کلمه جو
صفحه اصلی

ارغنون


مترادف ارغنون : ارغون، ارگ، ساز

فارسی به انگلیسی

organ, barrel organ, [mus.] organ

[mus.] organ


فرهنگ اسم ها

اسم: ارغنون (دختر) (یونانی) (هنری) (تلفظ: arghanon) (فارسی: اَرغَنون) (انگلیسی: arghanon)
معنی: نوعی ساز، نام سازی است

مترادف و متضاد

organ (اسم)
الت، وسیله، اندام، عضو، ارغنون، عضو بدن، ارگان، ارگ

harmonium (اسم)
ارغنون

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند . ۲ - سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ ۳ - سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن .
نام کتاب منطق ارسطو

فرهنگ معین

(اَ غَ ) [ معر - یو. ] ( اِ. ) نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیلة انبان در آن ها می دمیدند.

لغت نامه دهخدا

ارغنون. [ اَ غ َ / اُ غ َ ] ( معرب ، اِ ) ( معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند و جمعی دیگر گویند که ارغنون ، ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بیکبار و به یک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند. ( برهان ). و گویند که ارغنون هشت هزار لوله و آلات دارد! ( آنندراج ). سازی است مخصوص مسیحیان که در کلیساها نوازند. نی های درشت و خرد کاواک را به اصول زیر و بم وضع کرده و در دنبال چیزی شبیه دَم ساخته اند بتدریج که میکشند بسبب هوائی که حاصل شود از آن چوبها آوایی مانند موسیقار شنیده شود ودر روزهای معین در کلیساها نوازند. ( شعوری ). و آن آلتی است موسیقی از ذوات النفخ و دو گونه بوده : زمری و بوقی . ( فهرست ابن الندیم چ مصر ص 377 س 16 ). کازیمیرسکی گوید: از آلات موسیقی است شبیه کلاوسن . ارگ :
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.
فرخی.
بچنین روز بگوشش غو کوس
ز ارغنون خوشتر و از موسیقار.
فرخی.
از سینه صدای ارغنون می آید
وز دیده بجای اشک خون می آید
در شام فراق ناله ام از دل تنگ
آغشته بخون دل برون می آید.
شیخ ابوسعید ( ازشعوری ).
تا چکاوک بست موسیقار بر منقار خویش
ارغنون بسته ست بلبل بر درخت ارغوان.
معزی.
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تار.
خاقانی.
از این سراچه آوا و رنگ دل بگسل
به ارغوان ده رنگ و به ارغنون آوا.
خاقانی.
و مغنّی ناطقه بر ارغنون زبان اوتار نطق فروگسست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 325 ).
هیچ کس را خود ز آدم تا کنون
کی بُدست آواز همچون ارغنون.
مولوی.
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا الیه راجعون.
مولوی.
خورد گرچه آواز خر، خنده را
بود ارغنون گوش خربنده را.
و رجوع به ارغن و ارغانون شود.

ارغنون. [ اُ غ َ ] ( اِخ ) نام کتاب منطق ارسطو که در آن علم منطق را تقریباً بکمال خود رسانیده است. رجوع به ارسطو شود.

ارغنون . [ اَ غ َ / اُ غ َ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند و جمعی دیگر گویند که ارغنون ، ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بیکبار و به یک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند. (برهان ). و گویند که ارغنون هشت هزار لوله و آلات دارد! (آنندراج ). سازی است مخصوص مسیحیان که در کلیساها نوازند. نی های درشت و خرد کاواک را به اصول زیر و بم وضع کرده و در دنبال چیزی شبیه دَم ساخته اند بتدریج که میکشند بسبب هوائی که حاصل شود از آن چوبها آوایی مانند موسیقار شنیده شود ودر روزهای معین در کلیساها نوازند. (شعوری ). و آن آلتی است موسیقی از ذوات النفخ و دو گونه بوده : زمری و بوقی . (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 377 س 16). کازیمیرسکی گوید: از آلات موسیقی است شبیه کلاوسن . ارگ :
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.

فرخی .


بچنین روز بگوشش غو کوس
ز ارغنون خوشتر و از موسیقار.

فرخی .


از سینه صدای ارغنون می آید
وز دیده بجای اشک خون می آید
در شام فراق ناله ام از دل تنگ
آغشته بخون دل برون می آید.

شیخ ابوسعید (ازشعوری ).


تا چکاوک بست موسیقار بر منقار خویش
ارغنون بسته ست بلبل بر درخت ارغوان .

معزی .


نوای باربد و ساز بربط و مزمار
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تار.

خاقانی .


از این سراچه ٔ آوا و رنگ دل بگسل
به ارغوان ده رنگ و به ارغنون آوا.

خاقانی .


و مغنّی ناطقه بر ارغنون زبان اوتار نطق فروگسست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 325).
هیچ کس را خود ز آدم تا کنون
کی بُدست آواز همچون ارغنون .

مولوی .


پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا الیه راجعون .

مولوی .


خورد گرچه آواز خر، خنده را
بود ارغنون گوش خربنده را.
و رجوع به ارغن و ارغانون شود.

ارغنون . [ اُ غ َ ] (اِخ ) نام کتاب منطق ارسطو که در آن علم منطق را تقریباً بکمال خود رسانیده است . رجوع به ارسطو شود.


فرهنگ عمید

نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارگ: از سینه صدای ارغنون می آید / وز دیده به جای اشک خون می آید (ابوسعید ابوالخیر: لغت نامه: ارغنون )، هنوز رودسرایان نساختند به روم / ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار (فرخی: ۱۰۴ ).

دانشنامه عمومی

ارغنون می تواند به موارد زیر اشاره کند:
ارغنون (کتاب)، نام بخشی از نوشته های ارسطو درباره منطق
ارغنون (مجموعه شعر)، نام یکی از کتاب های مهدی اخوان ثالث
ارغنون (نشریه)، نام نشریه ای در حوزه فلسفه که بین سال های ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۳ در ایران منتشر می شد
تماشاخانه ارغنون
ارگ (ساز)

دانشنامه آزاد فارسی

اَرغَنون (Organon)(معرب لفظ یونانی ارگانون) نامی که پیروان ارسطو، مشّائیان، بر مجموعۀ شش اثر او در منطق نهاده اند: مقولات (کاتگوریای)، در مقوله های دهگانه؛ عبارت (تعبیر) (پری ارمیناس)، در باب قضایای صدق و کذب؛ تحلیلات اول (آنالوتیکا)، در قیاس؛ تحلیلات دوم (آنالوتیکا)، در برهان؛ مواضع (توپیکا)، در جدل؛ مغالطات سوفسطایی (پری سوفیستیکون)، در مغلطه و سفسطه. دستگاه منطقی که در دو اثر دوم و سوم بیان شده است به طور خاص «منطق ارسطویی» نامیده می شود. شش اثر به ترتیب زمانی قرار نگرفته اند و مشائیان آن ها را به ترتیب منطقی در ارغنون گنجانده اند. مابعدالطبیعۀ ارسطو مشترکات مضمونی فراوانی با ارغنون دارد، ولی هرگز جزو آن محسوب نشده است. همچنین، آثار دیگری در منطق به ارسطو نسبت داده اند که مشائیان از آن ها بی خبر بوده اند. ارغنون یگانه اثر ارسطوست که هیچ گاه مفقود نشده است. ارغنون در مدرسه ای که خود او در لوکایون (لوکیون) گشود، تدریس می شد و بخش هایی از آن شکل درسی دارد. در دورۀ هلنیستی همواره محبوبیت نداشت و منطق رواقی غالب بود. در قرن ۸م علمای مدرسی تحصیل منطق براساس ارغنون را دوباره رواج دادند. در تمدن اسلامی نیز مورد توجه علمای مسلمان و یهود قرار گرفت. در قرون ۱۳م تا ۱۹ پذیرش بی چون و چرای منطق ارسطو راه را بر هرگونه نوآوری در این وادی بست. تعصبی که مدرسان نسبت به ارسطو پدید آورده بودند قرن ها به درازا کشید تا از بین رفت. در قرن ۱۹، تحولاتی از قبیل کشف منطق هندی و ظهور منطق جبری جورج بول رفته رفته منطق ارسطو را به حاشیه راندند، چنان که اکنون بیشتر به دلایل تاریخی مطالعه می شود. ارسطو همچنین دو رسالۀ دیگر با نام های رتوریکه، در فن خطابه، و پری پویتیکس، در فن شعر، دارد. ضبط رایج رسالات ارسطو در مآخذ اسلامی چنین است: قاطیغوریاس، باری ارمینیاس، انالوطیقا، طوبیقا، سوفسطیقا، ریطوریقا، و بوطیقا.

جدول کلمات

ارگ

پیشنهاد کاربران

نوعی ساز بادی
نام کتابی از اخوان ثالث

نی انبان /یعنی سازی ( نی ) که با انبان تولید صدا کند

ارغون، ارگ، ساز


کلمات دیگر: