اَنْسابُ الاْشْراف عنوان اثری در تاریخ سده اول اسلام و انساب عرب، تألیف احمد بن یحیی بلاذری (د ۲۷۹ق /۸۹۲م) است.
این کتاب که می توان آن را بزرگ ترین اثر تاریخی برجای مانده از سده ۳ق دانست، به رغم نامش تنها نسب نامه نیست، بلکه موضوع نسب شناسی در برابر اطلاعات گرانبهای تاریخی و جنبة تاریخ نگاری آن، حجم اندکی را شامل می شود. در واقع، انساب الاشراف، یک دوره تاریخ سده اول هجری بر مبنای «انساب» عرب است و می توان گفت که چنین شیوه ای در تاریخ نگاری مسلمانان در سده ۳ق به گونه ای که بلاذری در این اثر در پیش گرفت، تکرار نشد.
عنوان «اشراف» - با آنکه در قرون پس از بلاذری، لفظ «شریف» بر منسوبان به اهل بیت پیامبر اسلام یا اعضای قبیله قریش اطلاق می شد- در این کتاب بلاذری ناظر به گروه خاصی از اعراب نیست؛ بلکه به گفته محققان، اشراف در اینجا به طور مطلق بزرگان عرب و احتمالاً شامل کسانی است که از نژاد خالص عرب بوده اند.
کتاب انساب الاشراف، بدان گونه که اینک در دست داریم، بدون مقدمه چنین آغاز می شود: «قال احمد بن یحیی بن جابر: اَخبرنی جماعة من اهل العلم بالکتب قالوا…» مؤلف پس از بیان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذکر انساب عرب پرداخته، و از آن جا که نسب یپامبر اسلام از عدنان آغاز می شود، یک یک نیاکان پیامبر را نام برده، و همراه آن به اختصار از دیگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدین گونه، پس از ذکر انساب و اخبار مربوط به اجداد پیامبر اسلام، به سیرة او پرداخته، و در پایان همین فصل بخشی را نیز به «سقیفه» اختصاص داده است، سپس دوباره از نیای پیامبر، عبدالمطلب، یاد می کند و فرزندان آنها را یک یک نام می برد و اخبار هر یک را می آورد. اخبار مربوط به دورة خلافت علی بن ابی طالب، پس از سیره نبوی، از بزرگ ترین بخشهای انساب الاشراف است. پس از ذکر انساب و اخبار بنی هاشم بن عبدمناف، به اخبار و انساب بنی عبدشمس بن عبدمناف می پردازد و بدین گونه، نسب قریش پایان می پذیرد. در ذکر فرزندان الیاس بن مُضَر، به روش پیشین خود، به یاد کردِ اخبار و انساب ادامه می دهد تا به نسب قبیله ثقیف و اخبار و انساب برخی رجال این قبیله می رسد و از جمله فصل بزرگی را به حجاج بن یوسف اختصاص می دهد، اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان می پذیرد و حتی انساب قبایل قیسی نیز کامل یاد نشده است.
این کتاب که می توان آن را بزرگ ترین اثر تاریخی برجای مانده از سده ۳ق دانست، به رغم نامش تنها نسب نامه نیست، بلکه موضوع نسب شناسی در برابر اطلاعات گرانبهای تاریخی و جنبة تاریخ نگاری آن، حجم اندکی را شامل می شود. در واقع، انساب الاشراف، یک دوره تاریخ سده اول هجری بر مبنای «انساب» عرب است و می توان گفت که چنین شیوه ای در تاریخ نگاری مسلمانان در سده ۳ق به گونه ای که بلاذری در این اثر در پیش گرفت، تکرار نشد.
عنوان «اشراف» - با آنکه در قرون پس از بلاذری، لفظ «شریف» بر منسوبان به اهل بیت پیامبر اسلام یا اعضای قبیله قریش اطلاق می شد- در این کتاب بلاذری ناظر به گروه خاصی از اعراب نیست؛ بلکه به گفته محققان، اشراف در اینجا به طور مطلق بزرگان عرب و احتمالاً شامل کسانی است که از نژاد خالص عرب بوده اند.
کتاب انساب الاشراف، بدان گونه که اینک در دست داریم، بدون مقدمه چنین آغاز می شود: «قال احمد بن یحیی بن جابر: اَخبرنی جماعة من اهل العلم بالکتب قالوا…» مؤلف پس از بیان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذکر انساب عرب پرداخته، و از آن جا که نسب یپامبر اسلام از عدنان آغاز می شود، یک یک نیاکان پیامبر را نام برده، و همراه آن به اختصار از دیگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدین گونه، پس از ذکر انساب و اخبار مربوط به اجداد پیامبر اسلام، به سیرة او پرداخته، و در پایان همین فصل بخشی را نیز به «سقیفه» اختصاص داده است، سپس دوباره از نیای پیامبر، عبدالمطلب، یاد می کند و فرزندان آنها را یک یک نام می برد و اخبار هر یک را می آورد. اخبار مربوط به دورة خلافت علی بن ابی طالب، پس از سیره نبوی، از بزرگ ترین بخشهای انساب الاشراف است. پس از ذکر انساب و اخبار بنی هاشم بن عبدمناف، به اخبار و انساب بنی عبدشمس بن عبدمناف می پردازد و بدین گونه، نسب قریش پایان می پذیرد. در ذکر فرزندان الیاس بن مُضَر، به روش پیشین خود، به یاد کردِ اخبار و انساب ادامه می دهد تا به نسب قبیله ثقیف و اخبار و انساب برخی رجال این قبیله می رسد و از جمله فصل بزرگی را به حجاج بن یوسف اختصاص می دهد، اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان می پذیرد و حتی انساب قبایل قیسی نیز کامل یاد نشده است.
wiki: انساب الاشراف