کلمه جو
صفحه اصلی

ده خان

فرهنگ فارسی

کدخدا و رئیس و بزرگ ده و قاضی ده .

لغت نامه دهخدا

ده خان . [ دِه ْ ] (اِ مرکب ) کدخدا و رئیس و بزرگ ده و قاضی ده . (ناظم الاطباء).


ده خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 28هزارگزی شمال خاوری کرمان . سکنه آن 650 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


ده خان . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 60هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان . دارای 150 تن سکنه است .آب آن از چشمه و رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


ده خان. [ دِه ْ ] ( اِ مرکب ) کدخدا و رئیس و بزرگ ده و قاضی ده. ( ناظم الاطباء ).

ده خان. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری کرمان. سکنه آن 650 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

ده خان. [ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 60هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان. دارای 150 تن سکنه است.آب آن از چشمه و رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفه طیبی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

ده خان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ده خان (چترود)
ده خان (کرمان)


کلمات دیگر: