کلمه جو
صفحه اصلی

باباشمل


مترادف باباشمل : داش، داش مشدی، لوطی ، جاهل

متضاد باباشمل : نالوطی

مترادف و متضاد

۱. داش، داشمشدی، لوطی ≠ نالوطی
۲. جاهل


فرهنگ فارسی

مرد حق و حساب دان، جوانمرد، لوطی
( صفت اسم ) لوطی داش مشدی .

فرهنگ معین

(شَ مَ ) (ص . اِ. ) ۱ - کنایه از: شخص درشت اندام و دارای رفتار خشن و بی ادبانه . ۲ - لوطی ، جاهل .

لغت نامه دهخدا

باباشمل. [ ش َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) لقب گونه ایست که به سردسته ٔلوطیهای هر محل و به رؤسای قاطرخانه شاهی دهند.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی مرد حق و حساب دان.
۲. جوانمرد، لوطی.

دانشنامه عمومی

باباشمل، در طهران قدیم به فردی خاص از بین لوطی ها و داش های شناخته شدهٔ محله های مختلف شهر اطلاق می شد، که پس از گذراندن مراحلی چند، به منصب باباشملی نائل می گردید. باباشمل های واقعی در طهران قدیم، گروهی معدود و انگشت شمار بودند که دستورها و اراده و امر آنان، بدون هرگونه گفتگو و بدون قید و شرط، لازم الاجرا بود.
ناصر نجمی (۱۳۶۷)، دارالخلافه طهران، تهران: انتشارات عطار
لغتنامه دهخدا در تعریف باباشمل آورده است:
باباشمل لقب گونه ایست که به سردسته ٔلوطیهای هر محل و به رؤسای قاطرخانه ٔ شاهی دهند.
در این مقاله بیشتر معنای اول مدّنظر بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

باباشَمَل
تعبیری در رسوم عامیانۀ مردم ایران. منظور از این کلمه سرکردۀ پهلوانان و قلندران محلّه است. آنان به خصلت های جوانمردی، مانند خصایل پوریای ولی، موصوف بودند. اساسِ رسم باباشملی حفاظت از جان و مال و ناموس مردم، در برابر زورگیران و داروغه ها و گزمگان و حل وفصل اختلافات بزرگ و کوچک آنان بود. باباشمل ها، یا به انتخاب لوطیان و پهلوانان، یا به وصیتِ باباشملِ درگذشته، یا به قتل رسیده، انتخاب می شدند. رسم بود که در قتلگاه باباشمل مجسمۀ شیر سنگی می گذاردند. باباشمل ها اغلب پیشه ور بودند و به کارهایی چون طبق کشی نیز می پرداختند. مرسوم ترین تفریحات باباشمل ها کبوتر بازی و خروس بازی بود. رفته رفته باباشمل ها از میان رفتند و تبدیل به عاملان زور و قدرت شدند (← جاهل). درداش آکل، (نوشتۀ صادق هدایت) و پهلوان اکبر می میرد (نوشتۀ بهرام بیضایی) روحیات و رفتارهای باباشملی با دقت و موشکافی، و نیز با نوعی احساس افسوس و حسرت، ترسیم شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باباشَمَل، از جراید مشهور انتقادی و طنز آمیز پس از شهریور ۱۳۲۰ ش، بوده است.
باباشمل به معنای لوطی است و ظاهراً نام یکی از پهلوانان بوده که بعدها گسترشِ معنایی پیدا کرده است.

بنیانگذارباباشمل
رضا گنجه ای مدیر و مؤسس این روزنامه، در ۱۲۹۰ در تبریز متولد شد.
در مدارس آن شهر و سپس در مدرسه صنعتی آلمانی در تهران و سرانجام در آلمان در رشته مهندسی به تحصیل پرداخت و پس از بازگشت به ایران به استخدام راه آهن درآمد.

سال انتشارباباشمل
اولین شماره باباشمل در ۲۵فروردین ۱۳۲۲ انتشار یافت و هر هفته روزهای پنجشنبه در هشت صفحه منتشر می شد.

روش ومحتوای باباشمل
...

پیشنهاد کاربران

باباشَمَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری )
شَمَل:سردَمدار، سردسته، سرکرده، سرگروه،
پیشوا، رهبر، سرپرست، کلانتر، باشی ( ترکی )

معنی: باباکرم، آدم مَشتی، لوطی ( لوتی: شکم پرست، شکمو - برهنه، عُریان، لُخت و پَتی ) ،
جوانمرد، رادمرد، کریم، بخشنده، دست و دل باز - گشاده رو، خوش مَشرَب، زودجوش، خوش برخورد، خوش رفتار، نیک کردار، مِهربان و. . .


کلمات دیگر: