کلمه جو
صفحه اصلی

زنجان


برابر پارسی : زنگان

فارسی به انگلیسی

zanjan

فرهنگ فارسی

۱ - شهرستان زنجان (استان یکم ) در مغرب قزوین و جنوب گیلان واقع و شامل بخشهای حومه ابهر طارم علیا ماه نشان و خدابنده میباشد . ۲ - مرکز آن شهر زنجان است که ۱٠٠۳۵۱ تن سکنه دارد . شهر زنجان در دره زنجان رود از شعب قزل اوزن ( سفید رود ) قرار گرفته و سر راه شوسه و خط آهن تهران به تبریز میباشد . صنایع فلز کاری دستی از قبیل ورشو و نقره سازی و چاقو سازی آن مشهور است .

لغت نامه دهخدا

زنجان . [ زَ ] (اِخ ) شهرستان زنجان یکی از شهرستانهای استان یکم کشور است و از شمال به خطالرأس سلسله ٔ جبال اصلی البرز بین طارم و گیلان واز خاور به شهرستان قزوین و از باختر به شهرستان میانه و از جنوب به شهرستان همدان محدود میباشد. این شهرستان بطور کلی کوهستانی و هوای آن در بخش های زنجان ، ابهر و قیدار سرد و در دهستانهای قشلاقات افشار، انگوران ، ماه نشان و طارم معتدل است . پنج رشته کوهستان در این شهرستان وجود دارد که چهار رشته از باختر به خاور و یک رشته از جنوب خاوری به شمال باختری و خطالرأس آنها حد طبیعی شهرستان و بخش ها محسوب می گردد:
1 - رشته ٔ شمالی یا سلسله ٔ البرز مرتفعترین قلل آن «کلاس » به ارتفاع 2974 متر و «باکلور» به ارتفاع 2966 متر است .
2 - رشته ٔ دوم موازی با رشته اول و مرتفعترین قلل در آن «دگاه » است به ارتفاع 2989 متر و «چله خان » به ارتفاع 2775 متر است .
3 - رشته ٔ سوم که در جنوب شهر زنجان و ابهر و موازی رشته ٔ دوم می باشد، مرتفعترین قلل آن «جهان داغ » به ارتفاع 2484 و «کوه رستم » به ارتفاع 2700 متر است .
4 - رشته ٔ چهارم تقریباً موازی با رشته ٔ سوم بین دهستانهای ایجرود سجاس رود و قشلاقات و سهرورد واقع است و بکوه قیدار معروف است ، بلندترین قله ٔ آن در باختر قصبه ٔ قیدار به ارتفاع 2775 متر است .
5 - رشته ٔ پنجم در قسمت باختری شهرستان و موازی با رودخانه ٔ قزل اوزن و جهت آن از جنوب خاوری به شمال باختری است و حد طبیعی بخش ماه نشان با بخش تکاب میباشد و مرتفعترین قلل آن «خورجهان » به ارتفاع 3318 متر است و «سپهسالار» به ارتفاع 3052 متر و «علم کندی » به ارتفاع 2905 متر است .این رشته بین زنجان و میانه به قافلانکوه و به رشته ٔدوم متصل می گردد.
رودخانه های مهم این شهرستان ، قزل اوزن است ، که از کردستان و همدان سرچشمه گرفته در حدود جنوب باختری این شهرستان وارد شده و از میان بخش ماه نشان و قافلانکوه گذشته و پس از اتصال با شعبات دیگر که از کوههای آذربایجان سرچشمه ٔ گرفته در میانه بطرف خاور منحرف شده ، از میان بخش طارم عبور کرده در نزدیکی های پل منجیل با رودخانه ٔ شاهرود که سرچشمه ٔ آن از کوههای طالقان و الموت است یکی میگردد و بطرف گیلان سرازیر شده بنام سفیدرود وارد دریای خزر می شود. زنجان رود که از حدود سلطانیه سرچشمه گرفته و از جنوب زنجان عبور کرده در حدود آبادی رجین به قزل اوزن متصل می گردد. ایجرود که سرچشمه ٔ آن دره های جنوبی رشته ٔ سوم ارتفاعات یاد شده است ، در حدود ینگی کند جامعالسرا به قزل اوزن متصل میشود. سجاس رود که سرچشمه آن ارتفاعات جنوب سلطانیه و دره های کوه قیدار است به ایجرود متصل میشود. خررود که سرچشمه ٔ آن دره های خاوری کوه قیدار و ارتفاعات خدابنده لو است ، درحدود آب گرم با رودخانه ٔ آوج یکی شده در شهرستان قزوین جریان دارد و انتهای آن به رودخانه ٔ شور معروف است . به زرینه رود که سرچشمه ٔ آن دره های باختری کوه خرقان است به قزل اوزن منتهی میشود.
ابهررود که سرچشمه ٔ آن حدود گردنه ٔ سلطانیه و ارتفاعات شمال و جنوب بخش ابهر است به خررود متصل میشود. این شهرستان از پنج بخش بنام : بخش حومه ، بخش ابهررود، بخش قیدار، بخش ماه نشان ، بخش سیردان و 1024 آبادی تشکیل یافته و مرکز آن شهر زنجان است . جمعیت آن به اضافه سکنه ٔ شهر زنجان 445 هزار تن است . محصول این شهرستان غلات دیمی و آبی و میوه های سردسیری و فرآورده های دامی است . راه آهن مرکز به آذربایجان از وسط این شهرستان عبور می کند و راه شوسه ٔ تبریز در موازات راه آهن ، از راههای اصلی این شهرستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). رجوع به ماده ٔ بعد شود.


زنجان. [ زَ ] ( اِخ ) شهرستان زنجان یکی از شهرستانهای استان یکم کشور است و از شمال به خطالرأس سلسله جبال اصلی البرز بین طارم و گیلان واز خاور به شهرستان قزوین و از باختر به شهرستان میانه و از جنوب به شهرستان همدان محدود میباشد. این شهرستان بطور کلی کوهستانی و هوای آن در بخش های زنجان ، ابهر و قیدار سرد و در دهستانهای قشلاقات افشار، انگوران ، ماه نشان و طارم معتدل است. پنج رشته کوهستان در این شهرستان وجود دارد که چهار رشته از باختر به خاور و یک رشته از جنوب خاوری به شمال باختری و خطالرأس آنها حد طبیعی شهرستان و بخش ها محسوب می گردد:
1 - رشته شمالی یا سلسله البرز مرتفعترین قلل آن «کلاس » به ارتفاع 2974 متر و «باکلور» به ارتفاع 2966 متر است.
2 - رشته دوم موازی با رشته اول و مرتفعترین قلل در آن «دگاه » است به ارتفاع 2989 متر و «چله خان » به ارتفاع 2775 متر است.
3 - رشته سوم که در جنوب شهر زنجان و ابهر و موازی رشته دوم می باشد، مرتفعترین قلل آن «جهان داغ » به ارتفاع 2484 و «کوه رستم » به ارتفاع 2700 متر است.
4 - رشته چهارم تقریباً موازی با رشته سوم بین دهستانهای ایجرود سجاس رود و قشلاقات و سهرورد واقع است و بکوه قیدار معروف است ، بلندترین قله آن در باختر قصبه قیدار به ارتفاع 2775 متر است.
5 - رشته پنجم در قسمت باختری شهرستان و موازی با رودخانه قزل اوزن و جهت آن از جنوب خاوری به شمال باختری است و حد طبیعی بخش ماه نشان با بخش تکاب میباشد و مرتفعترین قلل آن «خورجهان » به ارتفاع 3318 متر است و «سپهسالار» به ارتفاع 3052 متر و «علم کندی » به ارتفاع 2905 متر است.این رشته بین زنجان و میانه به قافلانکوه و به رشته ٔدوم متصل می گردد.
رودخانه های مهم این شهرستان ، قزل اوزن است ، که از کردستان و همدان سرچشمه گرفته در حدود جنوب باختری این شهرستان وارد شده و از میان بخش ماه نشان و قافلانکوه گذشته و پس از اتصال با شعبات دیگر که از کوههای آذربایجان سرچشمه گرفته در میانه بطرف خاور منحرف شده ، از میان بخش طارم عبور کرده در نزدیکی های پل منجیل با رودخانه شاهرود که سرچشمه آن از کوههای طالقان و الموت است یکی میگردد و بطرف گیلان سرازیر شده بنام سفیدرود وارد دریای خزر می شود. زنجان رود که از حدود سلطانیه سرچشمه گرفته و از جنوب زنجان عبور کرده در حدود آبادی رجین به قزل اوزن متصل می گردد. ایجرود که سرچشمه آن دره های جنوبی رشته سوم ارتفاعات یاد شده است ، در حدود ینگی کند جامعالسرا به قزل اوزن متصل میشود. سجاس رود که سرچشمه آن ارتفاعات جنوب سلطانیه و دره های کوه قیدار است به ایجرود متصل میشود. خررود که سرچشمه آن دره های خاوری کوه قیدار و ارتفاعات خدابنده لو است ، درحدود آب گرم با رودخانه آوج یکی شده در شهرستان قزوین جریان دارد و انتهای آن به رودخانه شور معروف است. به زرینه رود که سرچشمه آن دره های باختری کوه خرقان است به قزل اوزن منتهی میشود.

زنجان . [ زَ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان زنجان است که از چهار دهستان بنام حومه ، ایجرود، زنجانرود، سلطانیه و 302 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و ناحیه ای کوهستانی سردسیر است و در حدود120000 تن سکنه دارد و راه آهن آذربایجان تهران و همچنین راه شوسه ٔ تهران به تبریز از این بخش می گذرد و دهستان حومه ٔ شهر زنجان دارای 90 آبادی و 35000 تن سکنه است و قرای مهم آن : دیزج آباد، تهم ، سهرین ، ینگجه حاجی ارش ، اژدهاتو، چورزق ، نیماور، آزاد، ذاکر، زرنان و امین آباد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


زنجان . [ زَ ] (اِخ ) شهری است به آذربایجان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهر حاکم نشین ولایت خمسه که میانه ٔ قزوین و میانج واقع شده است .(ناظم الاطباء). نام شهری میان قزوین و تبریز و آنرا خمسه نیز گویند. و لقب آن دارالسعاده بود و قلمتراش و ملیله کاری آن بخوبی مشهور است . (از یادداشتهای بخطمرحوم دهخدا). شهر زنجان در 314 هزارگزی باختر تهران و 302 هزارگزی جنوب خاوری تبریز و بر سر راه شوسه و خط آهن تهران آذربایجان واقع است و طول جغرافیایی آن 48 درجه و 29 دقیقه و عرض آن 36 درجه و 40 دقیقه است و از سطح دریا 1600 متر ارتفاع دارد. هوای آن سرد و زمستان آن طولانی و تابستانش معتدل است . این شهر در حدود 48000 تن سکنه دارد و یکی از شهرهای قدیمی کشور است . این شهر دارای کارخانه ٔ کبریت سازی می باشد وصنعت چاقوسازی آن مشهور است . از بناهای تاریخی این شهر: مسجدشاه ، مسجد حاجی میرزاابوالقاسم ، مسجد جامع،کاروانسرا سنگی ، مسجد ملا و امامزاده ابراهیم ، پل های حاجی میربهاءالدین و اسعدالدوله کهنه کرپی را میتوان نام برد. چنانکه پیش از این اشاره رفت این شهر یکی از شهرهای قدیم ایران است و گویند بطلیموس از آن نام برده و بعقیده ٔ حمداﷲ مستوفی اردشیر بابکان آن را بنا نهاده و مسلمانان در سال 24 هَ . ق . آنرا گشودند.این شهر در کتب جغرافیانویسان گاه ناحیه ای از دیلم و گاه جزء جبال و گاه جزء آذربایجان و گاهی هم جزء ری بشمار میرفت و در قرن چهارم هجری منطقه ٔ فعالیت دیلمیان و آل مسافر بود. در دوران مغول این شهر ویران گردید. الجایتو، سلطانیه را در نزدیکی زنجان بنا نهاد و پایتخت خود ساخت . در دوران بعد از صفویه دامنه ٔ جنگهای ایران و حکومت عثمانی تا زنجان کشیده شد و درسال 1266 هَ . ق . بابیه با قوای دولتی در این شهر مقاومت مسلحانه کردند. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2، دائرة المعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین شود.


دانشنامه عمومی

زَنجانْ تلفظ راهنما·اطلاعات یا زنگان مرکز استان زنجان و شهرستان زنجان در شمال غربی ایران که در منطقه آذربایجان واقع شده است؛ و براساس آمار منتشر شده دارای ۵۲۱٬۳۰۲ نفر جمعیت در سال ۱۳۹۵ خورشیدی، بیستمین شهر کشور از لحاظ جمعیت محسوب می شود.
بازار زنجان، طولانی ترین بازار سرپوشیده ایران
مسجد میرزائی (اوایل صفوی)
مسجد جامع زنجان (دورهٔ قاجار)
مسجد چهل ستون زنجان (دورهٔ قاجار)
مسجد جمیله خانم (دورهٔ قاجار)
مسجد اسحاق میرزا (دورهٔ قاجار)
مسجد عباسقلی (دورهٔ قاجار)
مسجد دمیریه (دورهٔ قاجار)
بقعه میرزا ابوالقاسم زنجانی (دورهٔ قاجار)
بقعه مجتهدی (دورهٔ قاجار)
بقعه میرزا مهدی زنجانی (دورهٔ قاجار)
عمارت ذوالفقاری (دورهٔ قاجار)
خانه و باغ معین التجار (دورهٔ قاجار)
شهین، کهن دژ
نام زنجان عربی شده واژه زنگان است. مردم منطقه هنوز هم تلفظ زنگان را به کار می برند. شهر زنجان در دره زنجان چای (از شاخه های قزل اوزن قرار گرفته و سر راه شوسه و راه آهن تهران به تبریز می باشد. صنایع دستی از قبیل ورشوسازی و نقره سازی و ملیله کاری و چاروق دوزی و چاقوسازی و فرش بافی (فرش زنجان) آن مشهور است.
زنجان از شمال به شهرستان طارم و خلخال و میانه و از مشرق به سلطانیه و طارم و از جنوب به خدابنده و ایجرود و از غرب به شهرستان ماه نشان محدود است و از سطح دریا ۱۶۶۳ متر ارتفاع دارد.

فرهنگ فارسی ساره

زنگان


نقل قول ها

زنجان مرکز استان و شهرستان زنجان، ایران.
• «شهری است مشهور از ولایت جبال؛ میانه ابهر و خلخال؛ و دزد به سبب اینکه راه کاروان روم و شام و عراق است در آنجا، بسیار پیدا می شود. شهر زنجان در غایت خوبی می باشد؛ و در کوه های آنجا، معدن آهن می باشد که به اطراف حمل و نفل نمایند. چون قحطی در آن ولایت واقع شود آهن را نفروشند مگر با گندم.» در «آثار البلاد و اخبار العباد/اقلیم رابع / زنجان» (نگاشته به سال ۶۷۴ق/ ۱۲۷۵م) -> ابوعبدالله زکریا قزوینی

پیشنهاد کاربران

معرب واژه زنگان به معنای سرزمین دارای سنگ آهن

زنجان :::همان زنگانه است
زنگه پسر شاهپوران پسر شاهپور ساسانی
زنگه *زنگنه. زندنه. زنگانه *در شهر شاوور *شاهپور *
شوش در خوزستان به دنیا آمد
پدر ش شاهپوران *شاوران*حاکم میشان ( استان میسان عراق و دشت میشان *دشت آزادگان *بود )
زنگه جد طوایف زنگنه لربختیاری. زنگنه کرمانشاه . لر زند ملایر
کریم خان از ایل لر زند بود

دهستان زنگنه ملایر محل سکونت طایفه زند
روستای زنگنه در دهستان شاهپور کازرون

نام قدیم خرم آباد ::شاهپور خواست
طایفه لر زنگنه بختیاری ساکن در مسجدسلیمان. شوش. شوشتر. گتوند
. باغملک. رامهرمز. اهواز
کرمانشاه

در قبل از اسلام زنگان ( zəngan ) یا زندیگان به معنای منسوب به کتاب زند نام داشته است که پس از استیلای اعراب بنا به ضرورت تلفظ معرب به زنجان تغییر یافته است.

در پارسی " زندیگان " این نام از سه بخش " زند: تفسیر اوستا ، یک : پسوند و ان پسوند جا و سرزمین که روهم به چم سرزمین مفسران اوستا می باشد .
زندیک = زندیق
زندیکان = زنادقه

اصل کلمه زنجان باید زنگکان باشد و زنگ باید فلز روی zinc باشد و کان هم معدن است و بزرگترین معدن روی ایران در استان زنجان می باشد.
زنگبار که کشور تانزانیا است و کلمه تازانیا ترکیبی از tin فلز قلع وzinc فلز روی است

زنجان یک کلمه ترکی میباشد نه فارسی یا به قول شما پارسی زنجان در واقع از دو کلمه سین به معنای قبرستان و گان هم به معنای شهر تشکیل یافته است

ریشه شناسی

در باره ریشه ترکی - آلتائی نام زنگان، نظرات مختلفی ارائه شده است. مهمترین آنها عبارتند از:

١ - "سینگه نSingәn ":

نام شهر زنگان، محرف ترکیب ترکی "سین گه ن" به معنی "سرزمین مقبره ها و دفینه گاه" است:

الف - سینSin :

سین Sin کلمه ای ترکی به معنی مقبره و مدفن است. از همین ریشه است کلمات "سینلهSinlə "، "سینلاق Sınlaq" و سینهSinə ، هر سه به معنی مقبره، قبر، مدفن، مزار، مجسمه یادبود و صنم ( ابن مهنا، سنگلاخ، عثمانی، قپچاق، . . . ) . "سین" در ترکی قیرقیزی، قزاقی، نوقای و . . . به معنی مجسمه، مخصوصا مجسمه سر قبر است. برخی از ترکی شناسان کلمه "سین" ترکی را اصلا مشتق از کلمه چینی "چین" که به معنی راهرو کناری در معابد نیاکان است دانسته اند. اما ظاهرا در زبان ترکی کلمه "سین" در آغاز دارای معنی بدن انسان، قد و بالا، ظاهر خارجی انسان بوده و مزار از آن جهت که معمولا به اندازه بدن یک انسان می باشد بدین نام خوانده شده است. در ترکی باستان اصطلاحات مربوط زیر موجود بوده اند: بوی سینBoy Sın ( قد و بالا ) ؛ بوذلوغ سینلیغ کیشیBoyluğ Sınlığ Kişi ( مرد بلند بالا ) ؛ "سین اورونSin Orun " ( جایگاه مقبره ) . به نظر می رسد تشابه کلمه ترکی سین به معنی مزار با کلمه سینوس لاتین به معنی شکاف و شیار حادثه ای تصادفی است. تبدیل "سین" ( سینگه ن ) به "سان" ( زنگان ) به سیاق تبدیل "چان" و "چین" در ترکی باستان است ( نگاه کنید به بند ٤ در زیر: چانگقان ) . قابل ذکر است که در ترکی اویقوری باستان کلمه ای به شکل سانگرام ( سانگ رام ) از ریشه سانسکریت و به معنی معبد وجود داشته است.

ب - گه نGәn :

عنصر " - جان" در نام فعلی زنجان و " - گان" در نام مردمی و تلفظ ترکی آن زنگان، - کلمه ای ترکی است. پسوند توپونیم ساز " - غان - ğan " " - قان - qan " ( در ترکی قاراخانی ) ، " - گان - gan"، " - خان - xan " ( در ترکی باستان ) ، " - که�ن - kən" ( در ترکی باستان ) و مشتقات آنها ( قاناqana ، کانkan ، جانcan ، وانvan ، انan ، . . . ) نشان دهنده جا، مکان و محلهای جغرافیائی و همچنین سازنده عناوین ( مانند "بورخانBurxan " - بودا، "تنگریکه�نTә�rikәn " - اعلیحضرت، "تارخان Tarxan"، "باشقانBaşqan " ) در زبان تورکی است. ریشه این پسوندها را می توان همزمان در زبانهای گوناگون اورال آلتائی مانند تورکی و موغولی، و زبانهای پروتوتورکی مانند سومری تعقیب نمود. این پسوند - کلمه که در زبان موغولی نیز موجود بوده و بویژه پس از عناوین شخصیتها، نام رودخانه و کوهها آورده می شود، به حد وفور در نامهای جغرافیائی سراسر آزربایجان و ایران و دیگر مناطق ترک نشین بکار رفته است. برخی بر این عقیده اند که پسوند " - قان - qan " از طریق قوم و یا اتحادیه اقوام پروتوتورک ساکا ( نک. سقز ) به زبان پارتیان و از آنجا به زبانهای ایرانی پیش از اسلام وارد گردیده و پس از استیلای عرب و نفوذ فرهنگ زبانی عربی، تبدیل به " - جان - can " شده است.

احمد کسروی نیز متوجه وجود همچو پسوند - کلمه ای در نامهای جغرافی آزربایجان شده بود، اما آنرا به نادرستی پسوند - کلمه ای فارسی - ایرانی - آریائی پنداشته بود: "کلمه وان که اینان بر آخر این شهرها میگذراند کلمه ای است که در آخر نام های آبادیها بسیار معروف میباشد چنانکه در این نامها: شیروان، نخجوان، هفتوان، ایروان، کردوان . . . . ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهای آبادیها فراوان می آید همه از یک ریشه می آید و بمعنی شهر یا جای یا بوم میباشد". بر خلاف نظر کسروی، نه تنها مرتبط شمردن پسوند - کلمه "قان" ترکی در نامهای جغرافیائی با زبانهای ایرانی، مطلقا نادرست است، بلکه هر نام جغرافیائی در مناطقی که روزهائی تحت حاکمیت ترکان و دیگر اقوام اورال آلتائی بوده و دارای پی افزوده خان - قان - گان - جان و که ن - گه ن - یه ن، . . . . باشد، به احتمال بسیار زیاد نامی ترکی و یا اورال آلتائی است.

به این پسوند - کلمه در توپونیمهای باستانی مانند کورقان - قورقان ( پشته ای کوچک بر مزار مرسوم در میان اقوام اوراسیا در ٥ هزار سال پیش. بعدها به معنی استحکامات و قلعه و . . . ) ، قادیرقان، بارسیغان - بارسقان ( نک. ورزقان ) ، قارقان ( نک. قاراقان - خرقان ) ، قاتقان ( خم، انحنا، کج و مورب ) ، یارقان، یارلیقان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل پرتگاه، کناره دره، شکستهای کنار رودخانه ) ، بارقان ( زمین سست، محل باتلاقی ) ، چالاغان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل زندگی طائفه چالا - چلا از تورکان قیپچاق ) ، اؤتوکه�ن ( به معنی محل دعا و نام الهه مکان، فرم اولیه آن "اؤتوک - که ن". مک. یاسوکند، نک. یئکه ن ) و . . . بکار رفته است. این پسوند در توپونیمهای بیشماری در سرتاسر سرزمینهائی که روزگاری تحت حاکمیت اقوام آلتائی، پروتوتورک و تورک بوده اند بویژه در ایران و آزربایجان به یادگار مانده است، از آن جمله اند نامهای جغرافیائی زیر: آزه�ربایجان - آزربایجان، بلاسجان - بلاشگان، داخرقان - توفارقان، بیلقان - بایلاقان ( نک. بیله سوار ) ، مغان - موغان، زنگان - زنجان، سیساقان - سیسجان، کوشگان - جوشقان، یئکه�ن ( نک. یئکه ن ) ، شانجان، سدقان ( صدقان ) ، چادگان ( چادقان ) ، چؤهره�قان ( نک. چهرگان ) ، دلیجان، اندیجان، دیلمقان، نوشیجان، کمیجان، ورزقان، گوگان، گرگان - جرجان ( نک. گرگان ) ، واسپورقان - سوپورقان، ارزینجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان - چپقان، جنقان - جنگان، و. . . .

پسوند "–جان" و عنوان "جان": پسوند جغرافیائی "–جان" که تلفظ عربی پسوند اصلی "قان" ترکی است را، نمی باید با کلمه "جان" ترکی که در برخی از القاب و عناوین و پیش از نام اشخاص بکار رفته اشتباه نمود. جانCan ، کلمه و صفتی ترکی به معنی بزرگ و درشت است که معمولا در اسامی زنان خویشاوند بکار می رود، مانند "جان ائجه" به معنی خواهر بزرگ پدر ( عمه ) ، "جان بیگیم"، "جان آقا خانیم" و . . . . این کلمه در نام مردان عموما به شکل "جانیCanı "، "چانی�anı "، "شانی Șanı" و به معنی عموزاده، دائی زاده و . . . بکار رفته است. مانند "جانی بک"، "جانی خان"، "جانعلی"، "جان محمد" ( از سرداران شاه اسماعیل ) ، . . . .

اشاره غیرمستقیم مستوفی به ریشه ترکی "سینگه ن"

به گفته حمدالله مستوفی، "شهر زنجان را اردشیر بابکان ساخته و "شهین" یا یعنی منسوب به شاه خوانده است". در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین گفته می شود "شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان میباشد. گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرد . . . ". اما ماخذ و منبع مستوفی در مورد ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر آزربایجانی توسط اردشیر بابکان معلوم نیست و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، همانگونه که بدرستی در بسیاری از منابع فارسی نیز تثبیت شده و مسلم است، کلمه "شهین" مذکور، از نظر زبان شناسی ارتباطی به زبانهای پارسی باستان، دیگر زبانهای ایرانی و ادبیات اوستایی و غیر آن ندارد.

با اینهمه اشاره مستوفی به نام "شهین"، و همچنین معنی آن به شکل "شهر منسوب به شاه" دارای اطلاعات ذی قیمتی در باره هویت و ریشه ترکی این نام است. اولا ثبت "شهین"، چیزی به جز فرم ایرانی شده بخش اول نام اصلی و ترکی شهر یعنی "سین" نمی باشد ( مانند تبدیل "سونقور" به "شونقار" ) . ثانیا مستوفی بخش دوم نام این شهر یعنی "گه ن" - "قان" به معنی محل را با کلمه دیگر ترکی یعنی "قان - خان" که به معنی شاه است اشتباه نموده و در نتیجه به نقل روایتی برای تقویت این گمان اشتباه خود دست یازیده است. اما خود این اشتباه، آشکارا نشان می دهد که وی تردیدی در ریشه ترکی این نام نداشته است. به همه حال اشاره مستوفی به نام "شهین" ( سین ترکی ) و منسوبیت آن به شاه ( قان - خان ترکی ) موید نام اصلی و ترکی اولیه شهر زنجان - زنگان یعنی "سینگه ن - سینقان" است.

٢ - "سانقانSanqan ":

نام شهر زنگان محرف کلمه ترکی سانقان ( سان قان ) ترکی به معنی محل شمارش، مکان داوری و مجازا محشر است. در این ترکیب، کلمه ترکی "سان" بن مصدر "سانماق" در ترکی باستان میباشد که به معنی شمردن، محسوب کردن، شمرده شدن و محسوب شدن، حساب کردن، فکر کردن، انگاشتن، گمان و فرض کردن، قیاس کردن، انتظار داشتن، حدس زدن، قضاوت کردن، . . . است. از همین ریشه است کلمات و ترکیبات "سانکی" ( گویا ) ، "سان" ( عدد، شمار ) ، و اصطلاح "سان دیدن" در زبان فارسی به معنی شمردن افراد لشکر. تبدیل "الف" نخستین کلمه "سانقان"، به فتحه در "سنقان" ( زنگان ) ، به سیاق تبدیل "آیاق" به "ایاق" در زبان و لهجه های گوناگون ترکی بوده و امری معمول است. تبدیل حرف "سS " به "زZ " نیز به لحاظ قواعد زبان ترکی قانونمند و قاعده ای معلوم در زبان ترکی است. مانند تبدیل سککیز اونSəkkiz On به سکسه�نSəksən ، دوققوز اونDoqquz On به دوخسانDoxsan و سیگیلSigil ترکی قدیم به زیییلZiyil ( این کلمه اخیر ترکی در شکل زگیل وارد زبان فارسی شده است ) .

وجه تسمیه سانقان

بنا به عقیده قزلباشان ترک علوی ( سرطالبی، سیر طالیبی، . . . در ایران به خطا با گروه متفاوت ایرانی - کردی اهل حق یکی شمرده می شوند ) ، انسانها در روز قیامت در سلطانیه ( نک. قونقور اؤله نگ ) زنگان آزربایجان جمع شده و نیکوکاران به بهشت و بدکاران به جهنم خواهند رفت. کردان علوی اهل حق نیز مشابه همین اعتقاد را در باره شهرزور دارند. ( شهرزور در بسیاری از منابع دوره اسلامی به شکل حد جنوبی آزربایجان تاریخی ذکر شده است. امروزه در خاک عراق شهرکی بنام شهرزور ( زور، سورا ) در شمال شرقی سلیمانیه نزدیک مرز ایران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مریوان استان کردستان وجود دارد ) .

در ترکی باستان ترکیبی به شکل "سان ساغیشSan Sağış " ( محاسبه و حساب و کتاب ) وجود داشته که بررسی آن میتواند به ریشه شناسی صحیح نام زنگان پرتو افکند. "ساغیش" در ترکی قدیم و میانه به معنی روز داوری و قیامت، و "ساغیش گونوSağış g�n� " به معنی روز قیامت است ( کیتاب - ی دده قورقود: "ساغیش گونونده، آینا گؤرکلوSağış g�n�ndә ayna g�rkl� " - در روز قیامت آئینه زیباست ) . به نظر می رسد که جز اول ترکیب باستانی "سان ساغیش"، یعنی کلمه "سان" با نام شهر "زنگان" به معنی محشر، و جز دوم آن یعنی کلمه "ساغیش" با نام شهر "سجاس" در جنوب سلطانیه به معنی روز داوری و قیامت مرتبط بوده باشد ( ساغیش - ساغاش - ساگاش - ساگاس - ساجاس - سجاس ) .

ریشه شناسیهای محتمل دیگر:

٣ - نام شهر زنگان محرف کلمه "سانقانSanqan " ترکی به معنی مکان مشهور و محل معروف می باشد. در این ترکیب "سان" به معنی شهرت است.

٤ - زنگان محرف و مخفف کلمه "چانگقان�a�qan " ( چانگ قان ) ترکی، به معنی محل ولوله و همهمه است ( اشاره ای مبهم به صور اسرافیل و محشر؟ ) . چان - چانگ - چانق ( چین - چینغ - چینق - چینگ ) کلمه ای ترکی به معنی سر و صدا، نعره و فریاد، همهمه، ولوله، صدای زد و خورد و زنگ و زنگوله . . . . چان ( چانگ ) در ترکی معاصر همچنین به معنی ناقوس است. برخی از ترکی شناسان آن را از ریشه ای چینی دانسته اند که به نوبه خود منشا کلمه چنگ در زبان فارسی نیز می باشد. همریشه با کلمات چینقیرتی ( صدا ) ، چینقیراق ( زنگوله ) ، چینقیرداق ( وسیله ای که با آن صدا ایجاد کرده و جلوی گریه کودک را میگیرند ) ، چینقیرداماق، چینلاماق، چینلاتماق ( هر سه به معنی صدا در آوردن، به صدا در آوردن ) ، چینقراماق ( از اسم چینقیر، صدا درآوردن ناقوس، زنگوله، زنگ زدن ) ، چینقارتغو ( نوعی زنگوله ) .

تبدیل صدای "چ� " - "جC "به "سS " - "زZ " قاعده ای بسیار شناخته شده در فونئتیک ترکی است. مانند تحول "بنزه�مه کBənzəmək " به "بنجه�مه کBəncəmək "، سیریشSiriş به چیریش �iriş در بعضی لهجه های تورکی آزربایجان، "جولCol " قاراچای به "زولZol در تورکی بالکار ( به معنی راه ) ، تبدیل "اجلƏcəl " عربی به "ازلƏzəl " در تورکی قازان، تبدیل ساچSa� و ساچاقSa�aq ترکی به چاچ�a� و چاچاق �a�aq در قیرقیزی، تئلئوت و اویروت، تبدیل مصدر ترکی جارلاCarla به زارلاZarla در مونقولی و . . . . حادثه اسقاط حرف "گ" از چانگقان و تبدیل آن به چانقان ( زنگان ) در نام دیگر شهرهای آزربایجان نیز دیده می شود، مانند تبدیل "یئگکه ن" به "یئکه ن" ( در نام شهر یکان به معنی شهر نیکو. نک یکان ) ، "تیکگه ن" به "تیکان" ( در نام شهر تیکان تپه، نک. تکاب ) .

٥ - سنگگه نSә�gәn : نام شهر زنگان مخفف و محرف کلمه "سنگگه ن" ترکی به معنی محل فرونشستن غوغا، مشتق از فعل "سنگیمه کSә�imәk " است. این فعل به معنی به آرامش گرائیدن، فرو نشستن چیزی تند و شدید مانند غوغا، جنگ، طوفان و زلزله و باران و . . . می باشد. از همین ریشه است کلمه "سنگیرSә�ir " که در ترکی باستان به معنی دماغه، قسمت بیرون آمده یک کوه، گوشه و بخش بیرون آمده یک دیوار می باشد. نام روستای "سنگر" در حومه اورمیه همین کلمه ترکی قدیمی است. بسیاری از لغتشناسان کلمه "سنگر" در زبان فارسی، و برخی از آنها کلمه "سنگین" فارسی را نیز مشتق از این کلمه ترکی دانسته اند.

٦ - زنگان محرف و مخفف کلمه "سانچغانSan�ğan " ترکی به معنی نوعی بوته خاردار و مشتق از فعل "سانجماق" است. از همین ریشه است "سینجان" به معنی قوطی خار در ترکی عثمانی، "سانچقان قاتی" به معنی میوه نوعی درخت و یا بوته خاردار در ترکی خاقانی. نامگذاری اماکن زیستی بر اساس پوشش گیاهی مجاور آنها روشی معمول در تاریخ اقوام ترک و آزربایجان است، مانند قاراقان - خرقان ( نک. خرقان ) و . . .

٧ - در زبان ترکی کلمه دیگری به شکل "چانگ�a� " و به معنی گرد و غبار وجود دارد. بر این مبنا، "چانگقان" ( چانقان - زنگان ) به معنی مکان گرد و غباردار است.

وجه تسمیه "سینگه ن"

١ - اکثریت ترکان، شهر زنجان را با نام "زنگان" می خوانند. این خود دلیلی بر "گه ن" بودن بخش دوم نام این شهر ( سینگه ن ) میباشد و نشان می دهد که فرم زنجان تلفظ عربی این اسم در دوره پس از اسلام بوده است. از سوی دیگر در جامع التواریخ گفته می شود که در زبان ترکی "سینله" منحصرا برای نامیدن قبر کفار و مزار برای نامیدن قبر مسلمانان بکار می رود. این نیز نشان می دهد که نام سینگه ن، مربوط به دوره پیش از اسلامی این منطقه از آزربایجان، و قبل از پذیرش اسلام از سوی ترکان و رواج یافتن فرهنگ اسلامی در آزربایجان می باشد.

٢ - در آزربایجان شهرها و روستاهای دیگری با نامهائی به معنی مدفن و مقبر وجود دارند. مانند:

- "قورقان Qurqan" که نام چندین شهر و روستا در آزربایجان و خراسان ( نک. گرگان ) است. این نام کلمه ای ترکی به معنی تپه ای کوچک که از انباشتن خاک بر سر مزار به وجود آید، تپه مصنوعی مزار که از انباشتن خاک و یا سنگ بر روی مزار بوجود می آید می باشد؛

- "سوپورقانSupurqan " ( سوبورغان، سپرگان، سپورغان ) نام روستائی در شهرستان اورمیه. در شهر بناب ( نک. بناب ) نیز قبرستانی بنام سپرگان وجود دارد. این کلمه ترکی که به معنی قبر و مزار می باشد در زبان موغولی به شکل "سوبورغان" و در ترکی سویون به اشکال "سووورقا" و "سورقا" موجود است. در متون ترکی باستان و قدیم عباراتی چون "سین سوبورقان اورون" ( مکان مزارها ) ، "سین سوبورقان یئرکه یاخین"، "سین اورون"، "سین سوبورغان آراسینتا" ( در میان مزارها ) بسیار بکار رفته است.

- در روایات باستانی ارامنه ادعا میشود که حضرت نوح و همسرش در شهر مرند آزربایجان ( نک. مرند ) مدفون شده و اسم این شهر آزربایجانی از یک فعل ارمنی به معنای دفن یا دفینه مشتق شده است. ( ارامنه امروزی ادعا می کنند حضرت نوح بعد از طوفان در نخجوان فرود آمد و در این شهر مدفون شد ) .

٣ - در منطقه زنگان در تطابق با وجه تسمیه آن، اماکن مقدس، معابد، مقابر، بقعه ها، امامزاده ها و زیارتگاههای تاریخی بیشماری وجود دارند. در زیر به برخی از آنها اشاره می شود ( در مورد امامزاده ها، به ناحیه ابهر اکتفا شده است ) :

- مجموعه ی "دوزهونDuzhun " و یا "دوزهونلارDuzhunlar " ( به فارسی مردان نمکی ) : ( هون - خون - قون - گون در ترکی باستان به معنی انسان، آدم و مردم است. کلمه ترکیبی "ائلگونElg�n " به معنی توده مردم در ترکی مدرن نیز از همین ریشه است ) . از این مجموعه که در معدن نمک روستای چهرآباد ( نک. چهرگان ) در‪ ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی زنجان قرار دارد، تاکنون جسد شش نفر به همراه اشیاء گوناگون و ٣٠٠ قطعه پارچه کشف شده است. معدن نمک چهره آباد و دوزهونلار ( مردان نمکی ) مکشوفه در آن، با قدمت تقریبی بین هزار و هفتصد تا دو هزار و سیصد سال از جمله مهمترین اطلاعات باستان شناسی آزربایجان است.

- قبر حضرت قیدار نبی: در خیابان اصلی شهر قیدار ( خدابنده ) ، در شهرستان خدابنده ( قیدار ) در صد کیلومتری جنوب شرقی زنگان قرار دارد. بنا به بعضی روایات، قیدار بزرگترین ( و یا دومین ) پسر از دوازده پسر حضرت اسماعیل و نوه حضرت ابراهیم خلیل الله و بیست و پنجمین ( و یا سی امین ) جد پیغمبر اسلام بوده است. این بقعه بدست دولتزن ترک بولوقان ( بلغان، بلغار ) خاتون، دختر ارغون شاه احداث گردیده و گنبد و مقبره آن در تاریخ ١٣١٩ هجری قمری توسط امیر افشار جهانشاه تعمیر شده است. ( در دیگر نقاط آزربایجان نیز - بنا به روایات گوناگون - پیغامبرانی مدفون اند: قبر حضرت حجی ‏علیه‏السلام در همدان؛ قبر حضرت حیقوق ( حبقوق نبی ) در شهرستان تویسرکان ( نک. تویسرکان ) استان همدان؛ مرقد حضرت اشموئیل‏ ( شموئیل ) در یازده کیلومتری شهرستان ساوه - جاده بویین زهرا ( نک. ساوه ) ؛ قبر پسر لقمان و چهار پیغمبر ( چهار انبیا علیه ‏السلام ) در قبرستان پیغمبریه در قزوین ( نک. قزوین ) ؛ قبر نوح و زن وی در مرند و یا نخجوان ( نک. مرند ) ، . . . . ) .

- مقبره اولجایتو محمد معروف به گنبد سلطانیه: این بنای معظّم که یکی از شاهکارهای هنر معماری ترکی - آزربایجانی و دنیای اسلام به شمار می آید، در چهل کیلومتری جنوب شرقی شهرستان زنجان و در دشت مسطّح سلطانیه ( نک. قونقور اؤله نگ ) واقع شده است . اولجاتیو سلطان امپراتوری ترکی آزربایجانی ایلخانی مذهب علوی قزلباشی ترکی را به عنوان مذهب خود پذیرفت و پایتخت را از تبریز به سلطانیه آورد. بنای گنبد سلطانیه در دوران حکومت وی و در مدت حدود ٩ سال احداث شد و به اوج شهرت خود رسید. اولجایتو قصد انتقال اجساد امامان شیعی به سلطانیه را نیز داشت، اما بعدها از این فکر منصرف گشته، این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص داد. به اعتقاد برخی محققان، جایگاه قبر امپراتور ایلخانی در سردابه که از فضاهای جانبی گنبد سلطانیه بوده و در ضلع جنوبی در زیر تربت خانه واقع شده قرار دارد. سلاطین ایلخانی به پیروی از اعتقادات و سنن خویش اجساد مردگان را همراه اسباب و وسایل معیشتی آنان در گورهای سردابه ای در زیرزمین ها دفن می کردند و سعی در ناشناخته ماندن مقابر و گورستان های خود داشتند.

- بوراق بابا یاتیریBuraq baba yatırı ، سولطان چلبی اوغلو کئچه بؤرکو ( مقبره سلطان چلبی اوغلو و یا آرامگاه شیخ براق بابا ) : آرامگاه سلطان چلبی اوغلی و یا مقبره شیخ براق در ٥٠٠ متری جنوب باختری محوطه تاریخی سلطانیه بر سر راه سلطانیه – خدابنده، و در ٣٠ کیلومتری شرق زنگان قرار دارد. نام ترکی آن �چلبی اوغلو کئچه بؤرکو اوجاغی� است ( کئچه بؤرک در زبان ترکی به معنای کلاه نمدی است ) . عده ای از محققان این مقبره - جمع ائوی ( جمعخانه ) را که قدمت آن به دوره امپرات

ریشه نام ترکی زنجان



در باره ریشه ترکی - آلتائی نام زنگان ، نظرات مختلفی ارائه شده است، مهمترین آنها عبارتند از:

١ - "سینگه نSingәn ":

نام شهر زنگان، محرف ترکیب ترکی "سین گه ن" به معنی "سرزمین مقبره ها و دفینه گاه" است:

الف - سینSin :

سین Sin کلمه ای ترکی به معنی مقبره و مدفن است. از همین ریشه است کلمات "سینلهSinlə "، "سینلاق Sınlaq" و سینهSinə ، هر سه به معنی مقبره، قبر، مدفن، مزار، مجسمه یادبود و صنم ( ابن مهنا، سنگلاخ، عثمانی، قپچاق، . . . ) . "سین" در ترکی قیرقیزی، قزاقی، نوقای و . . . به معنی مجسمه، مخصوصا مجسمه سر قبر است. برخی از ترکی شناسان کلمه "سین" ترکی را اصلا مشتق از کلمه چینی "چین" که به معنی راهرو کناری در معابد نیاکان است دانسته اند. اما ظاهرا در زبان ترکی کلمه "سین" در آغاز دارای معنی بدن انسان، قد و بالا، ظاهر خارجی انسان بوده و مزار از آن جهت که معمولا به اندازه بدن یک انسان می باشد بدین نام خوانده شده است. در ترکی باستان اصطلاحات مربوط زیر موجود بوده اند: بوی سینBoy Sın ( قد و بالا ) ؛ بوذلوغ سینلیغ کیشیBoyluğ Sınlığ Kişi ( مرد بلند بالا ) ؛ "سین اورونSin Orun " ( جایگاه مقبره ) . به نظر می رسد تشابه کلمه ترکی سین به معنی مزار با کلمه سینوس لاتین به معنی شکاف و شیار حادثه ای تصادفی است. تبدیل "سین" ( سینگه ن ) به "سان" ( زنگان ) به سیاق تبدیل "چان" و "چین" در ترکی باستان است ( نگاه کنید به بند ٤ در زیر: چانگقان ) . قابل ذکر است که در ترکی اویقوری باستان کلمه ای به شکل سانگرام ( سانگ رام ) از ریشه سانسکریت و به معنی معبد وجود داشته است.

ب - گه نGәn :

عنصر " - جان" در نام فعلی زنجان و " - گان" در نام مردمی و تلفظ ترکی آن زنگان، - کلمه ای ترکی است. پسوند توپونیم ساز " - غان - ğan " " - قان - qan " ( در ترکی قاراخانی ) ، " - گان - gan"، " - خان - xan " ( در ترکی باستان ) ، " - که�ن - kən" ( در ترکی باستان ) و مشتقات آنها ( قاناqana ، کانkan ، جانcan ، وانvan ، انan ، . . . ) نشان دهنده جا، مکان و محلهای جغرافیائی و همچنین سازنده عناوین ( مانند "بورخانBurxan " - بودا، "تنگریکه�نTә�rikәn " - اعلیحضرت، "تارخان Tarxan"، "باشقانBaşqan " ) در زبان تورکی است. ریشه این پسوندها را می توان همزمان در زبانهای گوناگون اورال آلتائی مانند تورکی و موغولی، و زبانهای پروتوتورکی مانند سومری تعقیب نمود. این پسوند - کلمه که در زبان موغولی نیز موجود بوده و بویژه پس از عناوین شخصیتها، نام رودخانه و کوهها آورده می شود، به حد وفور در نامهای جغرافیائی سراسر آزربایجان و ایران و دیگر مناطق ترک نشین بکار رفته است. برخی بر این عقیده اند که پسوند " - قان - qan " از طریق قوم و یا اتحادیه اقوام پروتوتورک ساکا ( نک. سقز ) به زبان پارتیان و از آنجا به زبانهای ایرانی پیش از اسلام وارد گردیده و پس از استیلای عرب و نفوذ فرهنگ زبانی عربی، تبدیل به " - جان - can " شده است.

احمد کسروی نیز متوجه وجود همچو پسوند - کلمه ای در نامهای جغرافی آزربایجان شده بود، اما آنرا به نادرستی پسوند - کلمه ای فارسی - ایرانی - آریائی پنداشته بود: "کلمه وان که اینان بر آخر این شهرها میگذراند کلمه ای است که در آخر نام های آبادیها بسیار معروف میباشد چنانکه در این نامها: شیروان، نخجوان، هفتوان، ایروان، کردوان . . . . ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهای آبادیها فراوان می آید همه از یک ریشه می آید و بمعنی شهر یا جای یا بوم میباشد". بر خلاف نظر کسروی، نه تنها مرتبط شمردن پسوند - کلمه "قان" ترکی در نامهای جغرافیائی با زبانهای ایرانی، مطلقا نادرست است، بلکه هر نام جغرافیائی در مناطقی که روزهائی تحت حاکمیت ترکان و دیگر اقوام اورال آلتائی بوده و دارای پی افزوده خان - قان - گان - جان و که ن - گه ن - یه ن، . . . . باشد، به احتمال بسیار زیاد نامی ترکی و یا اورال آلتائی است.

به این پسوند - کلمه در توپونیمهای باستانی مانند کورقان - قورقان ( پشته ای کوچک بر مزار مرسوم در میان اقوام اوراسیا در ٥ هزار سال پیش. بعدها به معنی استحکامات و قلعه و . . . ) ، قادیرقان، بارسیغان - بارسقان ( نک. ورزقان ) ، قارقان ( نک. قاراقان - خرقان ) ، قاتقان ( خم، انحنا، کج و مورب ) ، یارقان، یارلیقان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل پرتگاه، کناره دره، شکستهای کنار رودخانه ) ، بارقان ( زمین سست، محل باتلاقی ) ، چالاغان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل زندگی طائفه چالا - چلا از تورکان قیپچاق ) ، اؤتوکه�ن ( به معنی محل دعا و نام الهه مکان، فرم اولیه آن "اؤتوک - که ن". مک. یاسوکند، نک. یئکه ن ) و . . . بکار رفته است. این پسوند در توپونیمهای بیشماری در سرتاسر سرزمینهائی که روزگاری تحت حاکمیت اقوام آلتائی، پروتوتورک و تورک بوده اند بویژه در ایران و آزربایجان به یادگار مانده است، از آن جمله اند نامهای جغرافیائی زیر: آزه�ربایجان - آزربایجان، بلاسجان - بلاشگان، داخرقان - توفارقان، بیلقان - بایلاقان ( نک. بیله سوار ) ، مغان - موغان، زنگان - زنجان، سیساقان - سیسجان، کوشگان - جوشقان، یئکه�ن ( نک. یئکه ن ) ، شانجان، سدقان ( صدقان ) ، چادگان ( چادقان ) ، چؤهره�قان ( نک. چهرگان ) ، دلیجان، اندیجان، دیلمقان، نوشیجان، کمیجان، ورزقان، گوگان، گرگان - جرجان ( نک. گرگان ) ، واسپورقان - سوپورقان، ارزینجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان - چپقان، جنقان - جنگان، و. . . .

پسوند "–جان" و عنوان "جان": پسوند جغرافیائی "–جان" که تلفظ عربی پسوند اصلی "قان" ترکی است را، نمی باید با کلمه "جان" ترکی که در برخی از القاب و عناوین و پیش از نام اشخاص بکار رفته اشتباه نمود. جانCan ، کلمه و صفتی ترکی به معنی بزرگ و درشت است که معمولا در اسامی زنان خویشاوند بکار می رود، مانند "جان ائجه" به معنی خواهر بزرگ پدر ( عمه ) ، "جان بیگیم"، "جان آقا خانیم" و . . . . این کلمه در نام مردان عموما به شکل "جانیCanı "، "چانی�anı "، "شانی Șanı" و به معنی عموزاده، دائی زاده و . . . بکار رفته است. مانند "جانی بک"، "جانی خان"، "جانعلی"، "جان محمد" ( از سرداران شاه اسماعیل ) ، . . . .

اشاره غیرمستقیم مستوفی به ریشه ترکی "سینگه ن"

به گفته حمدالله مستوفی، "شهر زنجان را اردشیر بابکان ساخته و "شهین" یا یعنی منسوب به شاه خوانده است". در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین گفته می شود "شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان میباشد. گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرد . . . ". اما ماخذ و منبع مستوفی در مورد ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر آزربایجانی توسط اردشیر بابکان معلوم نیست و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، همانگونه که بدرستی در بسیاری از منابع فارسی نیز تثبیت شده و مسلم است، کلمه "شهین" مذکور، از نظر زبان شناسی ارتباطی به زبانهای پارسی باستان، دیگر زبانهای ایرانی و ادبیات اوستایی و غیر آن ندارد.

با اینهمه اشاره مستوفی به نام "شهین"، و همچنین معنی آن به شکل "شهر منسوب به شاه" دارای اطلاعات ذی قیمتی در باره هویت و ریشه ترکی این نام است. اولا ثبت "شهین"، چیزی به جز فرم ایرانی شده بخش اول نام اصلی و ترکی شهر یعنی "سین" نمی باشد ( مانند تبدیل "سونقور" به "شونقار" ) . ثانیا مستوفی بخش دوم نام این شهر یعنی "گه ن" - "قان" به معنی محل را با کلمه دیگر ترکی یعنی "قان - خان" که به معنی شاه است اشتباه نموده و در نتیجه به نقل روایتی برای تقویت این گمان اشتباه خود دست یازیده است. اما خود این اشتباه، آشکارا نشان می دهد که وی تردیدی در ریشه ترکی این نام نداشته است. به همه حال اشاره مستوفی به نام "شهین" ( سین ترکی ) و منسوبیت آن به شاه ( قان - خان ترکی ) موید نام اصلی و ترکی اولیه شهر زنجان - زنگان یعنی "سینگه ن - سینقان" است.

٢ - "سانقانSanqan ":

نام شهر زنگان محرف کلمه ترکی سانقان ( سان قان ) ترکی به معنی محل شمارش، مکان داوری و مجازا محشر است. در این ترکیب، کلمه ترکی "سان" بن مصدر "سانماق" در ترکی باستان میباشد که به معنی شمردن، محسوب کردن، شمرده شدن و محسوب شدن، حساب کردن، فکر کردن، انگاشتن، گمان و فرض کردن، قیاس کردن، انتظار داشتن، حدس زدن، قضاوت کردن، . . . است. از همین ریشه است کلمات و ترکیبات "سانکی" ( گویا ) ، "سان" ( عدد، شمار ) ، و اصطلاح "سان دیدن" در زبان فارسی به معنی شمردن افراد لشکر. تبدیل "الف" نخستین کلمه "سانقان"، به فتحه در "سنقان" ( زنگان ) ، به سیاق تبدیل "آیاق" به "ایاق" در زبان و لهجه های گوناگون ترکی بوده و امری معمول است. تبدیل حرف "سS " به "زZ " نیز به لحاظ قواعد زبان ترکی قانونمند و قاعده ای معلوم در زبان ترکی است. مانند تبدیل سککیز اونSəkkiz On به سکسه�نSəksən ، دوققوز اونDoqquz On به دوخسانDoxsan و سیگیلSigil ترکی قدیم به زیییلZiyil ( این کلمه اخیر ترکی در شکل زگیل وارد زبان فارسی شده است ) .

وجه تسمیه سانقان :

بنا به عقیده قزلباشان ترک علوی ( سرطالبی، سیر طالیبی، . . . در ایران به خطا با گروه متفاوت ایرانی - کردی اهل حق یکی شمرده می شوند ) ، انسانها در روز قیامت در سلطانیه ( نک. قونقور اؤله نگ ) زنگان آزربایجان جمع شده و نیکوکاران به بهشت و بدکاران به جهنم خواهند رفت. کردان علوی اهل حق نیز مشابه همین اعتقاد را در باره شهرزور دارند. ( شهرزور در بسیاری از منابع دوره اسلامی به شکل حد جنوبی آزربایجان تاریخی ذکر شده است. امروزه در خاک عراق شهرکی بنام شهرزور ( زور، سورا ) در شمال شرقی سلیمانیه نزدیک مرز ایران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مریوان استان کردستان وجود دارد ) .

در ترکی باستان ترکیبی به شکل "سان ساغیشSan Sağış " ( محاسبه و حساب و کتاب ) وجود داشته که بررسی آن میتواند به ریشه شناسی صحیح نام زنگان پرتو افکند. "ساغیش" در ترکی قدیم و میانه به معنی روز داوری و قیامت، و "ساغیش گونوSağış g�n� " به معنی روز قیامت است ( کیتاب - ی دده قورقود: "ساغیش گونونده، آینا گؤرکلوSağış g�n�ndә ayna g�rkl� " - در روز قیامت آئینه زیباست ) . به نظر می رسد که جز اول ترکیب باستانی "سان ساغیش"، یعنی کلمه "سان" با نام شهر "زنگان" به معنی محشر، و جز دوم آن یعنی کلمه "ساغیش" با نام شهر "سجاس" در جنوب سلطانیه به معنی روز داوری و قیامت مرتبط بوده باشد ( ساغیش - ساغاش - ساگاش - ساگاس - ساجاس - سجاس ) .

ریشه شناسیهای محتمل دیگر :

٣ - نام شهر زنگان محرف کلمه "سانقانSanqan " ترکی به معنی مکان مشهور و محل معروف می باشد. در این ترکیب "سان" به معنی شهرت است.

٤ - زنگان محرف و مخفف کلمه "چانگقان�a�qan " ( چانگ قان ) ترکی، به معنی محل ولوله و همهمه است ( اشاره ای مبهم به صور اسرافیل و محشر؟ ) . چان - چانگ - چانق ( چین - چینغ - چینق - چینگ ) کلمه ای ترکی به معنی سر و صدا، نعره و فریاد، همهمه، ولوله، صدای زد و خورد و زنگ و زنگوله . . . . چان ( چانگ ) در ترکی معاصر همچنین به معنی ناقوس است. برخی از ترکی شناسان آن را از ریشه ای چینی دانسته اند که به نوبه خود منشا کلمه چنگ در زبان فارسی نیز می باشد. همریشه با کلمات چینقیرتی ( صدا ) ، چینقیراق ( زنگوله ) ، چینقیرداق ( وسیله ای که با آن صدا ایجاد کرده و جلوی گریه کودک را میگیرند ) ، چینقیرداماق، چینلاماق، چینلاتماق ( هر سه به معنی صدا در آوردن، به صدا در آوردن ) ، چینقراماق ( از اسم چینقیر، صدا درآوردن ناقوس، زنگوله، زنگ زدن ) ، چینقارتغو ( نوعی زنگوله ) .

تبدیل صدای "چ� " - "جC "به "سS " - "زZ " قاعده ای بسیار شناخته شده در فونئتیک ترکی است. مانند تحول "بنزه�مه کBənzəmək " به "بنجه�مه کBəncəmək "، سیریشSiriş به چیریش �iriş در بعضی لهجه های تورکی آزربایجان، "جولCol " قاراچای به "زولZol در تورکی بالکار ( به معنی راه ) ، تبدیل "اجلƏcəl " عربی به "ازلƏzəl " در تورکی قازان، تبدیل ساچSa� و ساچاقSa�aq ترکی به چاچ�a� و چاچاق �a�aq در قیرقیزی، تئلئوت و اویروت، تبدیل مصدر ترکی جارلاCarla به زارلاZarla در مونقولی و . . . . حادثه اسقاط حرف "گ" از چانگقان و تبدیل آن به چانقان ( زنگان ) در نام دیگر شهرهای آزربایجان نیز دیده می شود، مانند تبدیل "یئگکه ن" به "یئکه ن" ( در نام شهر یکان به معنی شهر نیکو. نک یکان ) ، "تیکگه ن" به "تیکان" ( در نام شهر تیکان تپه، نک. تکاب ) .

٥ - سنگگه نSә�gәn : نام شهر زنگان مخفف و محرف کلمه "سنگگه ن" ترکی به معنی محل فرونشستن غوغا، مشتق از فعل "سنگیمه کSә�imәk " است. این فعل به معنی به آرامش گرائیدن، فرو نشستن چیزی تند و شدید مانند غوغا، جنگ، طوفان و زلزله و باران و . . . می باشد. از همین ریشه است کلمه "سنگیرSә�ir " که در ترکی باستان به معنی دماغه، قسمت بیرون آمده یک کوه، گوشه و بخش بیرون آمده یک دیوار می باشد. نام روستای "سنگر" در حومه اورمیه همین کلمه ترکی قدیمی است. بسیاری از لغتشناسان کلمه "سنگر" در زبان فارسی، و برخی از آنها کلمه "سنگین" فارسی را نیز مشتق از این کلمه ترکی دانسته اند.

٦ - زنگان محرف و مخفف کلمه "سانچغانSan�ğan " ترکی به معنی نوعی بوته خاردار و مشتق از فعل "سانجماق" است. از همین ریشه است "سینجان" به معنی قوطی خار در ترکی عثمانی، "سانچقان قاتی" به معنی میوه نوعی درخت و یا بوته خاردار در ترکی خاقانی. نامگذاری اماکن زیستی بر اساس پوشش گیاهی مجاور آنها روشی معمول در تاریخ اقوام ترک و آزربایجان است، مانند قاراقان - خرقان ( نک. خرقان ) و . . .

٧ - در زبان ترکی کلمه دیگری به شکل "چانگ�a� " و به معنی گرد و غبار وجود دارد. بر این مبنا، "چانگقان" ( چانقان - زنگان ) به معنی مکان گرد و غباردار است.

وجه تسمیه "سینگه ن"

١ - اکثریت ترکان، شهر زنجان را با نام "زنگان" می خوانند. این خود دلیلی بر "گه ن" بودن بخش دوم نام این شهر ( سینگه ن ) میباشد و نشان می دهد که فرم زنجان تلفظ عربی این اسم در دوره پس از اسلام بوده است. از سوی دیگر در جامع التواریخ گفته می شود که در زبان ترکی "سینله" منحصرا برای نامیدن قبر کفار و مزار برای نامیدن قبر مسلمانان بکار می رود. این نیز نشان می دهد که نام سینگه ن، مربوط به دوره پیش از اسلامی این منطقه از آزربایجان، و قبل از پذیرش اسلام از سوی ترکان و رواج یافتن فرهنگ اسلامی در آزربایجان می باشد.

٢ - در آزربایجان شهرها و روستاهای دیگری با نامهائی به معنی مدفن و مقبر وجود دارند. مانند:

- "قورقان Qurqan" که نام چندین شهر و روستا در آزربایجان و خراسان ( نک. گرگان ) است. این نام کلمه ای ترکی به معنی تپه ای کوچک که از انباشتن خاک بر سر مزار به وجود آید، تپه مصنوعی مزار که از انباشتن خاک و یا سنگ بر روی مزار بوجود می آید می باشد؛

- "سوپورقانSupurqan " ( سوبورغان، سپرگان ) نام روستائی در شهرستان اورمیه. در شهر بناب ( نک. بناب ) نیز قبرستانی بنام سپرگان وجود دارد. این کلمه ترکی که به معنی قبر و مزار می باشد در زبان موغولی به شکل "سوبورغان" و در ترکی سویون به اشکال "سووورقا" و "سورقا" موجود است. در متون ترکی باستان و قدیم عباراتی چون "سین سوبورقان اورون" ( مکان مزارها ) ، "سین سوبورقان یئرکه یاخین"، "سین اورون"، "سین سوبورغان آراسینتا" ( در میان مزارها ) بسیار بکار رفته است.

- در روایات باستانی ارامنه ادعا میشود که حضرت نوح و همسرش در شهر مرند آزربایجان ( نک. مرند ) مدفون شده و اسم این شهر آزربایجانی از یک فعل ارمنی به معنای دفن یا دفینه مشتق شده است. ( ارامنه امروزی ادعا می کنند حضرت نوح بعد از طوفان در نخجوان فرود آمد و در این شهر مدفون شد ) .

٣ - در منطقه زنگان در تطابق با وجه تسمیه آن، اماکن مقدس، معابد، مقابر، بقعه ها، امامزاده ها و زیارتگاههای تاریخی بیشماری وجود دارند. در زیر به برخی از آنها اشاره می شود ( در مورد امامزاده ها، به ناحیه ابهر اکتفا شده است ) :

- مجموعه ی "دوزهونDuzhun " و یا "دوزهونلارDuzhunlar " ( به فارسی مردان نمکی ) : ( هون - خون - قون - گون در ترکی باستان به معنی انسان، آدم و مردم است. کلمه ترکیبی "ائلگونElg�n " به معنی توده مردم در ترکی مدرن نیز از همین ریشه است ) . از این مجموعه که در معدن نمک روستای چهرآباد ( نک. چهرگان ) در‪ ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی زنجان قرار دارد، تاکنون جسد شش نفر به همراه اشیاء گوناگون و ٣٠٠ قطعه پارچه کشف شده است. معدن نمک چهره آباد و دوزهونلار ( مردان نمکی ) مکشوفه در آن، با قدمت تقریبی بین هزار و هفتصد تا دو هزار و سیصد سال از جمله مهمترین اطلاعات باستان شناسی آزربایجان است.

- قبر حضرت قیدار نبی: در خیابان اصلی شهر قیدار ( خدابنده ) ، در شهرستان خدابنده ( قیدار ) در صد کیلومتری جنوب شرقی زنگان قرار دارد. بنا به بعضی روایات، قیدار بزرگترین ( و یا دومین ) پسر از دوازده پسر حضرت اسماعیل و نوه حضرت ابراهیم خلیل الله و بیست و پنجمین ( و یا سی امین ) جد پیغمبر اسلام بوده است. این بقعه بدست دولتزن ترک بولوقان ( بلغان، بلغار ) خاتون، دختر ارغون شاه احداث گردیده و گنبد و مقبره آن در تاریخ ١٣١٩ هجری قمری توسط امیر افشار جهانشاه تعمیر شده است. ( در دیگر نقاط آزربایجان نیز - بنا به روایات گوناگون - پیغامبرانی مدفون اند: قبر حضرت حجی ‏علیه‏السلام در همدان؛ قبر حضرت حیقوق ( حبقوق نبی ) در شهرستان تویسرکان ( نک. تویسرکان ) استان همدان؛ مرقد حضرت اشموئیل‏ ( شموئیل ) در یازده کیلومتری شهرستان ساوه - جاده بویین زهرا ( نک. ساوه ) ؛ قبر پسر لقمان و چهار پیغمبر ( چهار انبیا علیه ‏السلام ) در قبرستان پیغمبریه در قزوین ( نک. قزوین ) ؛ قبر نوح و زن وی در مرند و یا نخجوان ( نک. مرند ) ، . . . . ) .

- مقبره اولجایتو محمد معروف به گنبد سلطانیه: این بنای معظّم که یکی از شاهکارهای هنر معماری ترکی - آزربایجانی و دنیای اسلام به شمار می آید، در چهل کیلومتری جنوب شرقی شهرستان زنجان و در دشت مسطّح سلطانیه ( نک. قونقور اؤله نگ ) واقع شده است . اولجاتیو سلطان امپراتوری ترکی آزربایجانی ایلخانی مذهب علوی قزلباشی ترکی را به عنوان مذهب خود پذیرفت و پایتخت را از تبریز به سلطانیه آورد. بنای گنبد سلطانیه در دوران حکومت وی و در مدت حدود ٩ سال احداث شد و به اوج شهرت خود رسید. اولجایتو قصد انتقال اجساد امامان شیعی به سلطانیه را نیز داشت، اما بعدها از این فکر منصرف گشته، این بنا را به آرامگاهی برای خود اختصاص داد. به اعتقاد برخی محققان، جایگاه قبر امپراتور ایلخانی در سردابه که از فضاهای جانبی گنبد سلطانیه بوده و در ضلع جنوبی در زیر تربت خانه واقع شده قرار دارد. سلاطین ایلخانی به پیروی از اعتقادات و سنن خویش اجساد مردگان را همراه اسباب و وسایل معیشتی آنان در گورهای سردابه ای در زیرزمین ها دفن می کردند و سعی در ناشناخته ماندن مقابر و گورستان های خود داشتند.

- بوراق بابا یاتیریBuraq baba yatırı ، سولطان چلبی اوغلو کئچه بؤرکو ( مقبره سلطان چلبی اوغلو و یا آرامگاه شیخ براق بابا ) : آرامگاه سلطان چلبی اوغلی و یا مقبره شیخ براق در ٥٠٠ متری جنوب باختری محوطه تاریخی سلطانیه بر سر راه سلطانیه – خدابنده، و در ٣٠ کیلومتری شرق زنگان قرار دارد. نام ترکی آن �چلبی اوغلو کئچه بؤرکو اوجاغی� است ( کئچه بؤرک در زبان ترکی به معنای کلاه نمدی است ) . عده ای از محققان این مقبره - جمع ائوی ( جمعخانه ) را که قدمت آن به دوره امپراتوری ترکی آزربایجانی ایلخانی میرسد محل دفن سلطان چلپی، نوه مولانا که به دعوت اولجایتو از قونیه به سلطانیه نقل مکان کرد می دانند. برخی نیز آنرا متعلق به شیخ براق بابا از بزرگان طریقت شمسیه و علویان قزلباش در آزربایجان و ترکیه دانسته اند. شمسیه، شاخه قزلباشی - علوی طریقت اصلا سنی مولویه است. شیخ براق بابا که از خاصان دربار سلطان محمد خدابنده ( الجایتو ) بود و به حلول حضرت علی در قالب اولجایتو امپراتور ایلخانی اعتقاد داشت، در جنگ او با گیلکیان در نزدیکی لاهیجان به قتل رسید. بوراق بابا خلیفه ای بنام امیرجی داشت که گویا کلاه "سولطان چلبی" از پیروان خویش را که به عنوان تبرک و در حین سماع در قونیه از او دریافت کرده بود، بر بالای مزار پیر خود شیخ براق بابا گذاشته است. این بنا از دو بخش یاتیر ( مقبره ) و جمع ائوی ( جمعخانه ) تشکیل یافته است. معماری این مجموعه با الهام از عقاید و مراتب مذهب ترکی قزلباشان علوی طراحی شده است. سبک قبر شیخ براق ( ؟ ) در این آرامگاه حلقه ذکر صوفیان ترک را تداعی می نماید. داخل مقبره به فضاهایی تقسیم شده که جسد سلطان ( ؟ ) در وسط و جسد مریدان با توجه به مراتب آنها در گرداگرد آن قرار داده شده اند. بخش نخست در قسمت ورودی به فقرا اختصاص داشته است. حجره های انفرادی صحن مرکزی درهای کوتاه دارد و محل ریاضت مریدان با توجه به مراتب آنها بوده است. صحن جمع ائوی ( خانقاه ) محل سماع جمعی بوده که پیر در وسط و مریدان در دور او حلقه می زدند. بخش های جنوبی بنا احتمالا به عنوان کلاس های آموزشی و فضای واقع در دو طرف ایوان جنوبی محل ذکر زمستانی بوده است.

- آغو ایچه ن دده احمد اوجاغیAğu İ�ən Dədə Əhməd Ocağı ( بقعه پیر احمد زهرنوش ) : یکی از بناهای قدیمی شهرستان ابهر آرامگاه مولانا قطب الدین احمد ابهری مشهور به آغو ایچه ن ( پیر زهرنوش، ٥٠٠ - ٥٧٧ هجری قمری ) در منتهی الیه قسمت جنوبی ابهر و در انتهای خیابان ١٧ شهریور است. در ترکیه نیز چندین اوجاق علویان ترک قزلباش با نام "آغو ایچه ن" وجود دارد، از جمله قارادونلو جان بابا آغو ایچه ن اوجاغی. مولانا قطب الدین احمد ابهری که از بزرگان مذهب قزلباشی علوی و سرسلسله صوفیان و محدثی صاحب کمال بود، مریدان خود را در این محل ارشاد می کرده است. این بقعه ساخته شده در اواخر قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری، محل به سر بردن چهارصد صوفی بوده است. گنبد بنا به سبک پنج و هفت و همانند گنبدهای دوره سلجوقی احداث شده است. بقاع دیگر این مجموعه به استناد متون تاریخی متعلق به دو عارف بزرگ به نامهای ابوبکر محمد بن عبدالله ابهری صاحب کتاب العوامل فی شرح مذهب مالک بن انس و همچنین مولانا شهاب الدین ابهری است که تا اوایل دوران صفوی در قید حیات بوده است. از فضای مجاور این آرامگاه هم اکنون به عنوان اداره میراث فرهنگی استفاده می شود.

- داش کسه ن اوجاغی ( آرامگاه و معبد داش کسن ) : این مجموعه در ١٠ کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر ( نک. ابهر ) قرار گرفته است. مطالعات اخیر نشان می دهند که محل مزبور کاربرد آرامگاهی داشته است. محوطه داش کسه ن در محوطه ای به شکل مستطیل ناقص به طول ٤٠٠ متر و به عرض ٥٠ تا ٣٠٠ متر نقر گردیده و سه غار مصنوعی با کنده کاری هائی در دل کوه حفر شده است. از نقش های این کنده کاری ها می توان به تصویر دو اژدها که در مقابل یکدیگر به شکل قرینه حک شده اند و طول هر یک ٥/٣ متر است اشاره کرد. در فرهنگ چینی و نیز ترکان باستان اژدها را مظهر قدرت می دانسته اند. در طرفین این نقش ها محراب های نقش داری با طرح های ترکی اسلیمی، گل و بوته و مقرنس های سنگی کنده کاری شده اند. مجموعه این آثار یادگار هنرمندان چینی و حاصل فرهنگ ختائی است که به فرمان اولجایتو از چین فراخوانده شده بودند.

- قبر ارغون خان در تپه تاریخی نور: تپه نور ( نام اصلی؟ ) از دیگر آثار تاریخی سلطانیه است که در ١٥٠٠ متری جنوب شرقی گنبد قرار دارد. در کاوشهای باستان شناسی وجود بنائی قدیمی در اعماق آن تپه مشخص و محرز شده است. گویا قبر ارغون شاه نیز زمانی در بالای این تپه بوده است.

- قبر ارغون خان در کوه سجاس ( نک. سجاس ) : "چنانچه عادت مغول بود ناپیدا کرده بودند و آن کوه را قورغ ( قوروق ) گردانیده و مردم را از حدود گذشتن زحمت رسیدی. دخترش اولجای قبر پدر را آشکار کرده، آنجا خانقاه ساخت و مردم بنشانید و . . . " ( آثار البلاد و اخبار العباد ) .

- آرامگاه شاهزاده زیدالکبیر در ابهر: از زیارتگاههای معتبر و معروف ابهر و حومه می باشد که در شرق شهر و در انتهای خیابان استاد مطهری واقع شده است. شاهزاده زیدالکبیر از صوفیان برجسته و پرهیزکاران وارسته عصر خود بشمار می رفته است. در گذشته اطراف این زیارتگاه، گورستانی بود که امروزه به خارج شهر منتقل گردیده است. امروز این بقعه با گنبد مخروطی شکل و معماری بی نظیر خود، در وسط میدانی به همین نام که پر از گلهای رنگارنگ می باشد قرار گرفته است. قبلاً بر بالای صندوق چوبی نفیس این آرامگاه و بنا بر سنن ترکی، کلاهخود مطلاّیی با زنجیره هایی از همان جنس بطور معلّق نصب بود و شمشیری که روی قبضه آن نوشته هایی به چشم می خورد وجود داشت که امروزه از این اشیاء اثری نیست. بقعه مورد توجه مردم بومی و به خصوص مورد اعتقاد، توسل و نذورات زنان است.

- بنای امامزاده اسماعیل ابهر: در شمال شهرستان ابهر، بنای تاریخی تماماً آجری با گنبدی از نوع دو جداره وجود دارد. این بنا که دارای تزیینات داخلی و خارجی با ارزشی است در قرن نهم هجری قمری ساخته شده و تزیینات آن به دوره صفویه تعلق دارد. برخی تذکره نویسان از دفن امام زاده اسماعیل از نوادگان امام علی در این بقعه سخن گفته اند.

- بقعه امامزاده یحیی ابهر: بقعه امام زاده یحیی که او را از نوادگان امام موسی کاظم دانسته اند، در شهر سایین قالا ( نک. صایین قلعه ) قرار گرفته و قدمت آن به قرن هشتم هجری قمری می رسد. این بنا در یک فضای روستایی و در جوار باغهای بیرون شهر احداث شده است. تپه تاریخی صایین قلعه در داخل محوطه این بقعه قرار دارد.

- گؤی ایمامزادا ( بقعه امامزاده محمد ) ابهر: بقعه امامزاده محمد که قدمت آن به قرن ششم هجری قمری می رسد در مرکز شهر ابهر در خیابان امام خمینی و کنار مسجد نور قرار دارد. بر روی مزار امامزاده محمد که او را از نوادگان امام حسن مجتبی دانسته اند، ضریح کوچک و ساده ای از جنس چوب نصب شده است. کاشیکاری گنبد فوق العاده زیباست.

- بقعه امامزاده کهریز ابهر: این بنای آرامگاهی در یک کیلومتری باختر محوطه تاریخی سلطانیه قرار گرفته و به دلیل مجاورت با قنات کهریز به امام زاده کهریز معروف شده است. قدمت بنای تاریخی امامزاده کهریز سلطانیه به دوره دولت ترکی آزربایجانی صفویه میرسد. این بقعه را امامزاده قاسم یا امامزاده عبدالله نیز می گویند.

- امامزاده عبدالخیر ابهر: بنای تاریخی آرامگاهی امامزاده عبدالخیر که به لحاظ ساخت و معماری به دوره دولتهای ترکی آزربایجانی صفویه - قاجاریه نسبت داده می شود، در میان یک قبرستان تاریخی در باختر روستای قروه ( نک. قوروا ) ، از توابع شهرستان ابهر ( نک. ابهر ) قرار گرفته است.

- آرامگاه پیرسقا ابهر: بنای تاریخی آرامگاه پیر سقا در روستای پیر سقا ( پیر زاغه ) در ٣٠ کیلومتری سمت باختری شهر ابهر قرار دارد. پیر سقا یکی از قطب های صوفیه بوده است. فرم بنا و نحوه ساخت آن حکایت از ساخت این بنا در دوره امپراتوری ترکی آزربایجانی صفویه دارد. در زیر این گنبد مقبره ای وجود دارد که توسط یک ضریح فلزی محافظت می گردد.

- بقعه مولاحسن کاشی: در فاصله ٥/٢ کیلومتری جنوب شهر سلطانیه قرار گرفته است. گنبد این بقعه که در سال ١١٧٣ هجری قمری در اواخر دوره شاه طهماسب بنا شده، با گنبد مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی قابل مقایسه است.

- دیگر امامزاده های شهرستان ابهر: در محدوده شهرستان ابهر امامزاده های دیگری نیز وجود دارند. از جمله: "مقبره امامزاده یونس" در شریف آباد، "بقعه امامزاده یعقوب" ( قرن سوم هجری قمری ) ، "بقعه پیر سکینه خاتون" ( قرن یازدهم هجری قمری ) و "مقبره سلطان شهید ازناب" ( قرن یازدهم هجری قمری ) .

نامهای مشابه جغرافیائی :

١ - نام بسیاری از روستاهای آذربایجان و دیگر مناطق ترک نشین که دارای کلمه "زنگ" در اسم خود می باشند، مانند روستای "زنگ آباد" در اطراف ورزقان، در ارتباط با ریشه های ترکی "سین" و یا "چان" مذکور است.

٢ - در چین مرکزی شهری بنام سینقان ( چانگان، چانقان، . . . . ) وجود دارد که پایتخت بیش از ده امپراتوری چینی در تاریخ و در دوره سلسله تانگ، یکی از بزرگترین شهرهای جهان بوده است. معنی نام شهر سینقان، آرامش ابدی است که علاوه بر شباهت ظاهری با نام سینقان - سینگه ن ترکی – حتی در صورت همریشه نبودن با آن - همخوانی معنائی دارد.

٣ - نام ناحیه سین کیانگ ( شینجان ) در چین، نامی جدید به معنی سرزمین مرزی است. این نام چینی در راستای سیاست تغییر نامهای ترکی به چینی در ترکستان چین، از سوی دولت این کشور به ناحیه اویغور در این کشور داده شده و نامی تاریخی نیست.

٤ - نام سینجان در ترکیه. در ترکیه اماکن جغرافیائی چندی ( محله، روستا، . . . ) با نام سینجان وجود دارند، اما بنظر نمی رسد که این نامها دارای گذشته ای طولانی بوده باشند.

٥ - قاتون سینی: شهری بین تانقوت و چین.

ریشه شناسیهای نادرست :

١ - در برخی از منابع ترکی، نام زنگان به صورت محرف کلمه ترکی "زنگین" به معنی ثروتمند و غنی توضیح داده میشود: "زنجان`ین اسکی آدلاریندان بیریسی زنگان`دیر، کی زنگین سوزجویونده ن آلینیبدیر. تورک دیلینده زنگین وارلی، عظه مه تلی، گئنیش، دولو و قییمه تلی و . . . آنلامیندا گلیب. دوغرودان دا بو توپراق زنگین بیر وارلیقدیر . . . ". حال آنکه بنا به بسیاری از لغتشناسان کلمه "زنگین" در زبان ترکی، خود محرف کلمه فارسی "سنگین" است و دارای ریشه ترکی نمی باشد.

٢ - به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشیر بابکان ساخته و شهین یا شاهین یعنی منسوب به شاه خوانده است. در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین این ادعا تکرار شده است: ". . . گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرد. . . ". همانگونه که فوقا اشاره شد، ماخذ و منبع مستوفی در مورد داستان ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر توسط اردشیر بابکان مبهم است و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، قرائن و شواهد نشان می دهند که کلمه "شهین" مورد بحث، فرم ایرانی کلمه "سین" ترکی است.

٣ - در برخی منابع ادعا می شود که نام زنجان –زنگان محرف و مخفف کلمه فارسی - پارسی "زندیگان" به معنای مکان اهل کتاب زند است که در دوره ساسانیان بر این منطقه گذاشته شده است: "وجه تسمیه آن زندگان، یعنی اهل کتاب زند است. . . . نام این شهر زندیگان بوده همچون آذربایگان، خدایگان و غیره. . . . "زند" معروفترین کتاب آیین زردشتی در دوران ساسانی و "گان" از پساوند پارسی باستان. . . . گویا به مرور زمان و به علت کثرت استعمال "د" و "ی" زندیگان حذف گردیده و تبدیل به زنگان شده و سپس چون در زبان عربی حرف "گ" به "ج" تبدیل می شود کلمه "زنگان" به "زنجان" تبدیل شده است. همـانطور که نام آذربایگان به آذربایجان و گرگان به جرجان تبدیل شده است. . . ".

علاوه بر نبود هیچ سند و قرینه ای که بتواند این ادعاهای جدید را ثابت کند، زندی نامیدن اهل کتاب زند نیز محتاج به اثبات است. ( البته در گذشته زرتشتیان "زندیک" و یا "زندیق" نامیده شده اند که در این صورت می بایست نام شهر زنجان به صورت "زندیکگان" ثبت می شد ) . افزون بر آن، قاعده عمومی در بسیاری از لهجه های زبان ترکی و محاوره آزربایجان، افزایش "ن" در برخی از کلمات به "ند" است و نه عکس آن. مانند تبدیل "که ن" به "کند" ( نک. یاسوکند ) ، "ساپان" به "ساپاند"، "کیرشه ن" به "کیرشه ند"، "خرمنه" به "خرمنده" ( نک. خدابنده ) ، "آسان" به "هاساند"، "فن" به "فند" و . . . . بنابراین تبدیل "زندیگان" به "زنگان" ( حذف حرف "د" ) در زبان مردم آزربایجان بسیار نامحتمل است ( لازم به یادآوری است که نمونه های آزربایجان و گرگان در ادعای فوق، اساسا کلماتی ترکی بوده و دارای ریشه و ساختار فارسی - ایرانی نیستند ) .

٤ - برخی نام زنجان را با کلمات فارسی "زن" و "جان" مرتبط شمرده و این وجه تسمیه عامیانه را نیز در نوشته ها و گفته هایشان وسیله طعن و تمسخر ترکان و آزربایجانیان زنگانی قرار داده اند. حال آنکه "زنجان"، فرم فارسی شده و معرب نام ترکی این شهر یعنی "سینگه ن - سانقان" است و ارتباطی با کلمات "زن" و "جان" در زبان فارسی و یا هر زبان ایرانی معاصر و باستانی دیگری ندارد.

٥ - طبق مدارک آشوری، منطقه زنجان که در قرن نهم پیش ازمیلاد "آندیا" ( اسم دختر ) نام داشته، از اواخر دوره صفویه نام "ایالت خمسه" بر خود گرفته و در کتب تاریخی نیز از خوانین منطقه به شکل حاکمان خمسه یاد شده است. ایالت خمسه از زمان پیدایش در دوره دولت ترکی آذربایجانی صفویه تا قبل از تقسیمات جدید کشوری ( ایالتها و استانها ) در دوره پهلوی و رضا شاه، اساسا شـامل استان زنگان و قزوین فعلی، شهرستان آزربایجانی گروس بیجار ( نک. بیجار ) ، همچنین شهرستان تیکان تپه ( نک. تکاب ) و بخشهائی از استانهای همدان و مرکزی فعلی بوده است. ظاهرا خمسه نامیدن این ایالت، به دلیل استقرار پنج ایل ترک "مقدم"، "افشار"، "بایات"، "اصانلو" و "خدابنده لو" در این منطقه و یا تشکل ناحیه مذکور از پنج بلوک "ابهررود"، "خرارود"، "زنجانرود"، "ایجرود" و "سجاسرود" بوده است، ایجاد اتحادیه ایلی خمسه در جنوب ایران نیز محتملا در این نامگذاری موثر بوده است.

نتیجه :



زنگان نام شهر و استانی در قسمت مرکزی آزربایجان جنوبی است. نام زنگان کلمه ای ترکی به معنی دفینه گاه ( سینگه ن ) ، محشر ( سانقان ) و یا مکان معروف است. "زنجان" فرم فارسی - معرب این نام ترکی است.



یه جوری گفتی زنجان یعنی سرزمین مقبره ها ( همان قبرستانها ) که انگار ساکنان زنجان مُرده ها بوده اند و یا شهرهای دیگر هم قبرستانشان را در شهر زنجان ساخته اند.
این همه صغراکبرا چیدی و رنج بیهوده بردی، درحالی که خود می دانستی زنجان، تازی شده زندگان است و ربطی به این پُر گوییهای جنابعالی ندارد و زمانی این نام را گرفت که مردمش هنوز تغییر زبان نداده بودند.
/کمی خواهش اندیشه و خرد/

ریشه نام ترکی زنجان

( زبان مردم زنگان کع معربش زنجان است از ابتدا ترکی بوده )

در باره ریشه ترکی - آلتائی نام زنگان ، نظرات مختلفی ارائه شده است، مهمترین آنها عبارتند از:

١ - "سینگه نSingәn ":

نام شهر زنگان، محرف ترکیب ترکی "سین گه ن" به معنی "سرزمین مقبره ها و دفینه گاه" است:

الف - سینSin :

سین Sin کلمه ای ترکی به معنی مقبره و مدفن است. از همین ریشه است کلمات "سینلهSinlə "، "سینلاق Sınlaq" و سینهSinə ، هر سه به معنی مقبره، قبر، مدفن، مزار، مجسمه یادبود و صنم ( ابن مهنا، سنگلاخ، عثمانی، قپچاق، . . . ) . "سین" در ترکی قیرقیزی، قزاقی، نوقای و . . . به معنی مجسمه، مخصوصا مجسمه سر قبر است. برخی از ترکی شناسان کلمه "سین" ترکی را اصلا مشتق از کلمه چینی "چین" که به معنی راهرو کناری در معابد نیاکان است دانسته اند. اما ظاهرا در زبان ترکی کلمه "سین" در آغاز دارای معنی بدن انسان، قد و بالا، ظاهر خارجی انسان بوده و مزار از آن جهت که معمولا به اندازه بدن یک انسان می باشد بدین نام خوانده شده است. در ترکی باستان اصطلاحات مربوط زیر موجود بوده اند: بوی سینBoy Sın ( قد و بالا ) ؛ بوذلوغ سینلیغ کیشیBoyluğ Sınlığ Kişi ( مرد بلند بالا ) ؛ "سین اورونSin Orun " ( جایگاه مقبره ) . به نظر می رسد تشابه کلمه ترکی سین به معنی مزار با کلمه سینوس لاتین به معنی شکاف و شیار حادثه ای تصادفی است. تبدیل "سین" ( سینگه ن ) به "سان" ( زنگان ) به سیاق تبدیل "چان" و "چین" در ترکی باستان است ( نگاه کنید به بند ٤ در زیر: چانگقان ) . قابل ذکر است که در ترکی اویقوری باستان کلمه ای به شکل سانگرام ( سانگ رام ) از ریشه سانسکریت و به معنی معبد وجود داشته است.

ب - گه نGәn :

عنصر " - جان" در نام فعلی زنجان و " - گان" در نام مردمی و تلفظ ترکی آن زنگان، - کلمه ای ترکی است. پسوند توپونیم ساز " - غان - ğan " " - قان - qan " ( در ترکی قاراخانی ) ، " - گان - gan"، " - خان - xan " ( در ترکی باستان ) ، " - که�ن - kən" ( در ترکی باستان ) و مشتقات آنها ( قاناqana ، کانkan ، جانcan ، وانvan ، انan ، . . . ) نشان دهنده جا، مکان و محلهای جغرافیائی و همچنین سازنده عناوین ( مانند "بورخانBurxan " - بودا، "تنگریکه�نTә�rikәn " - اعلیحضرت، "تارخان Tarxan"، "باشقانBaşqan " ) در زبان تورکی است. ریشه این پسوندها را می توان همزمان در زبانهای گوناگون اورال آلتائی مانند تورکی و موغولی، و زبانهای پروتوتورکی مانند سومری تعقیب نمود. این پسوند - کلمه که در زبان موغولی نیز موجود بوده و بویژه پس از عناوین شخصیتها، نام رودخانه و کوهها آورده می شود، به حد وفور در نامهای جغرافیائی سراسر آزربایجان و ایران و دیگر مناطق ترک نشین بکار رفته است. برخی بر این عقیده اند که پسوند " - قان - qan " از طریق قوم و یا اتحادیه اقوام پروتوتورک ساکا ( نک. سقز ) به زبان پارتیان و از آنجا به زبانهای ایرانی پیش از اسلام وارد گردیده و پس از استیلای عرب و نفوذ فرهنگ زبانی عربی، تبدیل به " - جان - can " شده است.

احمد کسروی نیز متوجه وجود همچو پسوند - کلمه ای در نامهای جغرافی آزربایجان شده بود، اما آنرا به نادرستی پسوند - کلمه ای فارسی - ایرانی - آریائی پنداشته بود: "کلمه وان که اینان بر آخر این شهرها میگذراند کلمه ای است که در آخر نام های آبادیها بسیار معروف میباشد چنانکه در این نامها: شیروان، نخجوان، هفتوان، ایروان، کردوان . . . . ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهای آبادیها فراوان می آید همه از یک ریشه می آید و بمعنی شهر یا جای یا بوم میباشد". بر خلاف نظر کسروی، نه تنها مرتبط شمردن پسوند - کلمه "قان" ترکی در نامهای جغرافیائی با زبانهای ایرانی، مطلقا نادرست است، بلکه هر نام جغرافیائی در مناطقی که روزهائی تحت حاکمیت ترکان و دیگر اقوام اورال آلتائی بوده و دارای پی افزوده خان - قان - گان - جان و که ن - گه ن - یه ن، . . . . باشد، به احتمال بسیار زیاد نامی ترکی و یا اورال آلتائی است.

به این پسوند - کلمه در توپونیمهای باستانی مانند کورقان - قورقان ( پشته ای کوچک بر مزار مرسوم در میان اقوام اوراسیا در ٥ هزار سال پیش. بعدها به معنی استحکامات و قلعه و . . . ) ، قادیرقان، بارسیغان - بارسقان ( نک. ورزقان ) ، قارقان ( نک. قاراقان - خرقان ) ، قاتقان ( خم، انحنا، کج و مورب ) ، یارقان، یارلیقان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل پرتگاه، کناره دره، شکستهای کنار رودخانه ) ، بارقان ( زمین سست، محل باتلاقی ) ، چالاغان ( از اسامی جزائر دریاچه اورمیه. محل زندگی طائفه چالا - چلا از تورکان قیپچاق ) ، اؤتوکه�ن ( به معنی محل دعا و نام الهه مکان، فرم اولیه آن "اؤتوک - که ن". مک. یاسوکند، نک. یئکه ن ) و . . . بکار رفته است. این پسوند در توپونیمهای بیشماری در سرتاسر سرزمینهائی که روزگاری تحت حاکمیت اقوام آلتائی، پروتوتورک و تورک بوده اند بویژه در ایران و آزربایجان به یادگار مانده است، از آن جمله اند نامهای جغرافیائی زیر: آزه�ربایجان - آزربایجان، بلاسجان - بلاشگان، داخرقان - توفارقان، بیلقان - بایلاقان ( نک. بیله سوار ) ، مغان - موغان، زنگان - زنجان، سیساقان - سیسجان، کوشگان - جوشقان، یئکه�ن ( نک. یئکه ن ) ، شانجان، سدقان ( صدقان ) ، چادگان ( چادقان ) ، چؤهره�قان ( نک. چهرگان ) ، دلیجان، اندیجان، دیلمقان، نوشیجان، کمیجان، ورزقان، گوگان، گرگان - جرجان ( نک. گرگان ) ، واسپورقان - سوپورقان، ارزینجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان - چپقان، جنقان - جنگان، و. . . .

پسوند "–جان" و عنوان "جان": پسوند جغرافیائی "–جان" که تلفظ عربی پسوند اصلی "قان" ترکی است را، نمی باید با کلمه "جان" ترکی که در برخی از القاب و عناوین و پیش از نام اشخاص بکار رفته اشتباه نمود. جانCan ، کلمه و صفتی ترکی به معنی بزرگ و درشت است که معمولا در اسامی زنان خویشاوند بکار می رود، مانند "جان ائجه" به معنی خواهر بزرگ پدر ( عمه ) ، "جان بیگیم"، "جان آقا خانیم" و . . . . این کلمه در نام مردان عموما به شکل "جانیCanı "، "چانی�anı "، "شانی Șanı" و به معنی عموزاده، دائی زاده و . . . بکار رفته است. مانند "جانی بک"، "جانی خان"، "جانعلی"، "جان محمد" ( از سرداران شاه اسماعیل ) ، . . . .

اشاره غیرمستقیم مستوفی به ریشه ترکی "سینگه ن"

به گفته حمدالله مستوفی، "شهر زنجان را اردشیر بابکان ساخته و "شهین" یا یعنی منسوب به شاه خوانده است". در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین گفته می شود "شهین نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان میباشد. گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرد . . . ". اما ماخذ و منبع مستوفی در مورد ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر آزربایجانی توسط اردشیر بابکان معلوم نیست و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، همانگونه که بدرستی در بسیاری از منابع فارسی نیز تثبیت شده و مسلم است، کلمه "شهین" مذکور، از نظر زبان شناسی ارتباطی به زبانهای پارسی باستان، دیگر زبانهای ایرانی و ادبیات اوستایی و غیر آن ندارد.

با اینهمه اشاره مستوفی به نام "شهین"، و همچنین معنی آن به شکل "شهر منسوب به شاه" دارای اطلاعات ذی قیمتی در باره هویت و ریشه ترکی این نام است. اولا ثبت "شهین"، چیزی به جز فرم ایرانی شده بخش اول نام اصلی و ترکی شهر یعنی "سین" نمی باشد ( مانند تبدیل "سونقور" به "شونقار" ) . ثانیا مستوفی بخش دوم نام این شهر یعنی "گه ن" - "قان" به معنی محل را با کلمه دیگر ترکی یعنی "قان - خان" که به معنی شاه است اشتباه نموده و در نتیجه به نقل روایتی برای تقویت این گمان اشتباه خود دست یازیده است. اما خود این اشتباه، آشکارا نشان می دهد که وی تردیدی در ریشه ترکی این نام نداشته است. به همه حال اشاره مستوفی به نام "شهین" ( سین ترکی ) و منسوبیت آن به شاه ( قان - خان ترکی ) موید نام اصلی و ترکی اولیه شهر زنجان - زنگان یعنی "سینگه ن - سینقان" است.

٢ - "سانقانSanqan ":

نام شهر زنگان محرف کلمه ترکی سانقان ( سان قان ) ترکی به معنی محل شمارش، مکان داوری و مجازا محشر است. در این ترکیب، کلمه ترکی "سان" بن مصدر "سانماق" در ترکی باستان میباشد که به معنی شمردن، محسوب کردن، شمرده شدن و محسوب شدن، حساب کردن، فکر کردن، انگاشتن، گمان و فرض کردن، قیاس کردن، انتظار داشتن، حدس زدن، قضاوت کردن، . . . است. از همین ریشه است کلمات و ترکیبات "سانکی" ( گویا ) ، "سان" ( عدد، شمار ) ، و اصطلاح "سان دیدن" در زبان فارسی به معنی شمردن افراد لشکر. تبدیل "الف" نخستین کلمه "سانقان"، به فتحه در "سنقان" ( زنگان ) ، به سیاق تبدیل "آیاق" به "ایاق" در زبان و لهجه های گوناگون ترکی بوده و امری معمول است. تبدیل حرف "سS " به "زZ " نیز به لحاظ قواعد زبان ترکی قانونمند و قاعده ای معلوم در زبان ترکی است. مانند تبدیل سککیز اونSəkkiz On به سکسه�نSəksən ، دوققوز اونDoqquz On به دوخسانDoxsan و سیگیلSigil ترکی قدیم به زیییلZiyil ( این کلمه اخیر ترکی در شکل زگیل وارد زبان فارسی شده است ) .

وجه تسمیه سانقان :

بنا به عقیده قزلباشان ترک علوی ( سرطالبی، سیر طالیبی، . . . در ایران به خطا با گروه متفاوت ایرانی - کردی اهل حق یکی شمرده می شوند ) ، انسانها در روز قیامت در سلطانیه ( نک. قونقور اؤله نگ ) زنگان آزربایجان جمع شده و نیکوکاران به بهشت و بدکاران به جهنم خواهند رفت. کردان علوی اهل حق نیز مشابه همین اعتقاد را در باره شهرزور دارند. ( شهرزور در بسیاری از منابع دوره اسلامی به شکل حد جنوبی آزربایجان تاریخی ذکر شده است. امروزه در خاک عراق شهرکی بنام شهرزور ( زور، سورا ) در شمال شرقی سلیمانیه نزدیک مرز ایران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مریوان استان کردستان وجود دارد ) .

در ترکی باستان ترکیبی به شکل "سان ساغیشSan Sağış " ( محاسبه و حساب و کتاب ) وجود داشته که بررسی آن میتواند به ریشه شناسی صحیح نام زنگان پرتو افکند. "ساغیش" در ترکی قدیم و میانه به معنی روز داوری و قیامت، و "ساغیش گونوSağış g�n� " به معنی روز قیامت است ( کیتاب - ی دده قورقود: "ساغیش گونونده، آینا گؤرکلوSağış g�n�ndә ayna g�rkl� " - در روز قیامت آئینه زیباست ) . به نظر می رسد که جز اول ترکیب باستانی "سان ساغیش"، یعنی کلمه "سان" با نام شهر "زنگان" به معنی محشر، و جز دوم آن یعنی کلمه "ساغیش" با نام شهر "سجاس" در جنوب سلطانیه به معنی روز داوری و قیامت مرتبط بوده باشد ( ساغیش - ساغاش - ساگاش - ساگاس - ساجاس - سجاس ) .


ریشه شناسیهای نادرست

١ - در برخی از منابع ترکی، نام زنگان به صورت محرف کلمه ترکی "زنگین" به معنی ثروتمند و غنی توضیح داده میشود: "زنجان`ین اسکی آدلاریندان بیریسی زنگان`دیر، کی زنگین سوزجویونده ن آلینیبدیر. تورک دیلینده زنگین وارلی، عظه مه تلی، گئنیش، دولو و قییمه تلی و . . . آنلامیندا گلیب. دوغرودان دا بو توپراق زنگین بیر وارلیقدیر . . . ". حال آنکه بنا به بسیاری از لغتشناسان کلمه "زنگین" در زبان ترکی، خود محرف کلمه فارسی "سنگین" است و دارای ریشه ترکی نمی باشد.

٢ - به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشیر بابکان ساخته و شهین یا شاهین یعنی منسوب به شاه خوانده است. در لغت نامه دهخدا نیز ذیل واژه شهین این ادعا تکرار شده است: ". . . گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرد. . . ". همانگونه که فوقا اشاره شد، ماخذ و منبع مستوفی در مورد داستان ساخته شدن و نامیده گردیدن این شهر توسط اردشیر بابکان مبهم است و تاکنون هیچ منبع موثق دیگری در این ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، قرائن و شواهد نشان می دهند که کلمه "شهین" مورد بحث، فرم ایرانی کلمه "سین" ترکی است.

٣ - در برخی منابع ادعا می شود که نام زنجان –زنگان محرف و مخفف کلمه فارسی - پارسی "زندیگان" به معنای مکان اهل کتاب زند است که در دوره ساسانیان بر این منطقه گذاشته شده است: "وجه تسمیه آن زندگان، یعنی اهل کتاب زند است. . . . نام این شهر زندیگان بوده همچون آذربایگان، خدایگان و غیره. . . . "زند" معروفترین کتاب آیین زردشتی در دوران ساسانی و "گان" از پساوند پارسی باستان. . . . گویا به مرور زمان و به علت کثرت استعمال "د" و "ی" زندیگان حذف گردیده و تبدیل به زنگان شده و سپس چون در زبان عربی حرف "گ" به "ج" تبدیل می شود کلمه "زنگان" به "زنجان" تبدیل شده است. همـانطور که نام آذربایگان به آذربایجان و گرگان به جرجان تبدیل شده است. . . ".

علاوه بر نبود هیچ سند و قرینه ای که بتواند این ادعاهای جدید را ثابت کند، زندی نامیدن اهل کتاب زند نیز محتاج به اثبات است. ( البته در گذشته زرتشتیان "زندیک" و یا "زندیق" نامیده شده اند که در این صورت می بایست نام شهر زنجان به صورت "زندیکگان" ثبت می شد ) . افزون بر آن، قاعده عمومی در بسیاری از لهجه های زبان ترکی و محاوره آزربایجان، افزایش "ن" در برخی از کلمات به "ند" است و نه عکس آن. مانند تبدیل "که ن" به "کند" ( نک. یاسوکند ) ، "ساپان" به "ساپاند"، "کیرشه ن" به "کیرشه ند"، "خرمنه" به "خرمنده" ( نک. خدابنده ) ، "آسان" به "هاساند"، "فن" به "فند" و . . . . بنابراین تبدیل "زندیگان" به "زنگان" ( حذف حرف "د" ) در زبان مردم آزربایجان بسیار نامحتمل است ( لازم به یادآوری است که نمونه های آزربایجان و گرگان در ادعای فوق، اساسا کلماتی ترکی بوده و دارای ریشه و ساختار فارسی - ایرانی نیستند ) .

٤ - برخی نام زنجان را با کلمات فارسی "زن" و "جان" مرتبط شمرده و این وجه تسمیه عامیانه را نیز در نوشته ها و گفته هایشان وسیله طعن و تمسخر ترکان و آزربایجانیان زنگانی قرار داده اند. حال آنکه "زنجان"، فرم فارسی شده و معرب نام ترکی این شهر یعنی "سینگه ن - سانقان" است و ارتباطی با کلمات "زن" و "جان" در زبان فارسی و یا هر زبان ایرانی معاصر و باستانی دیگری ندارد.

٥ - طبق مدارک آشوری، منطقه زنجان که در قرن نهم پیش ازمیلاد "آندیا" نام داشته، از اواخر دوره صفویه نام "ایالت خمسه" بر خود گرفته و در کتب تاریخی نیز از خوانین منطقه به شکل حاکمان خمسه یاد شده است. ایالت خمسه از زمان پیدایش در دوره دولت ترکی آزربایجانی صفویه تا قبل از تقسیمات جدید کشوری ( ایالتها و استانها ) در دوره پهلوی و رضا شاه، اساسا شـامل استان زنگان و قزوین فعلی، شهرستان آزربایجانی گروس بیجار ( نک. بیجار ) ، همچنین شهرستان تیکان تپه ( نک. تکاب ) و بخشهائی از استانهای همدان و مرکزی فعلی بوده است. ظاهرا خمسه نامیدن این ایالت، به دلیل استقرار پنج ایل ترک "مقدم"، "افشار"، "بایات"، "اصانلو" و "خدابنده لو" در این منطقه و یا تشکل ناحیه مذکور از پنج بلوک "ابهررود"، "خرارود"، "زنجانرود"، "ایجرود" و "سجاسرود" بوده است، ایجاد اتحادیه ایلی خمسه در جنوب ایران نیز محتملا در این نامگذاری موثر بوده است.

نتیجه

زنگان نام شهر و استانی در قسمت مرکزی آزربایجان جنوبی است. نام زنگان کلمه ای ترکی به معنی دفینه گاه ( سینگه ن ) ، محشر ( سانقان ) و یا مکان معروف است. "زنجان" فرم فارسی - معرب این نام ترکی است.

چرا تحریف میکنید ؟ زنگان ترکی آذربایجانی هستش نه دری

درود ُ سپاس
زنجان، عربی شده زنگان و این نام، ساده شده زندگان یا زندیگان به چم شهر یا مکان زندی ها یعنی خوانندگان نسک ( کتاب ) زند یا تفسیر اوستا.
کاربر بالا از روی گفته های پانترکانی رونویسی کرده که ریشه معناداری برای این نام در ترکی نیافته اند پس به ناچار دست به ریشه سازی به هر قیمت حتا مضحک و خنده دار می زنند و آن را به دفن و قبرستان پیوند می دهند!، انگار که هیچ شهری قبرستان نداشته و هرکس از هرجا می مرده، او را در زنجان دفن می کرده اند که از دیدگاه آنها، آنجا شده شهر مردگان و قبرستانها!
مردم سرزمین زنگان ( زنجان ) و آذربایجان با نگاه به بنمایه های تاریخی، از روزگاران گذشته تا حدود 400 - 500 سال پیش، پهلوی زبان بودند و چنین نامهایی نیز از همان روزگاران به یادگار مانده است.

زنگان
zan در زبان های ایرانی کهن و اوستا به معنای ( زادن ) و ( دانستن ) می باشد.
( گان ) پسوند جایگاه است.
زنجان = سرزمین دانایان ( میانگین مردم این سرزمین هوش بالایی داشته اند و هنوز هم چنین است )


کلمات دیگر: