( اسم ) کدویی که زنان پنب. رشتنی را در آن نهند .
کولک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کولک. [ ل َ ] ( اِ ) کدویی بود که زنان پنبه را در او نهند. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302 ) . کدویی را گویند که زنان پنبه رشتن را در آن نهند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در لهجه کرمانی ، کولک ( غوزه پنبه ). ( حاشیه برهان چ معین ) :
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت.
لبیبی ( از لغت فرس اسدی ).
|| جوزق. ( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در رفسنجان به معنی غوزه پنبه است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).فرهنگ عمید
کدو یا سبد کوچکی که زنان روستایی در پای چرخ نخ ریسی می گذارند و گلوله های نخ را در آن می اندازند.
دانشنامه عمومی
کولک، روستایی از توابع بخش آشار شهرستان سرباز در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
این روستا در دهستان ایرافشان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۸ نفر (۳۸خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان ایرافشان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳۸ نفر (۳۸خانوار) بوده است.
wiki: کولک
گویش مازنی
/koolek/ گل پر
گل پر
پیشنهاد کاربران
کولک ( K�lək ) : در زبان ترکی به معنی توفان برف است و به صورت کولاک وارد زبان فارسی شده است کلمه کول ( cool ) انگلیسی به معنی خنک شبیه این کلمه ترکی است
کلمات دیگر: