کلمه جو
صفحه اصلی

جعفر صادق

فرهنگ اسم ها

اسم: جعفر صادق (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: j.-sādeq) (فارسی: جعفرصادق) (انگلیسی: jaefar-sadegh)
معنی: ترکیب دو اسم جعفر و صادق ( جوی و راستگو )، جعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است و نیز بمعنای جوی پرآب و جویبار آمده است همچنین «جعفر» نام ششمین امام معصوم ( ع ) ملقب به « صادق » است، صادق صفت فاعلی از صدق است یعنی کسی که راستگو در علم و عمل است، اما در مورد امام ( ع ) به دلیل ظهور کرامات و فضائل مخصوص استعمال می شود امام جعفر صادق ( ع ) به دلیل فضای سیاسی و فرهنگی عصر خویش، نهضت علمی پدرش را دنبال کرد و به تربیت شاگردان و فرهیختگان در علوم مختلف پرداخت، جوهر دیانت و حقیقت وحی نبوی را که در معرض خطر بود در تفکر شیعه تثبیت کرد و هویتی جاودانه به آن بخشید، و با گذشت روزگار اعماق و لایه های پنهان این حرکت عظیم الهی بر جهانیان آشکارتر می شود، هر کس را نام « جعفر» باشد و با نیت پاک و خالص در ولایت امام صادق ( ع ) سلوک کند به بحر بیکران معارف او متصل خواهد شد و همانند جویباری خروشان در طول عمر بابرکت خود می جوشد و می خروشد و تشنگان معارف خود را سیراب می کند مخصوصا دستیابی به علم کیمیا در علوم غریبه تنها با سلوک باطنی و توسل به ولایت جعفری و طهارت قلبی مدام حاصل می شود و رمز ماندگاری این علوم حفظ اسرار دیگران و کتمان راز آن از نامحرمان است، کیمــیا داری که تبدیـلــش کنـی ور که جوی خون بود نیلـــش کنـی این چنین میــتناگری ها کارتست این چنــین اکسـیرها اســرار تسـت معنــی آن باشـد که بســتاند تـرا بــی نیـــاز از نقــش گـرداند تــــرا معنـی آن نبود که کـور و کرکــند مــرد را بر نقــش عاشــــق تـر کند بی )، از نام های مرکب، جعفر و صادق، ( اعلام ) [= امام جعفر صادق ( ع ) ]، جعفر

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شرستان اهواز در ۱۵ هزار گزی جنوب شوسه رامهرمز و ۵ هزار گزی خاور جاده نیمه شوشه رامهرمز به خلف آباد . آب آن از رودخانه رامهرمز و محصول آن غلات و برنج و کنجد و بزرک است .

لغت نامه دهخدا

جعفر صادق . [ ج َ ف َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده ٔ نیمه شوسه ٔ رامهرمز به خلف آباد. آب آن از رودخانه ٔ رامهرمز و محصول آن غلات و برنج و کنجد و بزرک است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


جعفر صادق . [ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) (امام ) ششمین از ائمه ٔ شیعه ٔ اثناعشریه . رجوع به صادق در همین لغت نامه شود.


جعفر صادق. [ ج َ ف َ رِ دِ ] ( اِخ ) ( امام ) ششمین از ائمه شیعه اثناعشریه. رجوع به صادق در همین لغت نامه شود.

جعفر صادق. [ ج َ ف َ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز در 15هزارگزی جنوب شوسه رامهرمز و 5هزارگزی خاور جاده نیمه شوسه رامهرمز به خلف آباد. آب آن از رودخانه رامهرمز و محصول آن غلات و برنج و کنجد و بزرک است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (به عربی: ابو عبدالله جعفر بن محمدٍ الصّادق) (۱۷ ربیع الاول ۸۳–۲۵ شوال ۱۴۸) معروف به امام صادق یا امام جعفر صادق مشهور به رئیس مذهب جعفری و همینطور رئیس مذهب شیعه و امام ششم شیعیان دوازده امامی و امام پنجم شیعیان اسماعیلیه بعد از پدرش محمد باقر و قبل از پسرش موسی کاظم می باشد. او از جانب پدر از نسل علی بن ابیطالب و از جانب مادرش ام فروه از نسل ابوبکر می باشد. جعفر صادق در ۱۷ ربیع الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ میلادی) در مدینه به دنیا آمد و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته است. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه است.نبو
صادقکاشف الحقایقطاهرمحقق
پیش از امامت ۳۱ سال(سال ۸۳ تا ۱۱۴ پس از هجرت)
الــلــهمحمد • علی • فاطمه • حسن • حسینسجاد • باقر • صادقکاظم • رضا • جواد • هادیعسکری • مهدی

مختصات: ۳۱°۱۱′۱۲″شمالی ۴۹°۳۸′۵۸″شرقی / ۳۱٫۱۸۶۷۴°شمالی ۴۹٫۶۴۹۳۵°شرقی / 31.18674; 49.64935
جعفرصادق، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رامهرمز در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان حومه شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۴۴ نفر (۹۷خانوار) بوده است.

نقل قول ها

جعفر صادق، (۱۷ ربیع الأول ۸۰ هـ- ۲۵ شوال ۱۴۸ هـ) از پیشوایان مسلمانان، ششمین امام شیعیان و عالم در رشته های گوناگون، به ویژهٔ شیمی.
• یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح ، از هزار سال عبادت بهتر است. (مصباح الشریعه ص ۱۱۴)• «کسی که حیاء ندارد ایمان ندارد.» (کافی)• «انتقام جویی برای صاحبان قدرت چقدر زشت است.»تحف العقول• «احسان، زکاتِ نعمت ها؛ شفاعت، زکاتِ مقام؛ بیماری ها، زکاتِ بدن ها؛ و بخشش، زکاتِ پیروزی است. آنچه زکاتش داده شود از نابودی در امان است.»تحف العقول• «اگر تو شیرینی تنهایی را چشیده بودی از خودت هم می هراسیدی ... کمترین بهره ای که بنده از تنهایی می گیرد، آسودگی از مدارا و سازش با مردم است.»تحف العقول• «آسودگیْ‏ بخش‏ترینِ آسایش ‏ها، بُریدن امید از مردم است.»تحف العقول• «اگر می ‏خواهی گرامی ات دارند، نرم‏خو باش، و اگر می خواهی خوارت شمارند، خشن باش.»تحف العقول• «از نیکبختی مرد است که خصم او خردمند است. »تذکرة الاولیاء• «به هرکس فرصتی دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن را تإخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید، زیرا کار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن. -> بحارالانوار، ج ۷۸, ص ۲۶۸
• «بر هر مسلمانی که ما را بشناسد سزوار است که در هر شبانه روز عملش را برخود عرضه کرده، بازنگری کند و خود حسابگر خـویـش باشـد، اگر نیک بود بر آن بیفزاید و اگر گناه دیـد از آن آمـرزش خـواهـد تـا ایـن که روز قیـامت رسـوا نشـود. -> تحف العقول، ص ۳۰۱
• «به راستی که برای هر چیزی زکاتی است و زکاتِ علم آن است که آنرا به اهلش بیاموزند».تحف العقول• «به پدرانتان نیکی کنید تا پسرانتان به شما نیکی کنند، و از زنان مردم، چشم فرو پوشید تا از زنانتان چشم فرو پوشند».تحف العقول• «بسیار دعا کنید؛ زیرا خداوند از بندگانش آن هایی که او را دعا می کنند، دوست می دارد».تحف العقول• جوانی (فرصت نیکو) و (نسیم رحمت) است که باید به خوبی از آن بهره جست و با زیرکی، ذکاوت و تیز بینی آن نعمت خداداد را پاس که این فرصت, (ربودنی) و (رفتنی) است وضایع ساختن آن، چیزی جزغم، اندوه و پشیمانی را برای دوران پس ازآن به ارث نمی گذارد. -> بحارالانوار، ج ۷۸, ص ۲۶۸
• «خوشبخت است کسی که در خود خلوتی یابد و بدان مشغول گردد.»مطالب السؤول• «خندهٔ مؤمن، تبسم است.»تحف العقول• «خوشا بر آن که آرزوهای دورغین سرگرمش نسازند.»تحف العقول• «حق تعالی را در دنیا بهشت است و دوزخ است. بهشت عافیت است و دوزخ بلاست. عافیت آن است که کارخود را خدای گذاری و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری.»تذکرة الاولیاء• «دست را تا آرنج در دهانِ اژدها فرو بری، بهتر از آن است که از نوکیسه درخواست کنی.»تحف العقول• «روزها سه تاست: دیروز، که به دست نیاید؛ و امروز که مردم در آنند، پس باید ارزشِ آن را بدانند؛ و فردا که تنها آرزوی آن از مردمان است.»تحف العقول• «سلام گفتن مستحب و پاسخش واجب است ... هر که پیش از سلام آغاز به کلام کرد، پاسخش ندهید ... سلامِ کامل برای همشهری دست دادن وبرای مسافر روبوسی است ... با یکدیگر دست دهید که کینه را نابود می سازد.»تحف العقول• تحف العقول• سه چیز است که دشمنـی مـیآورد: دو رویـی، ستـم و خـودبینـی.تحف العقول• «سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: ، عدالت و آسایش»تحف العقول -> امنیت
• سه چیز است که دلیل بزرگواری شخص است: خوشخویی، فرو بردن خشم، و فرو هشتن چشم.تحف العقول• سه چیز است که در آن بلاغت و شیـوایـی است: معنی مقصود را رساندن، و از سخـن بیهوده دوری جستـن، و بـا لفظ کم، معنـی بسیـار را رسـانـدن.تحف العقول• سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن، گذشت از بدکـردار، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.تحف العقول• سه کس اند که شناخته نشوند جز در سه جا: بـردبار شناخته نشـود جز به هنگام خشـم، وشجاع شناخته نشـود جز به وقت نبـرد، وبـرادر و دوست شنـاخته نشـود جز به وقت نیاز.تحف العقول• سه چیز است در هر که باشد منافق است، اگر چه روزه بدارد ونماز بخواند: آن که چون سخن گوید دروغ گوید، و چون وعده کند خلاف ورزد و چون امنیش دانند خیانت نماید.تحف العقول• نجات در سه چیز است، زبانت را نگهداری و در خانه ات بمانی! و بـر خطایت پشیمان شوی.تحف العقول• انـس در سه چیز است: زن مـوافق و فـرزنـد نیکوکار و دوست خالص و بـا صفـا. *سه کس زندگی را تیره کنند: زمامدار ستمگر، وهمسایه بد وزن بی شرم و بدزبان.تحف العقول• «دختران حسنه و پسران نعمت اند. در برابر حسنه پاداش دهند و برای نعمت پرسش کنند.»تحف العقول• «کسی که بر خشم خود چیره نگردد، بر عقل خود چیره نیست.»کافی، ج ۲، ص ۳۰۳• ««کندنِ کوه آسان تر از جابجا کردن دل است.»تحف العقول• «محبوب ترین دوستانم کسی است که به من عیب هایم را هدیه دهد.»تحف العقول• «من به سه دسته رحم می کنم و سزاوار است که دیگران نیز به آنان رحم کنند: عزیزی که ذلیل شده، توانگری که نیازمند شده، و دانشمندی که اهلش و نادانان او را کوچک و خوار بشمارند.»تحف العقول• «مزهٔ آب، همانندِ مزهٔ زندگی است و مزهٔ نان، نیروست.»تحف العقول• «مسجدها را از خرید، فروش، دیوانه، گناه، معرفی گمشده، قضاوت، اجرای حد و سر و صدا دور نگه دارید.»:نصایح صفحه ۲۸۲• «نزدیکترین حالات بنده به پروردگار ، سجده است.»ثواب الاعمال و عقاب الاعمال• «هرکه به خدا اعتماد ورزد، خدا مهم دنیا وآخرتش را کفایت کند و هرچه از او غایب است برایش حفظ کند. درمانده وناتوان است هرکه برای هر بلا صبری، و برای هر نعمت شکری و برای هر دشواری آسانی ای ندارد. -> تحف العقول، ص ۳۰۴
• «هر صنعتگری برای جلب مشتری خویش باید سه ویژگی داشته باشد: در کارش ماهر باشد، امانت را در آن رعایت کند و از هر کس که او را به کار گرفت دلجویی کند.»تحف العقول• «هر که بدخوی شود، خود را شکنجه می دهد.ترجمه های دیگر: «بد اخلاق، خود را عذاب می دهد.»• تحف العقول• «هر که از راه مجذوب شدن به شخصیت ها به دین در آید همان اشخاص همچنان که او را به آن در آورده اند از آن خارجش کنند و کسی که از راهِ کتاب و سنت به این دین وارد شود، کوه ها بجنبند و او نجنبد.»میزان الحکمة، ج ۴• « یاریِ تو به ناتوان، از بهترینِ صدقه ‏هاست.»• «از آن می ترسم که به قیامت جدِّ من دست در من زند که چرا حقِّ متابعت من نگزاردی، این کار به نَسَب صحیح و به نسب قوی نیست؛ این کار به معاملت شایستة حضرت حق بود.»تذکرة الأولیاء، عطار• «از نیک بختی مرد است که خصمِ او خردمند است.»تذکرة الأولیاء، عطار• «حق تعالی را در دنیا بهشت است و دوزخ است، بهشت عافیت است و دوزخ بلاست، عافیت آن است که کارِ خود را با خدای گذاری و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری.»تذکرة الأولیاء، عطار• «عشق جنون الهی است، نه مذموم ]نکوهیدهستوده[.»تذکرة الأولیاء، عطار• «الهام از اوصاف مقبولان است و استدلال ساختن که بی الهام بود از علامت راندگان است.»تذکرة الأولیاء، عطار• «مؤمن آن است که ایستاده است با نفس خویش و عارف آن است که ایستاده است با خداوند خویش» تذکرة الأولیاء، عطار• «اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلف به کمال بود، وقدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار بی نظیر بود.»


کلمات دیگر: