کلمه جو
صفحه اصلی

حسن ابدالی

فرهنگ فارسی

ظرافت و خوش طبعی

لغت نامه دهخدا

حسن ابدالی . [ ح َ س َ اَ ] (ص مرکب ) ظرافت و خوش طبعی :
گر بگویم سخن از حسن ابدالی هاست
از دف و تنبک و بوق و سگ و خرچین گویم .

شفائی (از آنندراج ).



حسن ابدالی . [ ح َ س َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان در شش هزارگزی جنوب زنجان و راه عمومی . کوهستانی و سردسیر است . 182 تن سکنه ٔ ترکی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


حسن ابدالی. [ ح َ س َ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان در شش هزارگزی جنوب زنجان و راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است. 182 تن سکنه ترکی و فارسی زبان دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و انگور است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

حسن ابدالی. [ ح َ س َ اَ ] ( ص مرکب ) ظرافت و خوش طبعی :
گر بگویم سخن از حسن ابدالی هاست
از دف و تنبک و بوق و سگ و خرچین گویم.
شفائی ( از آنندراج ).

دانشنامه عمومی

حسن ابدالی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان معجزات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷۶ نفر (۷۱خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: