کلمه جو
صفحه اصلی

دقیانوس

فارسی به انگلیسی

decius, decius(a roman emperor)

فرهنگ فارسی

(( حال اصحاب کهف و دقیانوس قصه تبخلیوس و شهر فسوس . ) ) ( حدیقه .مد.۴۲۳ ) .یا عهد دقیانوس. عهدی قدیم.
محرف دقیوس که آن نیز معرب دسیوس است .

لغت نامه دهخدا

دقیانوس. [ دَ ] ( اِخ ) محرف دقیوس که آن نیز معرب دسیوس است. امپراتور روم در قرن سوم میلادی. ( از فرهنگ فارسی معین ). نام سلطانی جابر بت پرست ، اصحاب کهف از خوف او فرار نمودند و به غار پناه بردند. ( از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 54 و 76 ) ( از غیاث ) ( از آنندراج ).
خواجه عبداﷲ انصاری در تفسیر خود ( کشف الاسرار ج 5 ص 646 ) ضمن داستان اصحاب کهف در مورد دقیانوس چنین گوید: پادشاه اهل ضلالت در آن وقت [ زمان اصحاب کهف ] دقیانوس بود، جباری متمرد کافری بت پرست. قومی گفتند دعوی خدائی کرد و خلق را بر طاعت خود دعوت کرد. و این دقیانوس با لشکر و حشم فراوان از زمین پارس آمده بود و این مدینه اِفِسوس دارالملک خود ساخته و هر کس که سر در چنبر طاعت وی نیاوردی و از دین وی برگشتی او را هلاک کردی... دقیانوس بر این صفت پادشاهی و مملکت می راند و هرگز او را دردسری نبود و تبی نگرفت تا از متکبری و جباری که بود دعوی خدائی کرد... و هر که به خدائی او اقرار ندادی اورا هلاک کردی. روزی... بطریقی درآمد گفت لشکر فلان ملک آمد و قصد ولایت تو دارد، لرزه بر وی افتاد و هراسی و ترسی عظیم در دلش پدید آمد بر صنعتی که تاج از سروی بیفتاد و زردروی گشت ، و آن روز نوبت خدمت «یملیخا» [ از اصحاب کهف ] بود که آب بر دست ملک می ریخت. واین شش کس [ از اصحاب کهف ] نوبت کرده بودند که چون از خدمت وی فارغ شدندی به دعوت به خانه یکی از ایشان بودندی ، و آن روز اتفاق را نوبت یملیخا بود. چون خوان بنهادند و دست به طعام بردند، یملیخا نخورد و همچنان متفکر و مضطرب نشسته ، گفتند چرا طعام نخوری و بر طبع خود نه ای ؟... گفت این ملک دعوی خدائی می کند ومن امروز او را بر حالی دیدم از بیم و ترس که خدایان چنان نباشند و چنان نترسند... چون یملیخا این سِر بر ایشان آشکارا کرد... به یکبار آواز برآوردند که دقیانوس خدای نیست و جز آفریدگار آسمان و زمین خداوند و جبار نیست... - انتهی. و رجوع به دقیوس و به تفسیرابوالفتوح رازی ج 6 ص 381 شود :
زرق و تلبیس و مکر دقیانوس
گشت معلومشان که هست افسوس.
سنائی.
حال اصحاب کهف و دقیانوس
قصه تبخلوس و شهر فسوس.
سنائی.
نگویم زرّ پیشین نو نیرزد
چو دقیانوس گفتی جو نیرزد.
نظامی.
پس بخسبم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس باشد خواب کهف
یقظه شان مصروف دقیانوس بود

دقیانوس . [ دَ ] (اِخ ) محرف دقیوس که آن نیز معرب دسیوس است . امپراتور روم در قرن سوم میلادی . (از فرهنگ فارسی معین ). نام سلطانی جابر بت پرست ، اصحاب کهف از خوف او فرار نمودند و به غار پناه بردند. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 54 و 76) (از غیاث ) (از آنندراج ).
خواجه عبداﷲ انصاری در تفسیر خود (کشف الاسرار ج 5 ص 646) ضمن داستان اصحاب کهف در مورد دقیانوس چنین گوید: پادشاه اهل ضلالت در آن وقت [ زمان اصحاب کهف ] دقیانوس بود، جباری متمرد کافری بت پرست . قومی گفتند دعوی خدائی کرد و خلق را بر طاعت خود دعوت کرد. و این دقیانوس با لشکر و حشم فراوان از زمین پارس آمده بود و این مدینه ٔ اِفِسوس دارالملک خود ساخته و هر کس که سر در چنبر طاعت وی نیاوردی و از دین وی برگشتی او را هلاک کردی ... دقیانوس بر این صفت پادشاهی و مملکت می راند و هرگز او را دردسری نبود و تبی نگرفت تا از متکبری و جباری که بود دعوی خدائی کرد... و هر که به خدائی او اقرار ندادی اورا هلاک کردی . روزی ... بطریقی درآمد گفت لشکر فلان ملک آمد و قصد ولایت تو دارد، لرزه بر وی افتاد و هراسی و ترسی عظیم در دلش پدید آمد بر صنعتی که تاج از سروی بیفتاد و زردروی گشت ، و آن روز نوبت خدمت «یملیخا» [ از اصحاب کهف ] بود که آب بر دست ملک می ریخت . واین شش کس [ از اصحاب کهف ] نوبت کرده بودند که چون از خدمت وی فارغ شدندی به دعوت به خانه ٔ یکی از ایشان بودندی ، و آن روز اتفاق را نوبت یملیخا بود. چون خوان بنهادند و دست به طعام بردند، یملیخا نخورد و همچنان متفکر و مضطرب نشسته ، گفتند چرا طعام نخوری و بر طبع خود نه ای ؟... گفت این ملک دعوی خدائی می کند ومن امروز او را بر حالی دیدم از بیم و ترس که خدایان چنان نباشند و چنان نترسند... چون یملیخا این سِر بر ایشان آشکارا کرد... به یکبار آواز برآوردند که دقیانوس خدای نیست و جز آفریدگار آسمان و زمین خداوند و جبار نیست ... - انتهی . و رجوع به دقیوس و به تفسیرابوالفتوح رازی ج 6 ص 381 شود :
زرق و تلبیس و مکر دقیانوس
گشت معلومشان که هست افسوس .

سنائی .


حال اصحاب کهف و دقیانوس
قصه ٔ تبخلوس و شهر فسوس .

سنائی .


نگویم زرّ پیشین نو نیرزد
چو دقیانوس گفتی جو نیرزد.

نظامی .


پس بخسبم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس باشد خواب کهف
یقظه شان مصروف دقیانوس بود
خوابشان سرمایه ٔ ناموس بود.

مولوی .


مشهور و خفی چو گنج دقیانوسم
پیدا و نهان چو شعله در فانوسم
القصه درین چمن چو بید مجنون
می بالم و در ترقی معکوسم .

؟


- عهد دقیانوس ؛ در عرف عام ، کنایه از گذشته ٔ بسیار دور و زمانهای دیرینه و باستان : کتاب عهد دقیانوس ، مبل و صندلی عهد دقیانوس ؛ یعنی بسیار دیرینه و کهنسال .

دانشنامه عمومی

گایوس مسیوس کینتوس ترایانوس دسیوس (به لاتین: Caesar Gaius Messius Quintus Traianus Decius Augustus) امپراتور روم در سال ۲۰۱ به دنیا آمده است. وی از سال ۲۴۹ تا ۲۵۱ حکومت کرد و در سال ۲۵۱ کشته شد. در زمان حکومتش اذیت مسیحیان افزایش یافت. اسم دسیوس در عربی به دقیانوس ترجمه شده و این باعث شد تا عده ای از مورخین او را حاکم هم عصر اصحاب کهف بدانند اما این تعبیر نادرست بوده چرا که نام حاکم هم عصر اصحاب کهف که بر شام حکم میرانده دیکتلکیانوس بوده که ترجمه اسم آنهم به عربی دقیانوس مشود . از همه گذشته مورخین عصر هادریانوس به این نکته اشاره نمودند که در زمان حکمرانی هادریانوس بر روم و زمامداری دیکتلکیانوس بر شام واقعه اصحاب کهف رخداده
عهد دقیانوس
محقق نیما نوروزی
دقیانوس در بریتانیکا


کلمات دیگر: