کلمه جو
صفحه اصلی

فرخان کوچک

دانشنامه عمومی

فرخان کوچک معروف به کربالی و فرخان دوم یکی از فرزندان فرخان بزرگ، حاکم دابویگان تبرستان، بود. وی پس از برادرش دادمهر، به این علت که خورشید، ولیعهد برادرش، شش سال داشت به مدت هشت سال نیابت و قیومیت او را برعهده گرفت. پس از رسیدن خورشید به سن مناسب، وی حکومت تبرستان را به او سپرد.
خلیلی، احسان. سکه های اولیه تبرستان.
مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آل زیار. تهران: انتشارات رسانش. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵.
در تمام دوران نایب السلطنت بودن فرخان دوم، بنی امیه هیچگاه لشکری به سوی تبرستان گسیل نداشتند ولیکن در این دوران، سال ۱۲۹ هجری، ابومسلم خراسانی شورش خویش را آغاز کرد. فرخان کوچک در هنگام سرپرستی برادرزاده اش هیچ سکه ای به نام خود ثبت نکرد. درکل، اواخر دوران امویان و اوایل حکومت عباسیان تبرستان اوضاع آرامی داشت و مردم در آرامش به سر می بردند.
پس از آن که خورشید برای تصاحب قدرت و حکومت به پایتخت رفت. فرخان کوچک مجلسی بزرگ ترتیب داد و فرزندان فرخان کوچک که در طلب رسیدن به حکومت بودند، نیز تصمیم گرفتند که هنگام نوشیدن شراب خورشید را با زوبین بکشند. ورمجه هرویه از این تصمیم آگاه شد و خبر را به خورشید رساند. خورشید از برادر رضاعی خود، جلوانان، خواست تا دو اسب تیزپا را به درگاه بیاورد. خود نیز پس از تناول غذا، سوار بر اسبی شد و به همراه جلوانان به سوی تمیشه تاخت.
پس از آن که فرخان کوچک از قضایا باخبر شد، در نامه ای از خورشید عذرخواست و از آنچه رخ داد، اظهار شرمندگی نمود. سپس از اسپهبدی کناره گرفت و مرکب شاهی و خدمتکاران را به تمیشه نزد خورشید فرستاد تا او در آن شهر فرمانروایی خویش را آغاز کند. یکسال پس از این ماجرا شبانه خورشید به سوی سارویه لشکرکشی نموده و در نزدیکی کاخ دادقان سپاهیان عموزادگانش را درهم کوفت. سپس به ساری رفت و روبه فرخان کوچک چنین گفت: «تو را گناهی نیست؛ جایگاهی که دلت خواهد اختیار فرمای و هرکه تو را با آن خوش است، با خویشتن آنجا برو و به سلامت بنشین.» سپس فرزندان فرخان را به «فرخان فیروز» تبعید کرد.


کلمات دیگر: