کلمه جو
صفحه اصلی

قریش

فارسی به انگلیسی

koreysh

فرهنگ فارسی

یکی از مهمترین قبایل عرب و آن صنف دوم از عدنانیان و از دودمان نضربن کنانه است . این قبیله به نجابت و شرافت در میان عرب مشهور بود و روسای آن پرده را - که در جاهلیت بتخانه بود - بعهده داشتند . بنی هاشم و بنی عباس ازین توضیح - نسبت بدان قرشی و قریشی است
دندانی غلام طاهر بن حسین بن مصعب ذوالیمینین است که در جنگ محمد امین و مامون بسال ۱۹۸ ه.ق . محمد امین بدست او کشته شد .

لغت نامه دهخدا

قریش . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) (مقابر...) در بغداد است ، و آن مقابر باب التبن است ، و در آنها است قبر امام موسی کاظم بن جعفر صادق بن محمد باقربن علی زین العابدین بن حسین شهیدبن علی بن ابی طالب رضی اﷲ عنهم . (از معجم البلدان ).


قریش . [ ] (اِخ ) ابن زنگی . از امیران لشکر سلطان سنجر بود، که پس از شکست خوردن سنجر به دست اوزخان خطایی به قتل رسید. (اخبار الدولة السلجوقیه ص 94).


قریش . [ ] (اِخ ) دندانی .غلام طاهربن حسین بن مصعب ذوالیمینین است ، که در جنگ محمدامین و مأمون به سال 198 هَ . ق . محمدامین به دست او کشته شد. روز پس از این واقعه طاهر سر او را به سوی مروان فرستاد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 310).


قریش . [ ق َ ] (ع ص ) شتر استوار و توانا.(منتهی الارب ). من الجمال الشدید. (اقرب الموارد).


قریش . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) (ابو...) دهی است معروف در راه مصعد که میان آن تا واسط یک فرسنگ فاصله است . (از معجم البلدان ).


قریش . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن بدران عقیلی . از سران لشکر سلطان طغرل بیک سلجوقی است . وی با قتلمش بن اسرائیل به جنگ بساسیری رفت . رجوع به قتلمش بن اسرائیل و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 355 شود.


قریش . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) نام قبیله ای است . پدر این قبیله نضربن کنانه است . این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گرد حرم فراهم آمده اند... (منتهی الارب ). صنف دوم از عدنانیان و از دوده ٔ نضربن کنانه هستند. در وجه تسمیه به قریش اقوالی است . گویند نضر در دریای فارس در کشتی نشسته بود، ناگاه حیوانی عظیم الجثه که آن را قریش میگفتند به کشتی نزدیک شد وساکنان کشتی از آن ترسیدند. وی تیری برگرفت به سوی آن حیوان انداخت و آن را در جای خود متوقف ساخت و سپس کشتی بدان جنبنده نزدیک شد و نضر آن را گرفت و سرش را برید و به مکه برد و به نام آن موسوم گشت . و گویند فرزندان او به این نام خوانده شدند زیرا که بر قبایل چیره گشتند و به این جهت نام آن حیوان بر آنان اطلاق گردید زیرا که آن حیوان سایر حیوانات دریا را مقهور و مغلوب خود میگرداند. و گویند قریش از تَقَرّش گرفته شده است ، و تقرش بمعنی اجتماع است ، زیرا قصی در حکومت خود آنان را گرد آورده . و گویند از تقرش بمعنی تجارت و بازرگانی اخذ شده ، زیرا آنان به شغل بازرگانی مشغول بودند. برای قریش ده ریشه است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 352) :
کجا شدند صنادید و سرکشان قریش
ز منکران که بر ایشان بدند بس منکر
ولید و حارث و بوجهل و عتبه و شیبه
کجاست آصف و کو ذوالحمار و کو عنتر؟

ناصرخسرو.



قریش . [ ق ُرَ ] (اِخ ) عالم الدین ابوالمعالی . از قبیله ٔ بنی عقیل و از امراء موصل بود که از سال 443 تا 453 هَ . ق .در موصل به امارت منصوب بود. در 458 وفات یافت . (طبقات سلاطین اسلام ص 106 و جدول مقابل ص 104 همان کتاب ).


قریش. [ ق َ ] ( ع ص ) شتر استوار و توانا.( منتهی الارب ). من الجمال الشدید. ( اقرب الموارد ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است. پدر این قبیله نضربن کنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گرد حرم فراهم آمده اند... ( منتهی الارب ). صنف دوم از عدنانیان و از دوده نضربن کنانه هستند. در وجه تسمیه به قریش اقوالی است. گویند نضر در دریای فارس در کشتی نشسته بود، ناگاه حیوانی عظیم الجثه که آن را قریش میگفتند به کشتی نزدیک شد وساکنان کشتی از آن ترسیدند. وی تیری برگرفت به سوی آن حیوان انداخت و آن را در جای خود متوقف ساخت و سپس کشتی بدان جنبنده نزدیک شد و نضر آن را گرفت و سرش را برید و به مکه برد و به نام آن موسوم گشت. و گویند فرزندان او به این نام خوانده شدند زیرا که بر قبایل چیره گشتند و به این جهت نام آن حیوان بر آنان اطلاق گردید زیرا که آن حیوان سایر حیوانات دریا را مقهور و مغلوب خود میگرداند. و گویند قریش از تَقَرّش گرفته شده است ، و تقرش بمعنی اجتماع است ، زیرا قصی در حکومت خود آنان را گرد آورده. و گویند از تقرش بمعنی تجارت و بازرگانی اخذ شده ، زیرا آنان به شغل بازرگانی مشغول بودند. برای قریش ده ریشه است . ( از صبح الاعشی ج 1 ص 352 ) :
کجا شدند صنادید و سرکشان قریش
ز منکران که بر ایشان بدند بس منکر
ولید و حارث و بوجهل و عتبه و شیبه
کجاست آصف و کو ذوالحمار و کو عنتر؟
ناصرخسرو.

قریش. [ ق ُرَ ] ( اِخ ) عالم الدین ابوالمعالی. از قبیله بنی عقیل و از امراء موصل بود که از سال 443 تا 453 هَ. ق.در موصل به امارت منصوب بود. در 458 وفات یافت. ( طبقات سلاطین اسلام ص 106 و جدول مقابل ص 104 همان کتاب ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ( مقابر... ) در بغداد است ، و آن مقابر باب التبن است ، و در آنها است قبر امام موسی کاظم بن جعفر صادق بن محمد باقربن علی زین العابدین بن حسین شهیدبن علی بن ابی طالب رضی اﷲ عنهم. ( از معجم البلدان ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ( ابو... ) دهی است معروف در راه مصعد که میان آن تا واسط یک فرسنگ فاصله است. ( از معجم البلدان ).

قریش. [ ] ( اِخ ) ابن زنگی. از امیران لشکر سلطان سنجر بود، که پس از شکست خوردن سنجر به دست اوزخان خطایی به قتل رسید. ( اخبار الدولة السلجوقیه ص 94 ).

قریش. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ابن بدران عقیلی. از سران لشکر سلطان طغرل بیک سلجوقی است. وی با قتلمش بن اسرائیل به جنگ بساسیری رفت. رجوع به قتلمش بن اسرائیل و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 355 شود.

فرهنگ عمید

صد وششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴ آیه، ایلاف.

دانشنامه عمومی

قُرَیش نام طایفه ای بود که در پیش از اسلام بر بخشی از حجاز فرمان می راندند و از توانمندان عرب بودند. محمد پیامبر اسلام از این طایفه بود. همچنین دودمانهای خلیفه گری امویان و عباسیان از همین طایفه بودند.
معجم قبائل العرب ج ۳ ص ۹۴۷
تاریخ پیامبر، آیتی، ص ۲۱ - ۲۷
نسب این قبیله به قریش بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مُضَر بن نزار بن مَعَد بن عدنان که جد قبائل عدنانی است می رسد. در اینکه قریش لقب چه کسی است در بین مورخین اختلاف وجود دارد. برخی آن را لقب نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان می دانند و گروهی آن را لقب فهر بن مالک بن نضر نوه وی می شمارند. اما آنچه مسلم است اینکه نضر یک فرزند بیشتر نداشته که او مالک بوده و او نیز یک فرزند بیشتر نداشته که فهر بوده است؛ لذا در هر حال در منسوبین به قریش اختلافی پدید نخواهد آمد.
طایفه های قبیلهٔ بزرگ قریش مقارن ظهور اسلام را ۲۵ طایفه به شرح زیر دانسته اند:
۱- بنی هاشم۲- بنی مطلب۳- بنی حارث۴- بنو عبدشمس (شامل بنی امیه)۵- بنی نوفل۶- بنی حارث بن فهر۷- بنی اسد۸- بنی عبدالدار۹- بنی زهره۱۰- بنی تیم بن مره۱۱- بنی مخزوم۱۲- بنی یقظه: همان بنی مخزوم است و یقظه فقط یک فرزند به نام مخزوم داشته است.۱۳- بنی مره۱۴- بنی عدی بن کعب۱۵- بنی سهم۱۶- بنی جمح۱۷- بنی مالک۱۸- بنی معیط: از شاخه های بنی عبدالشمس است.۱۹- بنی نزار۲۰- بنی سامه: در نسبت داشتن آن ها به قریش اکثر مورخین مشکوکند و در حوالی ظهور اسلام نیز خود قریش آن ها را از قریش محسوب نمی کردند.۲۱- بنی ادرم۲۲- بنی محارب۲۳- بنی حارث بن عبدالله۲۴- بنی خزیمه کنانه۲۵- بنی بنانه

دانشنامه آزاد فارسی

قُرَیش
34052400.jpg
قبیلۀ معروف عرب عدنانی. سوره ای از قرآن نیز به همین نام است. (← قریش،_سوره) پیامبر اسلام (ص) و بیشتر بزرگان صدر اسلام و خلفای راشدین و بنی امیه و بنی عباس همگی از این قبیله بوده اند. نسب قریش به فهر بن مالک به نضر می رسد. قریش لقب فهر بوده است و برخی نیز آن را لقب نضر دانسته اند. این قبیله به دو قسمت عمدۀ بطاح و ظواهر تقسیم می شود. بطاح در مکه می زیستند و نسبت ابطحی نیز به همین مناسبت به پیامبر (ص) داده می شود. طوایف مهم بطاح دَه بطن بودند که عبارت بودند از بنی هاشم، بنی امیه، بنی نوفل، بنی زهره، بنی مخزوم، بنی اسد، بنی جمح، بنی سهم ، بنی تمیم و بنی عدی. پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) و امامان شیعه و خلفای بنی عباس از بنی هاشم اند. ابوبکر از بنی تمیم، عمر بن خطاب از بنی عدی، عثمان و خلفای اموی از بنی امیه اند. قریش ظواهر خارج مکه می زیستند و با قبایل دیگر مخلوط شده بودند و به شجاعت و دلیری معروف بودند. قصی بن کلاب نخستین کسی بود که بنی خزاعه را از مکه خارج کرد و قریش را بر مکه مسلط ساخت و دارالندوه را بنا نهاد. بعد از آن قریش با اشتغال به بازرگانی قبیلۀ ثروتمندی شد و در ادارۀ شهر توانایی های سیاسی و اقتصادی خود را بروز داد. در اثر همین نفوذ و برتری اقتصادی بود که لهجۀ عربی قریش بیش از دیگر لهجه ها در جزیر ةالعرب رواج داشت و بعدها با ظهور اسلام و با نزول قرآن به همین زبان، که زبان پیامبر (ص) نیز بود، فصیح ترین زبان عرب شناخته شد و همۀ جزیرةالعرب را فراگرفت. با ظهور اسلام، بزرگان قریش با آن مخالفت کردند تا حدی که خداوند آنان را «ائمةالکفر» لقب داد (توبه، ۱۲). همچنین به جنگ آنان با پیامبر در غزوه های بدر (انفال، ۵) و اُحد (آل عمران، ۱۳) اشاره شده است. پس از هجرت پیامبر (ص)، بسیاری از بزرگان قریش نیز به تدریج به مدینه هجرت کردند. با توجه به شخصیت های برجسته ای که در این قبیله بودند و نیز به سبب قرابتشان با پیامبر (ص) قریشیان توانستند پس از رحلت پیامبر (ص) زمام امور را به دست گیرند و آن را به خود منحصر سازند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قُرَیش، از مشهورترین و مهم ترین قبایل عرب در حجاز که پیامبر اکرم(ص) نیز از آن قبیله بوده است. بیشتر نسب شناسان عقیده دارند که قریش لقب نضر بن کنانه، جد دوازدهم پیامبر(ص) است؛ از این رو هر طایفه ای که نسب اش به «نضر بن کنانه» برسد، قُرَشی خوانده می شود و از قبیله قریش به شمار می آید.
برخی دیگر از دانشمندان نسب شناس، قریش را لقب فهر بن مالک، جد دهم پیامبر(ص)، دانسته اند و نسل او را قریشی به شمار می آورند. در قرآن، سوره ای به نام قریش آمده است.
دلایل مختلفی در علت نام گذاری قریش آمده است، که عبارتنداز:
[ویکی الکتاب] معنی قُرَیْشٍ: نام عشیره و دودمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)است ، که همگی از نسل نضر بن کنانهاند که نامش قریش نیز بوده
معنی رِحْلَةَ: به معنای حالتی است که یک انسان سوار بر راحله و در حال سیر دارد وراحله به معنای شتری است که برای راه پیمایی نیرومند باشد . منظور از رحلت قریش مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است
معنی غَزْلَهَا: پشمهای تابیده اش - رشته اش ( در عبارت "وَلَا تَکُونُواْ کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا " منظور زنی بوده احمق از دودمان قریش که با کنیزانش مینشسته و تا نصف روز نخ میرشته ، و آنگاه به ایشان دستور میداده که آن رشتهها را پنبه کنند ، و این کار همیشگی او بود...
معنی یَصِدُّونَ: صدایشان به مسخره و خنده بلند می شود (کلمه یصِدون به معنای یضجون - ضجه و خنده میکنند میباشد ، وعبارت "وَلَمَّا ضُرِبَ ﭐبْنُ مَرْیَمَ مَثَلاًَ إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ" به این موضوع اشاره دارد که قریش وقتی شنیدند که قرآن به داستان عیسی (علیها...
معنی أَنکَاثاً: از هم باز شده ها (کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته ...
معنی نَقَضَتْ: وا تابید - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
نام قبیله بزرگی از عرب که رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» از تیره بنی هاشم از همان قبیله است در اقرب الموارد گوید: اگر از «قریش» حی و تیره اراده شود منصرف باشد و اگر قبیله مراد باشد به جهت تانیت و علمیت غیر منصرف است. . و برای الفت دادن و محترم کردن قریش که الفت دادن آنها در مسافرت زمستان و تابستان باشد. این کلمه یکبار بیشتر در قرآن نیامده است.

[ویکی فقه] قریش (ابهام زدایی). قریش ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره قریش، یکصد و ششمین سوره قرآن کریم• قبیله قریش، مشهورترین قبیله جزیرة العرب و قبیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
...

[ویکی شیعه] قریش (ابهام زدایی). «قریش» یه یکی از موارد زیر اشاره دارد:

گویش مازنی

/ghereysh/ آوای نامفهوم نوزاد که با خوشحالی ادا شود

آوای نامفهوم نوزاد که با خوشحالی ادا شود


پیشنهاد کاربران

ابرام کلمه عبری است که به حضرت ابراهیم در عربی گویند ومعنای عبری آن یعنی دارای پیروان بسیار


کلمات دیگر: