[ویکی فقه] قرینه منفصل به شیء منفصل از کلام، دلالت کننده بر مراد جدّی متکلّم اطلاق می شود.
قرینه منفصل، قرینه ای است که به کلام (ذوالقرینه) متصل نبوده و کلام مستقلی به حساب می آید از ملحقات کلام اول محسوب نمی گردد؛ بنابراین، هرگاه کلامی بیان شود، سپس در کلام دیگر قرینه ای به کار رود که مفهوم کلام اول را روشن نماید، به کلام دوم، قرینه منفصل می گویند، مثل آن که مولا بگوید: «اکرم کل فقیر » و بعد از مدتی بگوید: «لا تکرم الفساق من الفقرا»؛ جمله دوم به عنوان قرینه منفصل برای جمله اول است و بیان می کند که مراد جدی متکلم از اول، اکرام فقیرهای عادل بوده است.
تفاوت قرینه متصل با منفصل
قرینه متصل جلوی انعقاد ظهور ذوالقرینه را در معنایی که مراد جدی متکلم نیست، می گیرد؛ به خلاف قرینه منفصل که جلوی اصل ظهور کلام قبلی (ذوالقرینه) را نمی گیرد، بلکه مانع از حجیت ظهور آن گردیده و بر آن مقدم می شود، چون قرینه بر ذوالقرینه مقدم است.ادراکات نظری عقل به منزله قرینه منفصل برای کلام است.
قرینه منفصل، قرینه ای است که به کلام (ذوالقرینه) متصل نبوده و کلام مستقلی به حساب می آید از ملحقات کلام اول محسوب نمی گردد؛ بنابراین، هرگاه کلامی بیان شود، سپس در کلام دیگر قرینه ای به کار رود که مفهوم کلام اول را روشن نماید، به کلام دوم، قرینه منفصل می گویند، مثل آن که مولا بگوید: «اکرم کل فقیر » و بعد از مدتی بگوید: «لا تکرم الفساق من الفقرا»؛ جمله دوم به عنوان قرینه منفصل برای جمله اول است و بیان می کند که مراد جدی متکلم از اول، اکرام فقیرهای عادل بوده است.
تفاوت قرینه متصل با منفصل
قرینه متصل جلوی انعقاد ظهور ذوالقرینه را در معنایی که مراد جدی متکلم نیست، می گیرد؛ به خلاف قرینه منفصل که جلوی اصل ظهور کلام قبلی (ذوالقرینه) را نمی گیرد، بلکه مانع از حجیت ظهور آن گردیده و بر آن مقدم می شود، چون قرینه بر ذوالقرینه مقدم است.ادراکات نظری عقل به منزله قرینه منفصل برای کلام است.
wikifeqh: قرینه_منفصل