کلمه جو
صفحه اصلی

امپراتور


مترادف امپراتور : امپراطور، امیر، پادشاه، خدیو، خسرو، سلطان، شاه، شاهنشاه، ملک

برابر پارسی : شاهنشاه

فارسی به انگلیسی

empress, emperor

emperor


فارسی به عربی

امبراطور

مترادف و متضاد

kaiser (اسم)
قیصر، امپراتور، کایزر

emperor (اسم)
فرمانفرما، خسرو، امپراتور

امپراطور، امیر، پادشاه، خدیو، خسرو، سلطان، شاه، شاهنشاه، ملک


فرهنگ فارسی

درقدیم لقب سرداران بزرگ روم بوده، امروزه به برخی پادشاهان اطلاق می شود، پادشاه مقتدروتوانا
( اسم ) ۱ - عنوان سرداران روم قدیم . ۲ - پادشاه مقتدری که بر ممالک و نواحی بسیار سلطنت کند شاهنشاه . امپراطور ایمپراطور .

فرهنگ معین

(اِ پِ ) [ فر . ] ( اِ. ) = امپراطور: ۱ - عنوان فرمانروایان روم قدیم . ۲ - شاهنشاه مقتدری که بر قلمروهای وسیعی سلطنت کند.

لغت نامه دهخدا

امپراتور. [ اِ پ ِ ] ( لاتینی ، اِ ) عنوان سرداران روم قدیم. ( فرهنگ فارسی معین ). در روم سپهسالار قشون را امپراتور میخواندند. و در روزگاران بعد چون قیاصره روم فرماندهی قشون را هم داشتند این عنوان با عنوان قیصر توأم گردید. ( ایران باستان پیرنیا ص 2345 ). قیصر، عظیم الروم : مجروحین با وجود رنجی شدید راضی بودند و آنتونیوس را قسم میدادند که مراجعت کرده برای آنان خود را زحمت ندهد بعد او را امپراتور خود خوانده میگفتند... ( ایران باستان ص 2361 ) . || پادشاه مقتدر و مستقل و صاحب تاج و تخت که بر ممالک و نواحی سلطنت کند. ( از ناظم الاطباء ) ( ازفرهنگ فارسی معین ). شاهنشاه. ( فرهنگ فارسی معین ).

دانشنامه عمومی

امپراتور (در زبان فرانسوی قدیم:امپرئور؛ در زبان لاتین:امپراتور) به حکم رانی (مرد) گفته می شود که یک امپراتوری را حاکمیت می کند. شهبانو یا امپراتریس هم به زنی که امپراتوری را فرماندهی می کند، گفته می شود؛ این زن ممکن است همسر یک پادشاه (شهبانو) باشد یا به صورت مستقل (امپراتریس) حکومت کند. امپراتورها به طور معمول دارای افتخار و امتیاز بیشتری نسبت به پادشاهان هستند.
پرنس و پرنسس
کنت و کنتس
نخستین کسی در تاریخ که عنوان امپراتور را داشت، آگوستوس، فرزندخواندهٔ ژولیوس سزار بود که با درهم شکستن اتحاد مارک آنتونی و کلئوپاترا به فرمان روایی مطلق روم رسید. پس سنای روم لقب آگوست به معنی کبیر را به او اعطا کرد و او نیز خود عنوان امپراتور را که در آن هنگام به معنی فرماندهٔ کل قوا بود برای خود برگزید. از آن پس، فرمانروایان روم را به مناسبت وجههٔ نظامی، امپراتور می خواندند و به سبب آن که تا امپراتور نرون، از خانوادهٔ ژولیوس سزار بودند، سزار می نامیدند تا آنکه از عهد دیوکلسین در انتهای قرن سوم و ابتدای قرن چهارم میلادی و با تقسیم بندی های تازهٔ اداری، سه مقام امپراتور، آگوست و سزار از هم تفکیک شدند و مقام سزار، فروتر از امپراتور و آگوست شد و یک امپراتور بر چند آگوست و سزار، فرمان می راند. این سلسه مراتب در دستگاه اداری روم شرقی با جدیت رعایت می شد. واپسین فرمانروایان روم غربی هرچند که بنا به عادت، امپراتور خوانده می شوند، اما در واقع سزارها و بعضاً آگوست هایی بودند که امپراتوران روم شرقی برای مدیریت غرب امپراتوری معرفی می کردند و حق برتری را برای خویش حفظ می کردند. آخرین امپراتور روم غربی، رومولوس آگوستولوس نام داشت که در سال ۴۷۶ میلادی عزل شد و واپسین امپراتور روم شرقی نیز کنستانتین یازدهم بود در سال ۱۴۵۳ میلادی در دفاع از قسطنطنیه جان باخت.

دانشنامه آزاد فارسی

امپراتور (عنوان). امپراتور (emperor)
عنوانی برای برخی از رؤسای دولت ها، به ویژه آنان که بر سرزمین های گسترده و پراکنده ای فرمان می رانند. این عنواننخستین بار دربارۀ حاکمان روم باستان به کار رفته است. در قرن ۹م، شارلمانی در اروپای غربی این عنوان را احیا کرد و پس از او حاکمان امپراتوری مقدس روم از این عنوان استفاده کردند. تزارهای روسیه (۱۷۲۱) خود را امپراتور می خواندند و در قرن ۱۹ ناپلئون اول و ناپلئون سوم در فرانسه، حکام خاندان هوهِنتسولرندر آلمان و چندین تن از حاکمان امریکای لاتین این عنوان را دربارۀ خود به کار می بردند. از ۱۸۷۷ تا ۱۹۴۷ مقام سلطنت انگلستان امپراتور یا امپراتریس هند خوانده می شد. همچنین، عنوان امپراتور دربارۀ برخی از فرمانروایان غیراروپایی که برای آنان در غرب معادلی یافت نمی شود، مانند حاکمان سنّتی چین و ژاپن، هم به کار رفته است.

امپراتور (لقب). امپراتور (imperator)
به لاتینی «فرماندۀ کل»، لقبی که در دوران جمهوری، سربازانِ سردار پیروز به او می دادند، و سپس رسماً رئیس کشور شد. در زمان جمهوری، هنگامی که سرداری در جنگ پیروز می شد، سربازانش او را با عنوان «ایم پِراتور» سلام می دادند و این عنوان به نام سردار، به منزلۀ لقب یا کنیه افزوده می شد. اوگوستوس، اصلی را بنیاد نهاد که برطبق آن همۀ افتخارات جنگی سرداران به رئیس کشوری تعلق می گرفت که تحت امر او خدمت می کردند. این لقب به پیش از نام اوگوستوس افزوده شد، و بدین ترتیب عنوان «امپراتور» پیش از نام هریک از امپراتوران قرار گرفت.

فرهنگ فارسی ساره

شاهنشاه


نقل قول ها

امپراتور به حکم رانی (مرد) گفته می شود که یک امپراتوری را حاکمیت می کند.
• «شجاعت. از یک امپراتور توقع شجاعت داریم و تعادل. یک امپراتور باید بداند چگونه بین دوستان و دشمنان بجنبد، بین نو و کهنه. یک امپراتور باید بداند که چگونه از زمان استفاده کند تا همه چیز را در راه هدفش از پا درآورد.» در مصاحبه با اوریانا فالاچی، «مصاحبه با تاریخ» ترجمه پیروز ملکی، نشر امیرکبیر سال ۲۵۳۶ -> هایله سلاسی

پیشنهاد کاربران

امپراتور از واژه لاتین شاه قیصر گرفته شده که امپر یعنی قیصر و آتور یعنی سلطنت, پادشاهی که به معانی زیر:
شاه، پادشاه، سلطان، امیر، میرزا، شهریار، حاکم، امپراتور

شاهنشاه. شاه شاهان. شه. امیر.

پادشاه صاحب سلطنت

امپراطور یعنی فرمانروا فرماندهنده امیر رهبر حاکم سلتان پادشاه قیصر شاهنشانی سرکرده پادشاه ها سلسله دار معنی دیگری از امپراطور فرمانروای که بر سلسله ی بزگ حکومت می کند امپراطوری دار بزرگترین حکمران فرمانروا رهبری است که بر سلسله های خیلی بزرگ حکومت می کند کسی که یکی از بزرگترین امپراطور ی را حکومت می کند حاکم رهبر امیر امپراطور سرور حکمران سلتان پادشاه سلسله دار فرمانروا رهبر

امپراتور/امپراطور:
از کلمات دخیل در فارسی است که از زبانهای فرنگی، ظاهراً از طریق ترکی عثمانی، گرفته شده است. بهتر است با حرف " ت" و به صورت امپراتور نوشته شود و نه امپراطور.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۹. )


کلمات دیگر: