مترادف ادیب : ادب شناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخن سنج، سخن شناس، سخن فهم، شاعر، فرهنگ پرور، فرهیخته، نویسنده
برابر پارسی : سخنگو، دانشمند
literate, man of letters
man of letters, literary man
(تلفظ: adib) (عربی) زیرک ، نگاهدارندهی حد همه چیز ؛ با فرهنگ ، دانشمند ؛ خداوند ادب ؛ آن که در علوم ادبی تخصص دارد ، متخصص ادبیات ، سخن دان ، سخن شناس ؛ (در قدیم) آراسته به ارزشهای اخلاقی ، آداب دان ؛ (در اعلام) ادیب پیشاوری ادیب و شاعر (1260 هـ .ق).
ادبشناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخنسنج، سخنشناس، سخنفهم، شاعر، فرهنگپرور، فرهیخته، نویسنده
سخندان
کسی که ادب دارد. با ادب