درخشش بخار، تشعشع بخار، تابش هوای گرم، عالم بالا
۱ - ( اسم ) قالب مثالی جسم مثالی . توضیح شیخ احمد کسائی در کتاب شرح الزیاره گوید : انسان را دو جسم و جسد است اما جسد اول مرکب از عناصر زمانیه استو این جسد مانند جامه ایست که انسان آنرا می پوشد و از تن بیرون می آورد آنرا نه لذتی است ونه المی نه طاعیت و نه معصیتی حاصل آنکه این جسد از انسان نیست ... و اما جسد دوم جسد باقی است و آن طینتی است که ( انسان ) از آن آفریده شده و در گور او باقی ماند آنگاه که زمین جسد عنصری را بخوردو هر جزئ از وی پراکنده گردد و باصل خویش ملحق شود پس بخش آتشی به آتش پیوندد و بخش هوایی بهوا و بخش آبی به آب و بخش خاکی بخاک باز گردد جسد مزبور مستدیرا باقی ماند... و این جسد انسان است که نه زیاده گردد و نه کم شود و در قبرپس از زوال جسد عنصری که کثافت و اعراض مسمی بجسد عنصری زایل گردد دیدگان حسی آنرا نه بیند و از این رو چون جسد پوشیده و محو گردد چیزی یافته نشود چنانکه بعضی گفته اند که جسد معدوم شود و چنین نیست بلکه آن در قبر خویش است امادیدگان مردم دنیا - بعلت کثافیت که در ابصار است - آنرا ننگرند و چیزی را جز از نوع خویش نه بیند... و چون خدای سبحانه بعث آفریدگان را اراده کند برهم. زمین آبی از دریای زیر عرش ببارد سردتر از برف و آنرا صاد گویند و آن در قر آن مذکوراست . پس روی زمین را دریایی فراگیرد که ببادها تموج پذیرد واجزای هرشخص مصفی گردد واجزای جسد وی د ر قبر او مستدیر یعنی بهیئت بنی. وی در دنیا- جمع گردد جزوهای سر وبدان جزوهای گردن متصل شود وسپس گردن بجزوهای سینه وسینه بشکم پیوندد وهکذا واجزاییاززمین بااومزج شود پس در قبروی بروید چنانکه سماروغ در رستن خویش . پس چون اسرافیل درصور بدمد روانها پرواز گیرند هر روانی بسوی گور جسد خویش و در آن داخل شود. پس زمین از آن شکافته گردد چنانکه از سماروغ شکافته شود . آنگاه ایشان ایستاده اند ونظرکنند. واین جسد باقی اززمین هورقلیاست و آن جسدی است که بدان حشر و داخل بهشت و دوزخ شوند.