کلمه جو
صفحه اصلی

منات

فارسی به انگلیسی

chief idol of the kaaba, worshipped by the pre-islamic arabs, rouble

rouble


فرهنگ فارسی

نام بتی بوده که بعضی از طوایف عرب قبل ازاسلام آنرا پرستش میکردند و کافران منات را دزدیده به هندوستان بردند و محلی برای آن ساختند که به بتکده سومنات معروف شد و پرستشگاه بت پرستان بود تا اینکه سلطان محمود غزنوی هندوستان را تسخیر کرد و سومنات را ویران ساخت و جواهرات آنرا بغنیمت برد.
( اسم ) پول رایج روسیه برابر ۱٠٠ کپک

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) نام بتی از بت های مورد پرستش بعضی از طوایف عرب پیش از اسلام .
( ~. ) [ روس . ] (اِ. ) پول رایج روسیه .

(مَ) [ ع . ] (اِ.) نام بتی از بت های مورد پرستش بعضی از طوایف عرب پیش از اسلام .


( ~.) [ روس . ] (اِ.) پول رایج روسیه .


لغت نامه دهخدا

منات . [ م َ ] (روسی ، اِ) یک نوع پولی که معادل یک صد کوپک است . (ناظم الاطباء). مسکوکی سیمین روس را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


منات. [ م َ ] ( روسی ، اِ ) یک نوع پولی که معادل یک صد کوپک است. ( ناظم الاطباء ). مسکوکی سیمین روس را. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

منات. [ م َ ]( اِخ ) نام بتی در عرب که هذیل و خزانه که هر دو قبیله ای است از عرب آن را می پرستیدند. ( غیاث ). بت قبایل اوس و خزرج و غسان. ( مفاتیح العلوم خوارزمی چ بنیاد فرهنگ ص 40 ) :
همچنان کو گفت می گوید سخن
دیو در عزی و لات اندر منات.
ناصرخسرو.
هم دیده داری هم قدم هم نور داری هم ظلم
در هزل و جد ای محتشم هم کعبه گردی هم منات.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 375 ).
گرچه هر دو ز جبلّت سنگند
فرق باشد ز منی تا به منات.
خاقانی.
کی برند آب درمنه بر لب آب حیات
کی شود سنگ منات اندرخور سنگ منا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 22 ).
بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات.
سعدی ( بوستان ).

مناة. [ م َ ] ( ع اِ ) مَنا. ( اقرب الموارد ). رجوع به منا ( معنی اول ) شود.

مناة. [ م َ ] ( اِخ ) نام بتی است درعرب. ( مهذب الاسماء ). نام بتی ، مَنَوی منسوب بدان. ( منتهی الارب ). نام بتی که مناءة نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). بتی است که دو قبیله هذیل و خزاعه را بود میان مکه و مدینه و آن را مناءة نیز گویند و نسبت به آن منوی است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به منات شود.

مناة. [ م َ ] ( اِخ ) موضعی است به حجاز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

منأت. [ م ُ ءَ ] ( ع ص ) دورکرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

منات . [ م َ ](اِخ ) نام بتی در عرب که هذیل و خزانه که هر دو قبیله ای است از عرب آن را می پرستیدند. (غیاث ). بت قبایل اوس و خزرج و غسان . (مفاتیح العلوم خوارزمی چ بنیاد فرهنگ ص 40) :
همچنان کو گفت می گوید سخن
دیو در عزی و لات اندر منات .

ناصرخسرو.


هم دیده داری هم قدم هم نور داری هم ظلم
در هزل و جد ای محتشم هم کعبه گردی هم منات .

سنائی (دیوان چ مصفا ص 375).


گرچه هر دو ز جبلّت سنگند
فرق باشد ز منی تا به منات .

خاقانی .


کی برند آب درمنه بر لب آب حیات
کی شود سنگ منات اندرخور سنگ منا.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 22).


بتی دیدم از عاج در سومنات
مرصع چو در جاهلیت منات .

سعدی (بوستان ).



فرهنگ عمید

پول رایچ روسیه، برابر با صد کوپک.

دانشنامه عمومی

منات می تواند به موارد زیر اشاره کند:
منات جمهوری آذربایجان، یکای پول جمهوری آذربایجان
منات ترکمنستان، یکای پول کشور ترکمنستان
منات (بت)، بتی از بت های موجود در کعبه در صدر اسلام

دانشنامه آزاد فارسی

مَنات
نام یکی از بت های بزرگ مردم عربستان در پیش از اسلام، که آن را از سنگی سیاه تراشیده بودند. همچنین گفته اند که منات بتی از سنگ بوده که در جوف کعبه قرار داشته است و آن را خدای قسمت و سرنوشت می دانسته اند. در قرآن فقط یک بار از این بت یاد شده است (نجم، ۲۰). منات بیشتر به قبیلۀ هُذَیل و خزاعه اختصاص داشته است. اوس و خَزرج، دو قبیلۀ عمدۀ مدینه، آن را پیش از اسلام می پرستیدند. همچنین به گفتۀ ابن عربی قبیلۀ ازد و بنی غسّان نیز این بت را می پرستیدند و در طواف حج زمان جاهلیت، منات جانشین سعی میان صفا و مروه بوده است. منات را از «منا» به معنی ریختن مشتق دانسته اند چراکه خون ذبایح بیشتر در پای این بت ریخته می شد. در سالِ فتح مکه، شکسته شد.

گویش مازنی

/menaat/ نوعی گردن بند - نوعی سنگ قیمتی

۱نوعی گردن بند ۲نوعی سنگ قیمتی


واژه نامه بختیاریکا

( مَنات ) اشکال؛ عیب؛ ایراد


کلمات دیگر: