مترادف اقدام : رفتار، عمل، مبادرت
برابر پارسی : دست بکار شدن، انجام دادن، دست زدن، کار
action, measure, steps
footsteps, paces
جمع : اقدامات
action, activity, enterprise, institution, measure, move, proceeding, prosecution
رفتار، عمل، مبادرت
چهارمین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد بهصورت جدی تلاش میکند رفتار اعتیادی خود را ترک کند متـ . مرحلۀ اقدام action stage
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ قدم ؛ گام ها.
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دست به کاری زدن . 2 - دلیری کردن . 3 - (اِمص .) دلیری .
سعدی .
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دلیر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ). || پیش فرستادن . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسیار پیشی کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || سوگندخورانیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سوگند خوردن . (اقرب الموارد). || شروع کردن در ایجاد عقد و آغاز کردن در احداث آن . (از تعریفات سیدجرجانی ). || خوشنود شدن : اقدام علی العیب ؛ رضی به . (از اقرب الموارد). || شجاعت و دلیری و جرأت و جسارت و گستاخی و دلاوری . || ثبات و پایداری . || جهد و کوشش و سعی . || اشتغال . || در تداول ، پیش رفتگی . (ناظم الاطباء).
- اقدام کردن ؛ شروع کردن . پرداختن . پیشی گرفتن در کاری .
- اقدام نمودن ؛ تعجیل کردن و شتاب کردن . (ناظم الاطباء) : حکما گویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادانی ... (کلیله و دمنه ). حاشا که ذات شریف که مصدر افاضت و خیرات است بر حرکتی که موجب تشنیع تواند بود اقدام نماید. (سندبادنامه ).
قَدَم#NAME?
پیش رفتن در کاری؛ به کاری دست زدن؛ پا پیش گذاشتن در امری.
دست زدن