تهدید. [ ت َ ] ( ع مص ) بیم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). تهدد. ( اقرب الموارد ).
وعید کردن. ( زوزنی ). ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ). نیک ترسانیدن. ( آنندراج ). بیم کردن. بیم دادن. ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || در پی یکدیگر گذاشتن گوسپندان را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) تخویف و ترهیب و ترس دادگی و ترسانیدن. ( ناظم الاطباء ). با لفظ کردن و دادن و شنیدن مستعمل. ( آنندراج ) :
که من قیصری را به فرمان شوم
بترسم ز تهدید و پیچان شوم.
فردوسی.
چنین گفت رستم به پولادوند
که تاچند این بیم و تهدید و بند.
فردوسی.
بهر تهدید سگدلان نفاق
شیر چرخش بر آستان بستند.
خاقانی.
ناله سرنا و تهدید دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل.
مولوی.
به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم.
سعدی ( بوستان ).
نوآموز را ذکر و تحسین و زه
ز توبیخ و تهدید استاد به.
سعدی ( بوستان ).
رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.