مترادف فقیر : بیچاره، بی نوا، تنگدست، تهی دست، بدبخت، درویش، سائل، غریب، کم بضاعت، گدا، محتاج، مسکین، مفلس، ندار، نیازمند
متضاد فقیر : غنی
برابر پارسی : تهیدست، تنگدست، تهی دست، گدا، مستمند، نیازمند
poor, destitute, needy, poverty-stricken, penniless, have-not, pauper, indigent, impecunious, fakir, badly off, beggarly, disadvantaged, down and out, beggar, penurious, impoverished, mendicant
depressed, deprived, indigent, needy, pauper, penniless, poor, have-not
تهيدست , تهي , خالي , تنگدست , فقير , مسکين , بينوا , بي پول , مستمند , معدود , ناچيز , پست , نامرغوب , دون
بیچاره، بینوا، تنگدست، تهیدست، بدبخت، درویش، سائل، غریب، کمبضاعت، گدا، محتاج، مسکین، مفلس، ندار، نیازمند ≠ غنی
← فقرزده
بیچیز، تنگدست، تهیدست
کمک به فقیران قلب انسان را شاد میکند
helping the poor gladdens the heart
او فقیر است ولی تکدی نمیکند
he is poor, but he doesn't ask for handouts
فقیر. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش طرهان شهرستان خرم آباد، دارای 240تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ فقیر و محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سعدی .
سعدی .
سعدی .
تهی دست، تهیدست، تنگدست