کلمه جو
صفحه اصلی

انذار


مترادف انذار : آگاهانیدن، بیم دادن، ترساندن، تهدید کردن

فارسی به انگلیسی

prognosis


عربی به فارسی

مشورتي , گوش بزنگ , هوشيار , مواظب , زيرک , اعلا م خطر , اژيرهوايي , بحالت اماده باش درامدن يا دراوردن


مترادف و متضاد

آگاهانیدن، بیم‌دادن، ترساندن، تهدید کردن


فرهنگ فارسی

ترسانیدن، بیم دادن، آگاه کردن
۱ - ( مصدر ) ترسانیدن بیم دادن . ۲ - آگاه کردن آگاهانیدن . ۳ - پند دادن

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ترسانیدن ، بیم دادن . ۲ - آگاه کردن .

لغت نامه دهخدا

انذار. [ اِ ] ( ع مص ) آگاه ساختن و ترسانیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نَذر. نُذر. نُذُر. نذیر. ( منتهی الارب ) . آگاه ساختن و ترسانیدن از عواقب امری پیش از فرارسیدن آن. ( از اقرب الموارد ). بیم کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). ترسانیدن و پند دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بیم دادن. ( یادداشت مؤلف ). || بیم کردن در ابلاغ. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ترسانیدن در ابلاغ. ( از اقرب الموارد ). ابلاغ. ( تاج المصادر بیهقی نسخه کتابخانه لغت نامه ورق 132 الف ).
- ایام الانذار ( در اصطلاح طب قدیم ) ؛ بعضی روزها بود که خبر دهد که بحران خواهد بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به قانون ابوعلی سیناکتاب چهارم ص 58 س 14 و تقدمة در همین لغت نامه شود.
|| ( اِمص ) آگاهی. پند. نصیحت. تنبه. ( از ناظم الاطباء ). تهدید. ( یادداشت مؤلف ) : بسیار تنبیه و انذار و موعظات نمود و وی را گسیل کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 597 ). و از حضرت پادشاه وعد و وعید و استمالت و انذار می فرمودند. ( جهانگشای جوینی ).
لیک تلخ آمد ترا گفتار من
خواب می گیرد ترا زانذار من.
مولوی ( مثنوی ).
در نبی انذار اهل غفلت است
کانهمه انفاقهاشان حسرت است.
مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ عمید

۱. ترسانیدن، بیم دادن.
۲. آگاه کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انذار به معنای اطّلاع رسانی بیم آور است.
انذار مصدر باب افعال از باب «نَذِرَ - یَنْذَرُ» و به معنای آگاه شدن به امری، از آن پرهیز کردن و خود را برای آن آماده ساختن اشتقاق یافته است.
تعابیر مختلف
لغت شناسان و مفسران معنای انذار را با تعابیری گوناگون ذکر کرده اند؛ مانند توجّه و آگاهی دادن به آینده ای ترسناک ، آگاه کردن یا ابلاغ و خبر دادنی که در آن ترسانیدن صورت پذیرد، برحذر داشتن از امر ترسناکی که زمان و فرصت کافی برای پرهیز از آن باشد. ترسانیدنی که به صورت گفتاری بوده و در آن امر ترسناک نیز معرفی شود پند دادن، و آموزش آنچه مردم را در بازشناسی حق از باطل و درست از خطا توانا می سازد.
← ریشه عبری
این واژه و مشتقّات آن بیش از ۱۲۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است و در آن ها ضمن بیان این مطلب که منذر حقیقی خداست - و از این رو یکی از اسمای الهی منذر است - و دیگر منذران نیز پیام او را ابلاغ می کنند از مسئولیت پیامبران به ویژه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله)، اهداف، موارد، شیوه، مخاطبان و واکنش آن ها در مورد انذار سخن به میان آمده است.
← عدم بکارگیری لفظ
...

پیشنهاد کاربران

نهیب دادن ؛ ترساندن :
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .

یکی از آیات قرآن درباره بیم دادن .


کلمات دیگر: