کلمه جو
صفحه اصلی

بغلان

فرهنگ فارسی


لغت نامه دهخدا

بغلان. [ ب َ ] ( ص ) پس رو و تابع. || رفیق. ( ناظم الاطباء ).

بغلان. [ ب َ غ َ ] ( اِخ ) از بلاد طخارستان است و از آنجا تا بلخ شش منزل باشد. شهری است در نواحی بلخ و بگمان من در طخارستان. ( از سمعانی ) : شهرکی است بخراسان و همچون سککند است. ( حدود العالم ). و بر راه کوههای بامیان رفت بأغروغر که در حدود بغلان گذاشته بود. ( جهانگشای جوینی ).

بغلان . [ ب َ ] (ص ) پس رو و تابع. || رفیق . (ناظم الاطباء).


بغلان . [ ب َ غ َ ] (اِخ ) از بلاد طخارستان است و از آنجا تا بلخ شش منزل باشد. شهری است در نواحی بلخ و بگمان من در طخارستان . (از سمعانی ) : شهرکی است بخراسان و همچون سککند است . (حدود العالم ). و بر راه کوههای بامیان رفت بأغروغر که در حدود بغلان گذاشته بود. (جهانگشای جوینی ).


دانشنامه آزاد فارسی

بغلان (ولایت) Baghlanولایتی در شمال شرقی افغانستان، با مرکزیت شهر پُلِ خُمری. این ولایت از شمال شرق با پنجشیر، از غرب با سمنگان، از جنوب با پروان هم مرز و در 230 کیلومتری کابل قرار دارد. جمعیت آن 926,969 نفر و مساحت آن 18,225 کیلومتر مربع است. مردمان ساکن در این منطقه از قوم های پشتو، هزاره، ازبک، پشه ای، تاجیک و عرب هستند. بغلان دارای آب و هوای نسبتاً معتدل و از سطح بارندگی متوسط 2689 میلی متر برخوردار است. آب این ولایت از دو سد موجود در پل خمری به نام های بند اول و دوم تأمین می شود. دانشگاه بغلان در سال 1371 تاسیس شد. این دانشگاه در زمان طالبان تعطیل و مجدداً در سال 1382 شروع به کار کرد. در این ولایت کارخانه های تولید سیمان، شکر، پارچه و معادن زغال وجود دارد. محصولات کشاورزی بغلان شامل گندم، برنج، سیب و گیلاس است.

پیشنهاد کاربران

معلومات راجع به ولایت خودمان یعنی بغلانی عزیزم ذادگاهم


کلمات دیگر: