گزنه
فارسی به انگلیسی
nettle
knife, stinger
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) تیغه ایست نظیر کارد کفاشی که برای بریدن و تراشیدن چرم بکار برند .
دهی در لاریجان و کرمانشاهان و قزوین
سردهای از گزنهایان علفی چندساله با حدود 30 تا 45 گونه که بهطور وسیعی در امریکای شمالی و اروپا میرویند؛ برگهای آنها نرم و دندانهدار و متقابل است و مانند سایر قسمتهای هوایی گیاه با کرکهای گزنده و غیرگزنده پوشیده شده است؛ گلهایشان کوچک و سبز بسیار کمرنگ و دارای چهار یا پنج گلبرگ یا بیگلبرگ است که به شکل متراکم در گلآذینهای طویل قرار دارند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
گزنه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 37 هزارگزی شمال ضیأآباد و 3هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 292 تن سکنه است . آب آنجا بهار از رودخانه ٔ کوهین و قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات ، عدس آبی و دیمی ، انگور، یونجه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن قالی ، گلیم و جاجیم بافی است و راه آن از طریق کوهین ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
گزنه . [ گ َ زَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاریجان . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 154). رجوع به گزنگ شود.
گزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کردی گزگزک ، گزگز ، اورتیکا . گیاهی است علفی ، از تیره ٔ گزنه ، که برگهای دندانه دار آن پوشیده از کرکهای یک سلولی است و در آنها مایع سوزآوری ترشح میشود، از این لحاظ در موقع لمس کردن سوزش شدیدی احساس میگردد. رجوع شود به گل گلاب ص 267. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). انجره مرقوم که نام گیاهی است که به عضو آدمی چون برسد بگزد. (رشیدی ). نباتی است که آن را انجره خوانند و تخم آن را بزرالانجره ، استسقا را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). اقحوان . (تاج العروس ). از جمله گزنه ها گزنه ای است که برگهای دندانه دار آن پوشیده از خارهای گزنده است . گلهای آن بسیار کوچک است و تشکیل خوشه های بزرگ میدهد. گلهای نر و ماده ٔ آن جداست . گلهای نر دارای چهار کاسبرگ سبز و چهار پرچم است . گلهای ماده نیز دارای چهار کاسبرگ است که در میان آنها تخمدانی دارای یک برچه واقع شده و یک فندق میسازد. ممکن است گلهای نر و ماده بر روی یک پایه یا بر روی دو پایه باشند. انواع مهم این تیره عبارتند از: نوع گزنه یک پایه اورتیکا اورن و گزنه ٔ دو پایه ٔ اورتیکا دیوئیکا که در ساقه های خود رشته ٔ آبکشی طویل دارد و دانه های آن را انجره مینامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 267 و 268).
گزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ،واقع در 20000گزی جنوب باختری سنندج و 3000گزی باختر شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه ، هوای آن سرد و دارای 125تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
گزنه. [ گ َ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه شهرستان سنندج ،واقع در 20000گزی جنوب باختری سنندج و 3000گزی باختر شوسه سنندج به کرمانشاه ، هوای آن سرد و دارای 125تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
گزنه. [ گ َ زَ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان لاریجان. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 154 ). رجوع به گزنگ شود.
گزنه. [ گ َ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 18000گزی شمال باختری ده شیخ ، کنار رودخانه زمکان نزدیک مرز عراق. هوای آن گرم و دارای 100تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه زمکان تأمین میشود. محصول مختصر آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان طایفه ٔباباجانی هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
گزنه. [ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 37 هزارگزی شمال ضیأآباد و 3هزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 292 تن سکنه است. آب آنجا بهار از رودخانه کوهین و قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات ، عدس آبی و دیمی ، انگور، یونجه و لبنیات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن قالی ، گلیم و جاجیم بافی است و راه آن از طریق کوهین ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
گزنه . [ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 18000گزی شمال باختری ده شیخ ، کنار رودخانه ٔ زمکان نزدیک مرز عراق . هوای آن گرم و دارای 100تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ زمکان تأمین میشود. محصول مختصر آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . ساکنان طایفه ٔباباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
فهرست گیاهان
در ایران در ییلاقات اطراف تهران، شمیرانات و در کرج در دامنه های البرز، کندوان، پل زنگوله، در مناطق شمالی در مازندران و گیلان درهرزویل و جنگل نودی، عمارلو، راه کبوترچاک به زردچیان، رودبار، آستارا، بندرگز و در آذربایجان در دامنه های سهند، همچنین در دامنه های کوه های قافلانکو و بزگوش شهرستان مراغه و میانه، زنقاب، دیلمان وارسباران، لرستان (در کنار رودخانه کشکان) و استان همدان دامنه های کوه الوند ومنطقه سرمشهد کازرون و فراشبند و کوههای اشکان ممسنی در استان فارس بطور خودرو دیده می شود؛ و در مشهد در روستای زشک این گیاه را به نام محلی (سوگوزو) می شناسند. در منطقه استان گلستان هم نیز مشاهده شده است
مداوای مجاری ادرار (پروستات)، درمان دستگاه تنفسی، کاتاره معده، ضد قند خون، افزایش دهنده گلبول های قرمز خون.صرف نظر از جنبه های خوراکی که به صورت پخته همانند اسفناج خورده می شود و سرشار از مواد معدنی و مغذی است این گیاه حاوی ماده ای به نام سکرتین است که بهترین عامل جهت تحریک و به کار انداختن غدد ترشحی هاضمه در معده، روده، کبد، لوزالمعده وکیسه صفرا است. خاصیت مهم دیگر آن کمک به ساخته شدن گلبول های سرخ و در نتیجه تنفس مناسب سلول های بدن است.
ضد اسهال است به ویژه در اسهالهای خطرناک که در هنگام شیوع وبا پیدا می شود بکار می رود، خونروشها (خون روش بینی، سینه و انواع دیگر) و خلط های ناراحت کننده (در سرماخوردگی و گرفتگی مجاری تنفسی) را آرام می کند.مقوی است و به مادران شیرده جهت زیاد شدن شیر کمک می کند وعادت ماهانه زنان را تنظیم می نماید و یا چنان تأثیری دارد که اگر قاعده گی بطور غیرطبیعی قطع شود مجددأ آن را برقرار می کند. خون را تصفیه کرده و ضدکرم است. استعمال خارجی آن درموارد رماتیسم موفقیت آمیزبوده است. غرغره دهان با فراورده دارویی این گیاه یک ماده ضروری جهت ضدعفونی کردن دهان، رفع ورم و جراحات لثه ومداوای آنژین به شمار می رود، لوسیون و کمپرس های گزنه در مراقبت های زیبایی مانند تمیز کردن پوست، از بین بردن آکنه، اگزما و جلوگیری از ریزش موی سر به کارمی رود.
این روستا در دهستان ایلات قاقازان غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۳۵ نفر (۳۰خانوار) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
گَزَنه
(یا: انجره) گروهی از علف های هرز، از جنس گزنه، تیرۀ گزنه، دارای تیغ هایی بر روی برگ های بیضی شکل و دندانه دار. تیغ ها حاوی موادی سمی اند که با نفود به پوست باعث ایجاد جوش می شوند. گل های کوچک و مایل به سبز آن ها بر روی سنبله هایی می روید که در نقطۀ اتصال برگ به ساقه قرار دارند. از این جنس چهار گونه در نواحی گوناگون ایران رشد می کند. تاریخچۀ استفاده از این گیاه به ماقبل تاریخ برمی گردد. تا قرن ۱۶ از آن برای تغذیه استفاده می کرده اند. بنابه عقیدۀ عده ای، این گیاه حتی در عصر حجر نیز مصرف می شده است. تاریخ استفاده درمانی آن نیز به زمان های بسیار دور برمی گردد و از آن برای رفع سرماخوردگی استفاده کرده اند. دیوسکوریدس، حکیم یونانی قرن ۱م جوشاندۀ قسمت های متفاوت گیاه گزنه را خلط آور، معالج امراض سینه و پوست، مدر، ملین و قاعده آور دانسته است. امروزه این گیاه را برای بهبود برخی بیماری های پروستات، ریزش مو، و تصفیۀ خون مفید می دانند.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
گزنده
۱گزنه،گزنا،گزنک،گیاهی است از رسته ی دو لپه های بی گلبرگ ...
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
گزنه بسیار مضر است. مصرف گزنه، شخص را شدیدا عصبی می کند و امکان کنترل اعصاب را از شخص صلب می کند. به هیچ وجه گزنه مصرف نکنید. گزنه هیچ دردی را درمان نمی کند و بسیار خطرناک است.