکی دیده میشود و در یاخته های برگ و ساق آنها مقداری شوره یافت میشود و آنها را بهمین جهت به عنوان معرق بکار میبرند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
گاوزبان . [ َز ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، در 10000گزی خاور گل تپه و 8000گزی خاور شوسه ٔ همدان به بیجار. کوهستانی سردسیر، دارای 150 تن سکنه . آب آنجا از چشمه ها، محصول آن غلات ،انگور، حبوبات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری ،راه آن مالرو است . تابستان از طریق سراب چاله کند اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای ایران
دانشنامه آزاد فارسی
گاوزَبان
گیاهی علفی با کاربرد دارویی، از گونه Borago officinalis، تیرۀ گاوزبانیان. ساقۀ و برگ این گیاه پوشیده از کرک های خشن است. گل های آن پنج پر و غالباً آبی رنگ است. سوابق تاریخی نشان می دهد که مردمان دوران قدیم آن را نمی شناخته اند و احتمال دارد که نخستین بار این گیاه را مورها (مردمانی از طوایف شمال افریقا) به اسپانیا برده باشند و از آن جا به سایر نقاط رفته باشد. گل و برگ گاوزبان، اثر نرم کننده، معرّق، مدر، آرامبخش و تصفیه کنندۀ خون دارد. این گونه در ایران نمی روید. آنچه امروزه با نام گل گاوزبان در ایران مصرف دارویی دارد، گل های خشک شدۀ گیاه Echium amoenum است که از کوهستان های شمال ایران جمع آوری و در بازار عرضه می شود. خواص دارویی این گیاه مطالعه شده است ولی سال هاست که مردم ایران از آن به منزلۀ معرّق و آرامبخش استفاده می کنند.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش اصفهانی
تکیه ای: golgowzebun
طاری: golgowzebun
طامه ای: golgowzabun
طرقی: golgowzobun
کشه ای: golgowzebun
نطنزی: golgowzebon