کلمه جو
صفحه اصلی

ظن


مترادف ظن : احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم

متضاد ظن : یقین

برابر پارسی : گمان، پندار، گمانه

فارسی به انگلیسی

opinion, suspicion, conjecture, guess, supposition

supposition, suspicion


فارسی به عربی

تخمین

مترادف و متضاد

احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم ≠ یقین


guess (اسم)
حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظن

conjecture (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

surmise (اسم)
حدس، گمان، تخمین، ظن

hunch (اسم)
قلنبه، ظن، قوز، کوهان، گوژ، فشار با ارنج، احساس وقوع امری در اینده

suspicion (اسم)
ظن، بدگمانی، سوء ظن، تردید، تو هم

فرهنگ فارسی

گمان بردن ، گمان، مقابل یقین
۱ - گمان بردن . ۲ - متهم کردن تهمت نهادن . ۳ - ادراک راجح از یکی از طرفین وجود یا عدم نسبت : غلبه یکی از طرفین وقوع و لا وقوع . ۴ - گمان حدس مقابل یقین جمع ظنون جمع الجمع اظانین . یا حسن ظمائ . گمان نیک ( نیکو ) یا سوئ ظمائ . بد گمانی . یا ظمائ سوئ . گمان بد . یا ظمائ غالب . حدس غالب . یا ظمائ نیک ( نیکو ) . گمان خوب حسن ظن .

فرهنگ معین

(ظَ نّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) گمان بردن . ۲ - متهم کردن . ۳ - (اِ. ) گمان ، حدس . ج . ظنون .

لغت نامه دهخدا

ظن. [ ظَن ن ] ( ع مص ، اِمص ) پنداشت. گمان. ارتیاب. یعنی طرف راجح از دو طرف اعتقاد غیرجازم. ( منتهی الارب ). حدس. || گمان بردن. || به درستی دانستن. دانستن. اعتقاد محکم. قوله تعالی : ظن داود ( قرآن 24/38 )؛ أی علم و ایقن. و لغت از اضداد است. ( منتهی الارب ). باور. اعتقاد راجح مع عدم المنع من الترک. ادراک راجح از یکی از طرفین وجود یا عدم نسبت. غلبه یکی از طرفین وقوع و لاوقوع. ظَن بالفتح و تشدید النون ؛ الشک . و الظن و الوهم بحسب اللغة یکاد لایفرق بینهما. کذا فی الکرمانی. و هو بین الفقهاء التردد بین امرین استویا أو ترجح احدهما علی الاَّخر. و اما عند المتکلمین فالشک تجویز امرین لیس لاحدهما مزیة علی الاَّخر. و الظن تجویز امرین احدهما ارجح من الاَّخر. و المرجوح یسمی بالوهم. کذا فی تیسیرالقاری فی علم القرائة بعد ذکر بحث الادغام. و فی شرح التجرید: الظن ترجیح احد الطرفین ، أی الایجاب و السلب اعتقاداً راجحاً لاینقبض النفس معه عن الطرف الاَّخر. و هو غیر اعتقاد الرجحان. فان اعتقاد الرجحان قد یکون جازماً، بخلاف الظن فانه اعتقاد راجح بلا جزم و لذا یقبل الشدة و الضعف. و طرفاه علم و جهل فان بعض الظنون اقوی من بعض - انتهی.فالظن ادراک بسیط و التوهم امر مغایر له حاصل بعد ملاحظة الطرف الاَّخر. و ما قالوا ان الظن ادراک یحتمل النقیض ، فالمراد انّه کذلک بالقوة. کذا ذکره السّید السّند فی الحواشی العضدیة. و هکذا فی السﱡلّم. ثُم اطلاق الظن علی الاعتقاد الراجح هو المشهور و قد یطلق الظن بمعنی الوهم ، کما فی التلویح فی رکن السنة فی بیان حکم خبر الواحد. و قد یطلق علی ما یقابل الیقین أی الاعتقاد الذی لایکون جازماً مطابقاً ثابتاً، سواءٌ کان غیر جازم أو جازماً غیر مطابق أو جازماً مطابقاً غیر ثابت. و علی هذا وقع فی البیضاوی فی تفسیر قوله تعالی : و ان هم الاّ یظنون. ( قرآن 78/2 ). و قد یطلق الظن بازاء العلم علی کل رأی و اعتقاد من غیرقاطع و ان جزم به صاحبه ، کاعتقاد المقلد و المائل عن الحق لشبهة فیتناول الظن بالمعنی المشهور الجهل المرکب و اعتقاد المقلد. هکذا یستفاد مما فی شرح المواقف و حاشیة للمولوی عبدالحکیم فی المقصد الاول من مرصد النظر. و فی کلیات ابی البقا: الظن یکون معناه یقیناً و شکاً فهو من الاضداد، کالرّجاء یکون خوفاً و امناً. و الظن فی الحدیث القدسی : انا عند ظن عبدی بی ، بمعنی الیقین و الاعتقاد. و عند المنطقیین التردد الراجح الغیرالجازم. و عند الفقهاء هو من قبیل الشک لانهم یریدون به التردد بین وجود الشی و عدمه سواء استویا أو ترجح احدهما. و العمل بالظن فی موضع الاشتباه صحیح شرعاً کما فی التحری. و غالب الظن عندهم ملحق بالیقین و هو الذی تبتنی علیه الاحکام و یعرف ذلک من تصفح کلامهم. و قد صرحوا فی نواقض الوضوء بأن الغالب کالمتحقق. و صرحوا فی الطلاق بانه اذا ظن الوقوع لم یقع. و اذا غلب علی ظنه وقع. و الظن متی لاقی فصلاً مجتهداً فیه أو شبهة حکمیة وقع معتبراً. و قد یطلق الظن بازاء العلم علی کل رأی و اعتقاد من غیر قاطع و ان جزم به صاحبه ، کاعتقاد المقلد و الزایغ عن الحق لشبهة. و قد یجی بمعنی التوقع کما فی قوله تعالی : یظنون انهم ملاقوا ربهم ( قرآن 46/2 ). و لا اثم فی ظن لایتکلم به و انّما الاثم فی ما یتکلم به. و لا عبرة بالظن البین خطائه کما لو ظن الماء نجساً فتوضاء به ثم تبین انه کان طاهراً جاز وضوئه. و الظنون تختلف قوة و ضعفاً دون الیقین - انتهی. ثم المقدمات الظنیة انواع : کالمشهورات. و المقبولات. و المسلمات. و المخیلات.و الوهمیات. و المقرونة بالقرائن ، کنزول المطر بوجود السحاب الرطب. و تفصیل کل فی موضعه. و المظنونات وهی القضایا التی یحکم بها العقل حکماً راجحاً مع تجویز نقیضه ، بمعنی انه لو خطر بالبال النقیض ، لجوزه العقل صادقة کانت أو کاذبة، کما یقال فلان یطوف باللیل و کل من یطوف باللیل فهو سارق. قال المولوی عبدالحکیم فی حاشیة القطبی : قوله یحکم بها العقل حکماً راجحاً؛ أی سبب الحکم بها هو الرجحان. فیخرج المشهورات و المسلمات و المقبولات و یدخل التجربیات و المتواترات و الحدسیات الغیرالواصلة حد الجزم - انتهی. و قال الصادق الحلوانی فی حاشیة الطیبی بعد تعریفها بما ذکر: و یندرج فیها المشهورات فی بادی الرأی و بعض المشهورات الحقیقیة و المسلمات و المقبولات و کذا التجربیات الاکثریة و ما یناسبها من الاخبار القریبة من حد التواتر و الحدسیات الغیرالقویة - انتهی :

ظن . [ ظَن ن ] (ع مص ، اِمص ) پنداشت . گمان . ارتیاب . یعنی طرف راجح از دو طرف اعتقاد غیرجازم . (منتهی الارب ). حدس . || گمان بردن . || به درستی دانستن . دانستن . اعتقاد محکم . قوله تعالی : ظن داود (قرآن 24/38)؛ أی علم و ایقن . و لغت از اضداد است . (منتهی الارب ). باور. اعتقاد راجح مع عدم المنع من الترک . ادراک راجح از یکی از طرفین وجود یا عدم نسبت . غلبه ٔ یکی از طرفین وقوع و لاوقوع . ظَن ّ بالفتح و تشدید النون ؛ الشک ّ. و الظن و الوهم بحسب اللغة یکاد لایفرق بینهما. کذا فی الکرمانی . و هو بین الفقهاء التردد بین امرین استویا أو ترجح احدهما علی الاَّخر. و اما عند المتکلمین فالشک تجویز امرین لیس لاحدهما مزیة علی الاَّخر. و الظن ّ تجویز امرین احدهما ارجح من الاَّخر. و المرجوح یسمی بالوهم . کذا فی تیسیرالقاری ٔ فی علم القرائة بعد ذکر بحث الادغام . و فی شرح التجرید: الظن ترجیح احد الطرفین ، أی الایجاب و السلب اعتقاداً راجحاً لاینقبض النفس معه عن الطرف الاَّخر. و هو غیر اعتقاد الرجحان . فان ّ اعتقاد الرجحان قد یکون جازماً، بخلاف الظن ّ فانه اعتقاد راجح بلا جزم و لذا یقبل الشدة و الضعف . و طرفاه علم و جهل فان بعض الظنون اقوی من بعض - انتهی .فالظن ادراک بسیط و التوهم امر مغایر له حاصل بعد ملاحظة الطرف الاَّخر. و ما قالوا ان ّ الظن ادراک یحتمل النقیض ، فالمراد انّه کذلک بالقوة. کذا ذکره السّید السّند فی الحواشی العضدیة. و هکذا فی السﱡلّم . ثُم اطلاق الظن علی الاعتقاد الراجح هو المشهور و قد یطلق الظن بمعنی الوهم ، کما فی التلویح فی رکن السنة فی بیان حکم خبر الواحد. و قد یطلق علی ما یقابل الیقین أی الاعتقاد الذی لایکون جازماً مطابقاً ثابتاً، سواءٌ کان غیر جازم أو جازماً غیر مطابق أو جازماً مطابقاً غیر ثابت . و علی هذا وقع فی البیضاوی فی تفسیر قوله تعالی : و ان هم الاّ یظنون . (قرآن 78/2). و قد یطلق الظن ّ بازاء العلم علی کل ّ رأی و اعتقاد من غیرقاطع و ان جزم به صاحبه ، کاعتقاد المقلد و المائل عن الحق لشبهة فیتناول الظن ّ بالمعنی المشهور الجهل المرکب و اعتقاد المقلد. هکذا یستفاد مما فی شرح المواقف و حاشیة للمولوی عبدالحکیم فی المقصد الاول من مرصد النظر. و فی کلیات ابی البقا: الظن ّ یکون معناه یقیناً و شکاً فهو من الاضداد، کالرّجاء یکون خوفاً و امناً. و الظن ّ فی الحدیث القدسی : انا عند ظن ّ عبدی بی ، بمعنی الیقین و الاعتقاد. و عند المنطقیین التردد الراجح الغیرالجازم . و عند الفقهاء هو من قبیل الشک لانهم یریدون به التردد بین وجود الشی ٔ و عدمه سواء استویا أو ترجح احدهما. و العمل بالظن فی موضع الاشتباه صحیح شرعاً کما فی التحری . و غالب الظن عندهم ملحق بالیقین و هو الذی تبتنی علیه الاحکام و یعرف ذلک من تصفح کلامهم . و قد صرحوا فی نواقض الوضوء بأن ّ الغالب کالمتحقق . و صرحوا فی الطلاق بانه اذا ظن الوقوع لم یقع. و اذا غلب علی ظنه وقع. و الظن متی لاقی فصلاً مجتهداً فیه أو شبهة حکمیة وقع معتبراً. و قد یطلق الظن بازاء العلم علی کل رأی و اعتقاد من غیر قاطع و ان جزم به صاحبه ، کاعتقاد المقلد و الزایغ عن الحق لشبهة. و قد یجی ٔ بمعنی التوقع کما فی قوله تعالی : یظنون انهم ملاقوا ربهم (قرآن 46/2). و لا اثم فی ظن لایتکلم به و انّما الاثم فی ما یتکلم به . و لا عبرة بالظن البین خطائه کما لو ظن الماء نجساً فتوضاء به ثم تبین انه کان طاهراً جاز وضوئه . و الظنون تختلف قوة و ضعفاً دون الیقین - انتهی . ثم المقدمات الظنیة انواع : کالمشهورات . و المقبولات . و المسلمات . و المخیلات .و الوهمیات . و المقرونة بالقرائن ، کنزول المطر بوجود السحاب الرطب . و تفصیل کل فی موضعه . و المظنونات وهی القضایا التی یحکم بها العقل حکماً راجحاً مع تجویز نقیضه ، بمعنی انه لو خطر بالبال النقیض ، لجوزه العقل صادقة کانت أو کاذبة، کما یقال فلان یطوف باللیل و کل من یطوف باللیل فهو سارق . قال المولوی عبدالحکیم فی حاشیة القطبی : قوله یحکم بها العقل حکماً راجحاً؛ أی سبب الحکم بها هو الرجحان . فیخرج المشهورات و المسلمات و المقبولات و یدخل التجربیات و المتواترات و الحدسیات الغیرالواصلة حد الجزم - انتهی . و قال الصادق الحلوانی فی حاشیة الطیبی بعد تعریفها بما ذکر: و یندرج فیها المشهورات فی بادی الرأی و بعض المشهورات الحقیقیة و المسلمات و المقبولات و کذا التجربیات الاکثریة و ما یناسبها من الاخبار القریبة من حد التواتر و الحدسیات الغیرالقویة - انتهی :
من در تو فکنده ظن نیکو
وابلیس ترا ز ره فکنده
مانند کسی که روز باران
بارانی پوشد از کونده .

لبیبی .


امیر گفت : به خواجه این ظن نیست و هرگز نباشد. (تاریخ بیهقی ). به خلاف آن آمدکه ظن ّ من بود که جنگ سخت شد و در میدان جنگ کم از پانصد سوار کار میکردند و یک لشکر به نظاره بودند. (تاریخ بیهقی ). اغلب ظن من آن است که بدو بخشد و اگر خواجه شفاعت او کند که بدو بخشد خوشتر آید. (تاریخ بیهقی ). قوله تعالی : فظن ّ ان لن نقدر علیه (قرآن 87/21)؛ پنداشت که ما بر وی قادر نیستیم . (قصص الانبیاء).
مگر که ذات تو جان است کش نداند وهم
مگر که وصف تو عقل است کش نیابد ظن .

مسعودسعد.


رای تو به یک نظره ٔ دزدیده ببیند
ظنی که کمین دارد در خاطر غدار.

؟ (از کلیله و دمنه ).


شتربه حدیث دمنه بشنود... سخن اوظن ّ صدق و اعتقاد نصیحت پنداشت . (کلیله و دمنه ). چون ظن افتاد که اهل خانه را خواب ربود مقدّم دزدان هفت بار بگفت شولم شولم . (کلیله و دمنه ).
چون در تو ظن خلق به نیکی است نیک باش
تا در تو ظن خلق به نیکی شود یقین .

سوزنی .


از حق ان الظن لایغنی رسید
مرکب ظن بر فلکها کی دوید.

مولوی .


ای شغال بی جمال و بی هنر
هیچ بر خود ظن طاوسی مبر
زانکه طاوسان کنندت امتحان
خوار و بی رونق بمانی در جهان .

مولوی .


من اگر ننگ مغان یا کافرم
آن نیم که بر خدا این ظن برم .

مولوی .


ظنی که بیاراسته بودیم تبه گشت
تیری که بینداخته بودیم خطا شد.

؟


ج ، ظنون ، اظانین .
- به ظن قوی ؛ همانا.
- سؤظن ؛ بدگمانی .
|| متهم کردن . || تهمت نهادن .

فرهنگ عمید

گمان، حدس.
* ظن بردن: (مصدر لازم ) گمان بردن، گمان کردن، پنداشتن.
* ظنِ غالب: گمان قریب به یقین.

گمان؛ حدس.
⟨ ظن بردن: (مصدر لازم) گمان بردن؛ گمان کردن؛ پنداشتن.
⟨ ظنِ غالب: گمان قریب‌به‌یقین.


دانشنامه عمومی

پنداشت.


دانشنامه آزاد فارسی

ظن (اصول فقه). ظَنّ (اصول فقه)
اصطلاحی در اصول فقه، به حالت نفسانی بین قطع (یقین) و شکّ گویند. اگر مسئله ای مطرح باشد و ذهن بین دو یا چند احتمال، به طرف یکی از احتمالات گرایشی بیشتر پیدا کند می گویند ظنّ دارد. ظن، ذاتاً حجت نیست؛ امّا قابلیّت حجّت شدن را دارد. لذا حجیت ظنونی همانند خبر واحد، شهرت ، ظواهر، اماره، قاعدۀ ید، فی الجمله اثبات شده است و به چنین ظنونی ظن خاص گویند؛ امّا هر ظنّی که دلیل بر حجیت آن اقامه نشده باشد، اصل بر عدم حجیت آن است. ظنّی که نزد مردم عادی به نام علم شناخته می شود «ظن غالب» نام دارد و در فقه به آن «ظن اطمینانی» یا «ظن مُتاخِم به علم» (متاخم بر وزن مسافر یعنی تالی و بسیار نزدیک) یا «ظنّ قوی» گویند. گاه به ظن، مظنّه گویند و اجتهاد معمولاً براساس حجّیت مظنّه تحقق می یابد و گرنه هیچ مجتهدی در رأی یا حکم خود یا اغلب آن ها، به قطع و یقین رأی و نظر نمی دهد.

ظن (منطق). ظَنّ (منطق)
(در لغت به معنی پنداشت، گمان و حدس) در اصطلاح منطق دو معنا برای آن قائل شده اند ۱. معنی خاص یا ظن صرف، که حالتی ذهنی را گویند که در مورد یک حکم، یکی از طرفین نفی یا اثبات را ترجیح دهند، در حالی که احتمال صحت طرف مقابل منتفی نباشد؛ ۲. معنی عام یا ظن در مقابل یقین، که چون تحقق یقین منوط به این سه شرط است، با نبود هریک از این شروط، حکم را ظنی می خوانند: الف. جازم بودن حکم؛ ب. مطابق بودن آن با واقع؛ ج. استناد حکم به علت و سبب آن، در صورت نبودن شرط های اول تا سوم، اعتقاد را به ترتیب، ظن صرف، جهل مرکب و اعتقاد مقلَّد می نامند. ظن صرف میان شک و یقین قرار دارد و از مفاهیم تشکیکی است. ظن و وهم را متعاکس یکدیگر دانسته اند، بدین معنا که توهّم مضمون خبر با ظن به عدم آن همراه است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ظن از واژه های نسبتاً پرکاربرد در قرآن کریم است که به جهت استفاده آن در موضوعات اعتقادی و اخلاقی، از اهمیت بالایی در مباحث معرفت شناختی و اخلاقیِ قرآن برخوردار است.
در لغت سه معنا برای "ظن" بیان شده: معنایی متضاد و دربردارنده ی معنای شک و یقین؛ اعتقاد ضعیف و غیرمُستدلّ (اعتقاد حق باشد، یا باطل) و اسم برای چیزی که از طریق نشانه ای برای انسان به وجود می آید؛ زمانی که این نشانه قوی باشد، ظن به معنا یقین است و زمانی که ضعیف باشد، ظن به معنای غیر یقین بوده، که در فارسی از آن به گمان و خیال قوی همراه با احتمال خلاف یاد می کنند.
معنای اصطلاحی ظن
ظن در اصطلاح تنوع مفهومی دارد؛ چون کلمه ی "ظن" در علوم مختلفی، مانند: علم اصول فقه، علم اخلاق و علوم دیگر به کار رفته و در هر کدام به نحو به خصوصی مطرح شده که می توان آن را به طور کلی ترجیح یکی از دو احتمال اثبات یا نفی، با بقای احتمال طرف مقابل تعریف کرد. بنابراین ظن در بیان قرآن کریم به معنای آن چیزی است که از خاطر می گذرد و بر قلب انسان غلبه پیدا می کند، به طوری که طرف مقابل به کلی نفی نمی شود؛ بلکه احتمال آن نیز وجود دارد.
کاربرد "ظن" در قرآن
در قرآن کریم دو گروه مقابل هم «مؤمنان و کافرین» متصف به ظن شده اند؛ با نظر به این آیات به دست می آید که به صورت کلی دو نوع ظنّ در قرآن وجود دارد: ظنّ حَسَن و ظنّ قبیح؛ اما در بیشتر موارد کاربرد ظن در قرآن، درباره اعتقادی اشتباه و بی دلیل آمده که به گمان صاحبش صحیح می باشد. برخی لغت دانان معنای ظن را در قرآن منحصر به اعتقادی که به حد یقین نرسیده، می دانند؛ اما در مقابل این دیدگاه مفسران به استناد ظاهر برخی آیات که ظن در آنها به معنای یقین به کار رفته، معنای قرآنی ظن را معنایی گسترده دانسته اند که شامل معنای شک و یقین می شود. برای استعمال واژه ی ظن در معنای یقین آیات زیادی را می توان شاهد آورد؛ از جمله آیاتی که در بیان صفات مؤمنان خاشع و حقیقی وارد شده است:«...الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنهَّم مُّلَاقُواْ رَبهِّمْ وَ أَنهَّمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» «...آنها کسانی هستند که می دانند دیدارکننده ی پروردگار خویشند، و به سوی او بازمی گردند.»و آیه ی دیگر که می فرماید:«...الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ...» «...آنها که می دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد...»اعتقاد در اصول باید یقینی باشد، نه شک و گمان؛ و بحث در این آیات بر سر قیامت و ملاقات پروردگار بوده که از اصول اعتقادی ما هستند؛ لذا در این دو آیه ی شریف "ظن" از اعتقادات صحیح شمرده شده که به معنای یقین باشد. در فراز نخست "گمان" به عنوان صفت خاشعین بیان شده و صفت مناسب برای انسان های خاشع، خاشع از خشوع است و زمانی به کار می رود که شخص چشمانش را به زمین دوخته باشد یا سرش را به پائین انداخته باشد. خاشع صفت نیکویی ست که مانند متواضع معنایی در برابر تکبر دارد. یقین و ایمان جازم است؛ و کسانی که خداوند آنان را لایق صفت خشوع می داند، بعید است که به لقاء پروردگار گمان داشته باشند. اما مفسرانی که منکر معنای یقین برای ظن در قرآن هستند، توجیهاتی را بر آیات مذکور ذکر کرده اند که ذیل آیه ی مذکور (بقره، آیه۴۶) سه نوع توجیه بیان شده است:اول. آیه در توصیف خاشعین بوده و برای خشوع، گمان و احتمال وقوع قیامت کفایت می کند؛ پس لزومی ندارد که حتما معنای یقین را برای ظن بدانیم. دوم. در این آیه بحث در مورد لقای پروردگار همراه با وجه رضاست و خاشعین کسانی هستند که ضمن اعتقاد به قیامت و تصدیق آن نسبت به کیفیت اعمال خود مظنونند؛ در نتیجه نسبت به اینکه در ازای اعمال نیک خود به پاداش الهی خواهند رسید یا خیر، یقین ندارند؛ پس اگر انسان اظهار کند که حتما خدا را با وجه رضا ملاقات خواهد کرد، این امر به صفت غرور نزدیک تر است تا به خشوع. سوم. لقاء ربّ به موت معنا شود؛ به این صورت که خاشعین هر لحظه می پندارند، اکنون اجلشان سر می رسد و این گمان موجب عدم ارتکاب آنها به گناه می شود.
اقسام ظن در قرآن
...

واژه نامه بختیاریکا

به دل . مثلا زمو به دل

جدول کلمات

گمان

پیشنهاد کاربران

حدس٬گمان٬وهم٬پنداشتن

ظن در فلسفه در قالب اصطلاح معانی مختلفی دارد. مثلا کانت در نقد عقل عملی و درس های فلسفه اخلاق، دستورهای مهارت را با واژه ی آلمانی problematisch نسبت می دهد. که مفهوم آن در باب دستورهای مهارت، ظنی است و نه عملی یا رفتاری. به عنوان مثال هندسه از دستورهای مهارت ظنی است.
معادل انگلیسی problematic، problematisch است که در فرهنگنامه ی فلسفی ماریو بونگه چنین تعریف می شود: گردایه ی مسائل بالقوه در حوزه ی تحقیق یا عمل. با معنای لفظی مجموعه مسائل

درآمیختگیِ رای ؛ شک و تردید و حیرت. و رجوع به آمیختگی و آمیختن شود.


کلمات دیگر: