کلمه جو
صفحه اصلی

سمندر

فارسی به انگلیسی

salamander

فارسی به عربی

سمندر

عربی به فارسی

سمندر , يکجور سوسمار يا مارمولک


فرهنگ اسم ها

اسم: سمندر (پسر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: samandar) (فارسی: سَمندر) (انگلیسی: samandar)
معنی: اسب تندرو و نیرومند، اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد، ( در یونانی ) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است

(تلفظ: samandar) اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد ؛ (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند ، و نیز از یونانی 'سالامندرا' به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است .


مترادف و متضاد

firedrake (اسم)
اژدهای اتش خوار، سمندر

salamander (اسم)
سمندر، یکجور سوسمار یا مارمولک

phoenix (اسم)
سمندر، عنقا، مرغ افسانه ای منحصر بفرد

فرهنگ فارسی

شهری قدیم در هندوستان که از آنجا عود میاوردند و آن شهری کوچک بود و با مولتان و چند ران در مشرق نهر مهران قرار داشتند .
( اسم ) جانوری از رده ذوحیاتین دمدار که خود تیره خاصی را به وجود آورده است . این جانور دارای قدی متوسط ( حد اکثر ۲۵ سانتی متر ) و پوستی تیره رنگ با لکه های زرد تند میباشد . محل زندگی سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمهاست . بدنش نسبتا فربه است و بدنی استوانه یی شکل ختم میشود . حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است سالامندرا سالا ماندر . توضیح گفته اند وی در آتش نمیسوزد و آن اغراق آمیز است .
دهی است از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد .

فرهنگ معین

(سَ مَ دَ ) (اِ. ) جانوری دوزیست شبیه سوسمار، چهارپا دارد و رنگ پوستش تیره است با لکه های زرد. می گویند در آتش نمی سوزد.

لغت نامه دهخدا

سمندر. [ س َ م َ دَ ] (اِ) از یونانی «سالامندرا» در فرانسوی نیز «سالامندر» به معنی فرشته ٔ موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است . (از افادات علامه ٔ دهخدا) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام جانوری است که در آتش متکون میشود. گویند مانند موش بزرگی است و چون از آتش برمی آید، می میرد و بعضی گویند همیشه در آتش نیست گاهی برمی آید و در آن وقت او را میگیرند و از پوست او کلاه و رومال میسازند و چون چرکین میشود در آتش می اندازند، چرکهای او میسوزد و پاک میشود. و بعضی گویند بصورت سوسمار و چلپاسه است از پوست او چتر سازند تا گرمی را نگاهدارد و از موی او جامه بافند و در هوای گرم پوشند محافظت گرما کند؛ و بعضی دیگر گویند بصورت مرغی است . واﷲ اعلم . (برهان ). جانوری از رده ٔ ذوحیاتین های دمدار که خود تیره ٔ خاصی را بوجود آورده است . این جانور دارای قدی متوسط و حداکثر 25 سانتیمتر و پوستی تیره رنگ با لکه ٔ زرد و تند میباشد. محل سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه ٔ وی از حشرات و کرمها است . بدنش نسبتاً فربه است و بدمی استوانه ای شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است . سالامند را سالاماندر. (از فرهنگ فارسی معین ).
جانوری باشد بشکل موش بزرگ که در آتشکده ها پیدا میشود، چون از آتش بیرون می آید می میرد. مخفف سام اندر چه سام به معنی آتش و اندر کلمه ٔ ظرفیت است و بعضی نوشته اند که جانوری است پردار که در آتش نیمسوزد. (غیاث ) :
به آتش درون بر مثال سمندر
به آب اندرون بر مثال نهنگان .

رودکی .



در این آتش چه میجوید سمندروار پروانه
یکی چندین مقر داردیکی چندین مفر دارد.

ناصرخسرو.


سمندر نه ای گرد آتش مگرد
که مردانگی باید آنگه نبرد.

سعدی .


نه ماهی بجز آب گیرد نشیمن
نه ز آتش کرانه گزیند سمندر.

هندوشاه نخجوانی .


خشم تو بر دوستان تو است عنایت
کآتش سوزان بود حیات سمندر.

قاآنی .



سمندر. [ س َ م َ دَ ] (اِخ ) نام ولایتی است از هندوستان که چوب عود از آنجا آرند. (برهان ). شهری است بزرگ بر کران دریا، و پادشاهی دهم است . (حدود العالم ). شهری است از خزران بر کران دریا جایی بانعمت و بازارها و بازرگانان . (حدود العالم ). مردان را سپاه صد و پنجاه هزار تمام شد و با سپاه اندر تعبیه همی رفت تا به شهرستان سمندر آنکه ملک خزران نشستی و... (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). پس منادی فرمود و سپاه برگرفت و بر در اندر شد که آنرا باب الاَّن گویند. همی رفت تا به سمندر رسید و آن شهری است از شهرهای خزر. (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). رجوع به معجم البلدان شود.


سمندر. [ س َ م َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.دارای 131 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بنشن ، چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


سمندر. [ س َ م َ دَ ] ( اِ ) از یونانی «سالامندرا» در فرانسوی نیز «سالامندر» به معنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است. ( از افادات علامه دهخدا ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نام جانوری است که در آتش متکون میشود. گویند مانند موش بزرگی است و چون از آتش برمی آید، می میرد و بعضی گویند همیشه در آتش نیست گاهی برمی آید و در آن وقت او را میگیرند و از پوست او کلاه و رومال میسازند و چون چرکین میشود در آتش می اندازند، چرکهای او میسوزد و پاک میشود. و بعضی گویند بصورت سوسمار و چلپاسه است از پوست او چتر سازند تا گرمی را نگاهدارد و از موی او جامه بافند و در هوای گرم پوشند محافظت گرما کند؛ و بعضی دیگر گویند بصورت مرغی است. واﷲ اعلم. ( برهان ). جانوری از رده ذوحیاتین های دمدار که خود تیره خاصی را بوجود آورده است. این جانور دارای قدی متوسط و حداکثر 25 سانتیمتر و پوستی تیره رنگ با لکه زرد و تند میباشد. محل سمندر در اماکن نمناک تاریک و غارها و تغذیه وی از حشرات و کرمها است. بدنش نسبتاً فربه است و بدمی استوانه ای شکل ختم میشود. حیوانی است بی آزار ولی ماده ای لزج از پوست وی ترشح میشود که سوزاننده است. سالامند را سالاماندر. ( از فرهنگ فارسی معین ).
جانوری باشد بشکل موش بزرگ که در آتشکده ها پیدا میشود، چون از آتش بیرون می آید می میرد. مخفف سام اندر چه سام به معنی آتش و اندر کلمه ظرفیت است و بعضی نوشته اند که جانوری است پردار که در آتش نیمسوزد. ( غیاث ) :
به آتش درون بر مثال سمندر
به آب اندرون بر مثال نهنگان.
رودکی.
در این آتش چه میجوید سمندروار پروانه
یکی چندین مقر داردیکی چندین مفر دارد.
ناصرخسرو.
سمندر نه ای گرد آتش مگرد
که مردانگی باید آنگه نبرد.
سعدی.
نه ماهی بجز آب گیرد نشیمن
نه ز آتش کرانه گزیند سمندر.
هندوشاه نخجوانی.
خشم تو بر دوستان تو است عنایت
کآتش سوزان بود حیات سمندر.
قاآنی.

سمندر. [ س َ م َ دَ ] ( اِخ ) نام ولایتی است از هندوستان که چوب عود از آنجا آرند. ( برهان ). شهری است بزرگ بر کران دریا، و پادشاهی دهم است. ( حدود العالم ). شهری است از خزران بر کران دریا جایی بانعمت و بازارها و بازرگانان. ( حدود العالم ). مردان را سپاه صد و پنجاه هزار تمام شد و با سپاه اندر تعبیه همی رفت تا به شهرستان سمندر آنکه ملک خزران نشستی و... ( ترجمه تاریخ طبری ). پس منادی فرمود و سپاه برگرفت و بر در اندر شد که آنرا باب الاَّن گویند. همی رفت تا به سمندر رسید و آن شهری است از شهرهای خزر. ( ترجمه تاریخ طبری ). رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد.
۲. [قدیمی] جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند: به دریا نخواهد شدن بط غریق / سمندر چه داند عذاب الحریق (سعدی۱: ۱۰۳ ).

دانشنامه عمومی

سمندرهای بدویسمندرهای پیشرفتهسمندرهای بی پا
سمندر قمصری
سمندر کردستانی
سَمَندَر (به یونانی: Σαλαμάνδρα) یا آتَشخوار∗ یکی از انواع دوزیستان است.
در میان دوزیستان بزرگترین آن ها سمندر چینی غول پیکر(Andrias davidianus) است این دوزیست در رودهای سرد کوهستان های شمال شرقی، مرکزی و جنوبی چین و مرداب های اطراف آن ها زندگی می کند. طول متوسط یک دوزیست بالغ ۱٫۱۴ متر و وزن آن بین ۲۵ تا ۳۰ کیلوگرم است نمونهٔ بزرگ شکار شده طولی برابر ۱٫۸۰ و وزنی برابر ۸٫۶۴ کیلوگرم داشته است.
این حیوانات بدن دراز و باریک، دم بلند و پاهای کوتاه و پرده دار برای شنا کردن دارند. این جانوران از دم قوی خود برای جلو رفتن در آب استفاده می کنند. سمندرها مانند قورباغه ها پوست نمناکی دارند و در مناطق مرطوب زندگی می کنند. غذای آن ها حشره و کرم است. بعضی از سمندرها برای گرفتن طعمه از زبانشان استفاده می کنند. بیشتر سمندرها دوران بلوغ خود را در خشکی می گذرانند، ولی بعضی از آن ها بیشتر عمرشان در آب زندگی می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

سَمَندر (salamander)
سَمَندر
سَمَندر
سَمَندر
سَمَندر
دوزیستی دم دار، از راستۀ دم داران. سمندرها گاهی با سوسماران اشتباه گرفته می شوند، اما برخلاف آن ها فاقد فلس یا ناخن اند. سمندرها پوستی نرم یا زگیل دار، و مرطوب دارند. راستۀ دوزیستان دم دار شامل ۳۰۰ گونه است که در نُه خانواده قرار دارند و بیشتر در نیمکرۀ شمالی یافت می شوند. انواع سمندرها عبارت اند از هلبندر، مودپوپی، اولم، واترداگ، سیرنس، سمندر مول، سمندر تاج دار، و سمندرهای بی شُش (سمندرهای غروب، جنگلی، و چشمه ای). سمندرها از حشرات و کرم ها تغذیه، و در آب یا مناطق مرطوب نواحی معتدل شمالی زندگی می کنند. بیشتر در شب تغذیه می کنند و در روز مخفی می شوند. اغلب در زمستان ها به خواب زمستانی می روند. لقاح خارجی یا داخلی است و اغلب در آب رخ می دهد. لاروها دارای آبشش خارجی اند. برخی از سمندرها در شکل لاروی باقی می مانند، هرچند از نظر جنسی بالغ اند و تولیدمثل می کنند؛ به این حالت نئوتنی می گویند. سمندر مکزیکی و سمندر گِلی Necturus maculosus در امریکای شمالی دارای نئوتنی اند. در ۱۹۹۸، پنج گونۀ جدید سمندر در ناحیه گرمسیری شرق مکزیک مرکزی کشف شد. این گونه ها متعلق به جنس Thorius اند که اعضای آن به واسطۀ کوچک بودنشان مشخص می شوند. برخی از این گونه ها کمتر از دو سانتی متر طول دارند. سمندرهایی، ازجمله سمندر آتشین یا خال دار Salamandra salamandra، دارای نشان هایی سیاه در زمینه ای به رنگ زرد روشن، نارنجی یا قرمزند و حدود بیست سانتی متر طول دارند. در قرون وسطا، به غلط تصور می شد که این گونه سمندر نسبت به آتش ایمن است. گونه های دیگر عبارت اند از سمندر غول پیکر ژاپن Andrias japonicus با۱.۵ متر طول، و سمندر مکزیکی Ambyostoma mexicanum. سمندر غول پیکر در ارتفاعات ۲۰۰ تا ۱,۰۰۰ متری شمال و مرکز کیوشو یافت می شود. این گونه ها بزرگ ترین دوزیستان اند. براساس شواهد فسیلی، سمندرهای غول پیکر زمانی در سراسر اروپا فراوان بودند و حداکثر به طول۲.۳ متر می رسیدند. در ایران، پنج گونۀ متفاوت سمندر یافت می شود که عبارت اند از سمندر کوهستانی آذربایجان، سمندر کوهستانی لرستان، سمندر کوهستان کردستان، سمندر آتشین، و سمندر باله دار (تاج دار) جنوبی.

جدول کلمات

اتشخوار

پیشنهاد کاربران

سمندر ( Salamander ) ’آتش خوار‘ نیز نامیده می شود. از فرمانرو ’جانوران‘ شاخه ’طنابداران‘، رده ’دوزیستان‘، و راسته ’سمندر‘ می باشد. این جانوران بدن دراز و باریک، دم بلند و پاهای کوتاه و پرده دار برای شنا کردن دارند. این جانوران از دم قوی خود برای جلو رفتن در آب استفاده می کنند. سمندرها مانند قورباغه ها پوست نمناکی دارند و در مناطق مرطوب زندگی می کنند. غذای آن ها حشره و کرم است. بعضی از سمندرها برای گرفتن طعمه از زبانشان استفاده می کنند. بیشتر سمندرها دوران بلوغ خود را در خشکی می گذرانند، ولی بعضی از آن ها بیشتر عمرشان در آب زندگی می کنند.

سام اندر : درون آتش

سَمَندَر شهری در غرب دریای خزر که مدتی پایتخت خزرستان به شمار می آمد ومحل دقیق آن مشخص نیست هرچند به ظن قوی در کناره رود تِرِک در نزیکی شهر امروزی قزلیار در قفقاز شمالی به فاصله هشت روز راه از دربند قفقاز قرار داشته و مردمی از قوم ترک تبار خزر در آن ساکن
بودند. خاص خود داشتند. از آغاز دوره اسلامی که خزرستان به تسخیر سلمان بن ربیعه باهلی در امد پایتخت به آتل ( نزدیک هشترخان ) در فاصله هفت روز راه از سمندر منتقل شد. فتح سمندر به دست سلمان در خلافت عثمان ( ۲۳–۳۵/ ۶۴۴–۶۵۶ ) صورت گرفت. به هر طریق هنگامی که مروان بن
محمد به سرزمین خزران حمله برد ( بعد از ۱۱۷/ ۷۳۵ ) ، پایتخت ایشان در کنار ولگا بود. مسعودی می گوید ساکنان سمندر ( ترقو؟ ) در روزگار او هنوز خزر بودند. شاه روس های کیفی، اسویاتوسلاو هر دو شهر را نابود کرد و بدین ترتیب خزرستان از صحنه روزگار محو شد. ولادیمیر مینورسکی، .
تاریخ شروان و دربند. ترجمهٔ محسن خادم، تهران: ۱۳۷۵.

سمندر از هیولهای غریب است و چماله شده است و ظاهر چه بسا ترسناک


کلمات دیگر: