کلمه جو
صفحه اصلی

کژدم


مترادف کژدم : عقرب، کجدم

فارسی به انگلیسی

scorpion

مترادف و متضاد

scorpion (اسم)
برج عقرب، عقرب، کژدم

عقرب، کجدم


فرهنگ فارسی

برج هشتم از دوازده برج فلک .
( اسم ) ۱ - جانوری است از شاخ. بند پاییان از رد. عنکبوتیان و از دست. شکم بند داران که دارا ی شکمی بند بند هستند . بدن این جانور دارا ی سه قطع. مشخص است : الف سر سینه که پهن است و بالغ بر ۱/۴ تن. حیوان را شامل میشود و در سطح پشتی آن ۳ تا ۶ زوج چشمها ی عدسی وجود دارد . یک زوج از چشمها از بقی. چشمها بزرگتر و در وسط سر سینه قرار دارند . در سطح شکمی سر سینه ۶ زوج زایده دیده میشود که اولین زوج این زایده ها کوچکتر از همه و در جلو سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره یی محسوبند و مانند گیره های زهر آلود جلو دهان عنکبوتها میباشند و حیوان بکمک آنها طعم. خود را بی حس کرده و میخورد . دومین زوج زایده ها بدو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشوند و شبیه انبرک های خرچنگ میباشند . بقی. زایده ها پا های حرکتی حیوان را تشکیل میدهند . ب - شکم که پهنایش بهمان پهنا ی سرسینه است و از ۷ قطعه درست شده است بر روی سطح شکمی قطع. دوم اعضای مخصوصی باسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصور میشود که در موقع جفتگیری عملی انجام میدهند . بر روی هر یک از ۴ قطع. آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود . ج - دم یا دنبال. شکمی که شکل ظاهر ش مانند دم است ولی در حقیقت دنبال. شکم میباشد و از قسمتها ی دیگر شکم باریکتر است . سم عقرب در ممالک معتدل حیوانات کوچک ( از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند ) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست . عقربها ی بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هر چند نیش آنها کشنده نیست درد های شدید ی تولید میکنند ولی عقربها ی نواحی استوا یی که ممکنست بین ۱۵ تا ۲٠ سانتیمتر نز طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است عقرب دراز دم سقرنیوس : ( کژ دم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو روزی همان همی بخورد بزر کژ دمی ) . ( ناصرخسرو ) یا کژ دم بحری . نوعی خرچنگ دراز دریایی عروس دریایی عقرب البحر . یا کژ دم جراره . عقرب جراره : ( مگر ز مار سیه داشتی بشب بالین مگر ز کژدم جراره داشتی بستر ) . ( فرخی ) ۲ - ( اسم ) برج هشتم برج عقرب . یا کژ دم گردون . برج عقرب . یا کژ دم نیلوفری . برج عقرب . ۳ - شریر بدطینت بدخوی .

فرهنگ معین

( ~ . دُ ) (اِ. ) عقرب .

لغت نامه دهخدا

کژدم. [ ک َ دُ ] ( اِ مرکب ) جانوری است گزنده و آن را به تازی عقرب خوانند و به کاف فارسی ( گژدم ) چنانکه گمان برند خطاست و به زاء عربی نیز درست است و عقرب را کژدم بدین سبب گویند که دمش کج می باشد. ( آنندراج ). جانوری است گزنده و آن را به عربی عقرب گویند. ( برهان ). حیوانی زهردار که در ممالک حاره زندگی می کند و سقرینوس نیز گویند و به تازی عقرب خوانند. ( ناظم الاطباء ). گژدم. ( حاشیه برهان چ معین ). عقرب. درازدم. سقرینوس. جانوری است از شاخه بندپایان از رده عنکبوتیان و از دسته شکم بندداران که دارای شکمی بندبند هستند. بدن این جانور دارای سه قطعه مشخص است :
الف - سرسینه که پهن است و بالغ بر یک چهارم تنه حیوان میشود و در سطح پشتی آن سه تا زوج چشمهای عدسی وجود دارد. یک زوج از چشمها از بقیه چشمهابزرگتر و در وسط سینه قرار دارد. در سطح شکمی سرسینه شش زوج زایده دیده می شود که اولین زوج این زایده هاکوچکتر از همه سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره ای محسوبند و مانند گیره های زهرآلودجلو دهان عنکبوتها می باشند و حیوان به کمک آنها طعمه خود را بی حس کرده میخورد. دومین زوج زایده ها به دو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشود و شبیه انبرک های خرچنگ میباشد بقیه زائده ها پاهای حرکتی حیوان را تشکیل میدهند.
ب - شکم که پهنایش بهمان پهنای سرسینه است و از هفت قطعه درست شده است. بر روی سطح شکمی قطعه دوم اعضای مخصوصی به اسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصورمیشود که در موقع جفت گیری عملی انجام میدهند. بر روی هریک از چهار قطعه آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود.
ج - دم یا دنباله شکمی که شکل ظاهرش مانند دم است ولی در حقیقت دنباله شکم می باشد و از قسمتهای دیگر شکم باریکتر است. سم عقرب در ممالک معتدل ، حیوانات کوچک ( از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند ) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست. عقربهای بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هرچند نیش آنها کشنده نیست اما دردهای شدیدی تولید میکنند ولی عقربهای نواحی استوایی که ممکنست بین 15 تا 20 سانتیمتر طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
می زده را هم بمی دارو و مرهم بود
راحت کژدم زده کشته کژدم بود.
منوچهری.
زانکه زلفش کژدمست و هرکرا کژدم گزید
مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای.

کژدم . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ) جانوری است گزنده و آن را به تازی عقرب خوانند و به کاف فارسی (گژدم ) چنانکه گمان برند خطاست و به زاء عربی نیز درست است و عقرب را کژدم بدین سبب گویند که دمش کج می باشد. (آنندراج ). جانوری است گزنده و آن را به عربی عقرب گویند. (برهان ). حیوانی زهردار که در ممالک حاره زندگی می کند و سقرینوس نیز گویند و به تازی عقرب خوانند. (ناظم الاطباء). گژدم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عقرب . درازدم . سقرینوس . جانوری است از شاخه ٔ بندپایان از رده ٔ عنکبوتیان و از دسته ٔ شکم بندداران که دارای شکمی بندبند هستند. بدن این جانور دارای سه قطعه ٔ مشخص است :
الف - سرسینه که پهن است و بالغ بر یک چهارم تنه ٔ حیوان میشود و در سطح پشتی آن سه تا زوج چشمهای عدسی وجود دارد. یک زوج از چشمها از بقیه ٔ چشمهابزرگتر و در وسط سینه قرار دارد. در سطح شکمی سرسینه شش زوج زایده دیده می شود که اولین زوج این زایده هاکوچکتر از همه سر و طرفین سوراخ دهان قرار دارند و جزو زواید آرواره ای محسوبند و مانند گیره های زهرآلودجلو دهان عنکبوتها می باشند و حیوان به کمک آنها طعمه ٔ خود را بی حس کرده میخورد. دومین زوج زایده ها به دو انبرک قوی برای گرفتن طعمه ختم میشود و شبیه انبرک های خرچنگ میباشد بقیه ٔ زائده ها پاهای حرکتی حیوان را تشکیل میدهند.
ب - شکم که پهنایش بهمان پهنای سرسینه است و از هفت قطعه درست شده است . بر روی سطح شکمی قطعه ٔ دوم اعضای مخصوصی به اسم شانه که ساختمان خاصی دارند وجود دارند و تصورمیشود که در موقع جفت گیری عملی انجام میدهند. بر روی هریک از چهار قطعه ٔ آخر شکم یک زوج منفذ تنفسی دیده میشود.
ج - دم یا دنباله ٔ شکمی که شکل ظاهرش مانند دم است ولی در حقیقت دنباله ٔ شکم می باشد و از قسمتهای دیگر شکم باریکتر است . سم عقرب در ممالک معتدل ، حیوانات کوچک (از قبیل حشرات و عنکبوتها که غذای عقربند) را بسهولت میکشد ولی برای انسان چندان خطرناک نیست . عقربهای بزرگ مانند عقرب کاشان که سیاه رنگند هرچند نیش آنها کشنده نیست اما دردهای شدیدی تولید میکنند ولی عقربهای نواحی استوایی که ممکنست بین 15 تا 20 سانتیمتر طول پیدا کنند نیششان خطرناک و کشنده است . (فرهنگ فارسی معین ) :
می زده را هم بمی دارو و مرهم بود
راحت کژدم زده کشته ٔ کژدم بود.

منوچهری .


زانکه زلفش کژدمست و هرکرا کژدم گزید
مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای .

منوچهری .


کژدم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو
روزی همان همی بخورد بر ز کژدمی .

ناصرخسرو.


هزار مردم کژدم فسای دیدستی
بیا وکژدم مردم فسای بین اکنون .

امیرمعزی (از آنندراج ).


کژدم از گندم ندانست آن نفس
میبرد تمییز از مست هوس .

مولوی .


رجوع به عقرب شود.
- کژدم بحری ؛ نوعی از ماهی خاردار است و آن تیره رنگ به سرخی مایل می باشد و بر سر آن ماهی خاری است که حربه ٔ اوست و بدان میزند گویند زهر او شبکوری را و نزول آب را از چشم نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ). عقرب البحر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) نوعی خرچنگ دراز دریایی . عروس دریایی . (فرهنگ فارسی معین ).
- کژدم جراره ؛ نوعی عقرب که وقتی در خوزستان پیدا شدند و در رفتن دم خود را بزمین می کشیدند و آنها را عقرب جراره خواندند و مثل است که «نیشکر عقرب جراره شد اندر اهواز». (آنندراج ) . عقرب جراره . (فرهنگ فارسی معین ) :
مگر ز مار سیه داشتی به شب بالین
مگر ز کژدم جراره داشتی بستر.

فرخی .


|| نام یکی از دوازده برج فلک هم هست و آن برج هشتم است . (برهان ). برج هشتم از دوازده برج فلکی . (ناظم الاطباء). برج عقرب . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقرب شود.
- کژدم طاس آبگون ؛کژدم فلک . (ناظم الاطباء). رجوع به کژدم فلک شود.
- کژدم فلک ؛ کژدم گردون . کژدم نیلوفری . کژدم طاس آبگون . نام برج هشتم از بروج دوازده گانه ٔ فلکی . (ناظم الاطباء). کنایه از برج عقرب است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). برج عقرب . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ).
- کژدم گردون ؛ کژدم فلک . (ناظم الاطباء). کژدم نیلوفری . (انجمن آرا). برج عقرب . (آنندراج ). کنایه از برج عقرب است که برج هشتم فلک البروج باشد. (برهان ). رجوع به کژدم فلک شود.
|| شریر. بدطینت .بدخوی . (فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

= عقرب

عقرب#NAME?


دانشنامه عمومی

ButhoideaChaeriloideaChactoideaIuroideaPseudochactoideaScorpionoideaSee classification for families.
«عقرب». وب گاه بیابان ها و کویرهای ایران. دریافت شده در ۳ سپتامبر ۲۰۱۰.
کژدم یا عقرب یا درازدم نام یکی از گونه های بندپایان رده عنکبوتیان است که دارای ۸ پا و نیشی با زهر کشنده می باشد. نیش عقرب در نوک دم آن قرار دارد. عقرب ها شب ها به آرامی به فعالیت های زیستی خود می پردازند و بیشتر در آب و هوایی گرم فعال هستند.
این جانوران چنگال های خارداری دارند که در واقع قسمتی از دهان آن ها محسوب می شوند. آن ها قادرند که مادهٔ سمی خطرناکی از قسمت عقب بدنشان به طرف مهاجمین بپاشند. این جانور بیشتر در شب شکار می کند و پاهای بلند جلویی خود را برای پیدا کردن غذا به کار برده و پس از یافتن غذا آن را با چنگال هایش می گیرد. کژدم ها اغلب در طول روز در زیر سنگ ها یا در حفره های به نسبت خنک زیر زمین پنهان می گردند.
کژدم ها رنگ های مختلفی مثل زرد مایل به قهوه ای، قهوه ای، خاکستری و سیاه دارند و اندازه آن ها بین ۵٫۱ تا ۱۸ سانتی متر مختلف است ولی بواسطه شکل بدنی خود که حالتی تخت و صاف دارد، می توانند از شکاف هایی به عرض ۳ میلی متر نیز عبور کنند و خود را وارد خانه انسان ها سازند.

دانشنامه آزاد فارسی

کژدم (صورت فلکی)
رجوع شود به:عقرب (اختر شناسی)

نقل قول ها

کژدم، جانوری است گزنده و زهردار از شاخه بندپایان، ازرده عنکبوتیان و از دسته شکم بندداران که در سرزمین های حاره زندگی می کند. آن را به عربی عقرب گویند.
• «بدبختی، میتواند مانند کژدم در هر گوشه و کناری بخزد.» -> ژان پل
• «و چون فرشته پنجم نواخت، ستاره ای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد. و چاه هاویه را گشاد و دودی چون دود تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت. و از میان دود ملخ ها به زمین برآمدند و به آنها قوتی داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند نه به گیاه زمین و نه به هیچ سبزی و نه به درختی بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. و به آنها داده شد که ایشان را نکشند بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آنها مثل اذیت عقرب بود، وقتی که کسی را نیش زند. و در آن ایام، مردم طلب مرگ خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنای مرگ خواهند داشت، اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.» -> انجیل عهد جدید، مکاشفه یوحنا- ۹، ۱-۲-۳-۴-۵-۶
• «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه بردن.»• «خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه.»• «در جهنم عقربی هست که از آن پناه به مار می برند.»• «در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه می برند.»• «عقرب زده را کرفس دادن.»• «کژدم را گفتند: چرا به زمستان در نمی آیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که در زمستان نیز بیرون آیم؟»• «مادرشوهر عقرب زیر فرش است.»• «آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا// گویی زبون نیافت به گیتی مگر مرا» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «این دو صادق، خرد و رای که میزان دلند// بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند» -> خاقانی
• «جفاپیشه مردم نه مردم بود// در این کالبد، مار و کژدم بود» -> ادیب پیشاوری
• «چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم// برای مصلحت ماها ز عقرب سوی میزان آی» -> سعدی
• «دم عقرب بتابید از سر کوه// چنان چون چشم شاهین از نشیمن» -> منوچهری دامغانی
• «زانکه زلفش کژدمست و هرکه را کژدم گزید// مرهم آن زخم را کژدم نهد کژدم فسای» -> منوچهری دامغانی
• «کژدم از راه آن که بدگهر است// ماندنش عیب و کشتنش هنر است» -> نظامی
• «کژدم از گندم ندانست آن نفس// می برد تمییز از مست هوس» -> مولوی
• «کژدم که درد و رنج دهد مر ترا ز تو// روزی همان همی بخورد بر ز کژدمی» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «گرچه کژدم به نیش بگزاید// دارویی را هم او به کار آید»• -> سنایی
• «گرینده بر تو جانوران تا به حد آنک// عقرب ز راه نیش و زبانا گریسته» -> خاقانی
• «گویند پُر ز عقرب طاس زر است حاشا// کز حرمتش فلک را عقرب فکند نشتر» -> خاقانی
• «مگر ز مار سیه داشتی به شب بالین// مگر ز کژدم جراره داشتی بستر» -> فرخی سیستانی
• «من خود از کید عدو باک ندارم لیکن// عقرب از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش» -> سعدی
• «می زده را هم به می دارو و مرهم بود// راحت کژدم زده کشته کژدم بود» -> منوچهری دامغانی
• «نمی شد موش در سوراخ کژدم// به یاری، جایروبی بست بر دم» -> نظامی
• «نیش عقرب نه از ره کین است// اقتضای طبیعتش این است» -> سعدی
• «هزار مردم کژدم فسای دیدستی// بیا و کژدم مردم فسای بین اکنون» -> امیرمعزی

گویش مازنی

/kazhdem/ کژدم

کژدم


واژه نامه بختیاریکا

گَژدین

پیشنهاد کاربران

در بختیاری به عقرب ، گژدم میگویند

کلمه کژدم به معنای چیزی که دم کج دارد نیست، بلکه تلفظ اصلی این کلمه گزدم به معنای گزنده دم است.

کجدم. . عقرب . .


کلمات دیگر: