کلمه جو
صفحه اصلی

سارد

فرهنگ فارسی

شهر قدیمی در آسیای صغیر پایتخت بودیه (لیدی ) پایتخت کرزوس پادشاه معروف که در قدیم بسبب جلال و ثروت خیره کننده اش شهره آفاق بود .
سوراخ کننده

لغت نامه دهخدا

سارد. (اِخ ) شهر معروف باستانی ، پایتخت کشور لبدیه (لودیا) ، در آسیای صغیر (در نیمه ٔ قرن ششم ق . م .) که نام آن در کتیبه ٔ داریوش در تخت جمشید «سیردا» آمده . در دامنه ٔ کوه تملوس در کنار رودخانه ٔ پاکتول جای داشت و در روزگاران قدیم بعلت جلال و شکوه و ثروت خیره کننده ٔخود شهره ٔ آفاق بود. در تاریخ ایران باستان آمده :
کرزوس پسر آلبات آخرین پادشاه لیدی به اندازه ای بر وسعت و آرایش پایتخت خود افزود که آن را یکی از معروف ترین شهرهای دنیای آن روز کرد. چنانکه یونانیان آن را «سارد زرین » می نامیدند. این شهر به سبب موقع جغرافیائی خود و قرار داشتن میان بابل و آسور و یونان مرکز علوم و فلسفه نیز گردید.
هردوت گوید: حکمای یونان هریک بامقصودی به سارد میرفتند (چنانکه در قرون بعدبشهر آتن عزیمت میکردند). از نامداران یونان که مقارن این زمان باپیش از آن به سارد رفته اند نام دوتن یاد شده : یکی سلن قانونگذار نامبردار آتن و دیگری بیاس حکیم یونانی . ثروت و جواهرات و اشیاء نفیس کرزوس و خزانه های او چشم مشاهیر یونانی را خیره میکرد و از این حیث نام او در مغرب زمین ضرب المثل گردید. چنانکه امروز هم در مواردی که مانام قارون را ذکر میکنیم اروپائیان اسم کرزوس را می برند. داستان ورود سلن به سارد معروف است . (ایران باستان ج 1 ص 267 تا 269). در زمستان سال 546 ق . م . کوروش کبیر بنیادگذار سلسله ٔ هخامنشی به لیدیه حمله کرد. کرزوس پادشاه لیدی نخست در محلی بنام پتریوم و بعد در جلگه های طرف شرقی سارد معروف به «هرموس » شکست خورد و بشهر سارد عقب نشست و شهر در محاصره ٔ سپاهیان ایران افتاد. بنابروایت هرودوت : سارد از همه سوی دیوار استواری داشت مگر در یک نقطه که به کوهی برمیخورد و بواسطه ٔ شیب بسیار تند کوه در آن قسمت نیازی به ایجاد استحکامات ندیده بودند. در پانزدهمین روز محاصره چندتن از سپاهیان کوروش از همان جای داخل شهر شدند و دروازه های سارد را بروی کوروش گشودند و بدین ترتیب «ساردزرین » بتصرف بنیادگذار شاهنشاهی ایران درآمد. (ایران باستان ج 1 ص 267 تا 278 و ص 362 تا375). با این حادثه که در دنیای آن روز با اهمیت بسیار تلقی گردید لیدیه استقلال خود را از دست داد و یکی از ایالات ایران گردید و سارد تا 212 سال بعد یعنی تا حمله ٔ اسکندر مقدونی محل حکومت ولات ایرانی لیدیه بود. کوروش بزرگ پادگان نیرومندی در سارد گذاشت و اُرُی تْس نامی از طرف او بعنوان نخستین والی ایرانی در سارد تعیین گردید. وی دردوره ٔ کبوجیه نیز این مقام را داشت . (ایران باستان ج 1 ص 556). و هنگامی که داریوش ، سومین شاهنشاه هخامنشی بسلطنت رسید (521 ق . م .) بفرمان او اری تس را کشتند. (ایران باستان ج 1 ص 559). داریوش بزرگ در لشکر کشی یونان (492 - 490 ق .م .) مدتی سارد را مرکز فرماندهی خود قرار داد و روزهای معینی در حومه ٔ آن شهر به داوری می نشست . (ایران باستان ج 1 ص 620 و 621). و هنگام بازگشت به ایران اَرتافِرن ْ برادر صلبی خود را والی سارد و اُتانِس را سردار سپاه آنجا کرد. (ایران باستان ج 1 ص 625). در آخرین سالهای قرن ششم قبل از میلاد آریستاگر جبار شهر میلت بهمراهی یونانیان ساکن آسیای صغیر و آتنیها یاغی شد و سارد را در محاصره گرفت و چون سپاهی در آن نبودتسخیرش کرد ولی ارگ شهر که ارتافرن خود از آن دفاع میکرد بدست دشمن نیفتاد. یونانیها شهر را گرفتند و چون سارد را از نی ساخته بودند و حتی بامهای خانه های آجری نیز ازنی بود وقتی که یکی از سپاهیان خانه ای راآتش زد تمام شهر آتش گرفت . مردم شهر و پارسیها، چون خود را در میان آتش دیدند بیمناک و هراسان بمیدان شهر که در کنار رودیاک تُمل ْ بود پناه بردند. این روداز کوه تمل جاری بود و بقول هرودوت خاک طلا می آورد. سرانجام یونانیها از ایستادگی و نبرد دلاورانه ٔ ایرانیان بستوه آمدند و شهر را گذاشتند و به کشتیهای خود رفتند (496 ق . م .) این بود ماجرای سوختن سارد و معدوم شدن معبد کی بل (یکی از امکنه ٔ مقدس لیدیها). بعدها ایرانیها ببهانه ٔ این رفتار یونانیها معابد یونانی آتن را آتش زدند. (ایران باستان ج 1 ص 645 تا 648). کینه ٔ سوختن سارد و معبد و جنگل مقدس آن در دلهای ایرانیان شعله ور بود. داریوش تصمیم به انتقام جوئی داشت ولی چون مرگ او را امان نداد، در دوره ٔ خشایارشا با تسخیر آتن و آتش زدن آن انتقام گرفته شد و هرودوت مکرر بدین نکته تصریح دارد. (همان کتاب ص 705 و 804). خشایارشا هنگام عزیمت به یونان ، زمستان سال 480 ق .م . را در سارد گذرانید و لشکرهای خود را در آن شهر گرد آورد و در بهار آن سال روی بیونان آورد. (ایران باستان ج 1 ص 720) (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 270). و بعد از بازگشت نیزدر همان شهر اقامت گزید و در همانجا عاشق ماسیس تس = مهشت ، زن برادر خود گردید. (ایران باستان ج 1 ص 889).
در دوره ٔ اردشیر اول درازدست (464 - 424 ق .م .) پی سوت نس والی سارد بود. (همان کتاب ص 940). در دوره ٔ داریوش دوم ، پسرش کوروش کوچک فرمانروائی سارد را داشت . (همان کتاب ص 982). گزنفن در کتاب اقتصاد خود از سقراط نقل میکند که کوروش کوچک باغ خود رادر سارد به لیزاندر سردار سپاه اسپارت نشان داد و او را به اعجاب انداخت . (همان کتاب ص 1504). در اوائل دوره ٔ اردشیر دوم (404 - 360 ق .م .) تیسافرن از سرداران وطن پرست ایرانی والی سارد بود که بسال 394 ق .م . تبت رستس به امر شاه او را کشت و بر جای او نشست . (همان کتاب ص 1105). در این 212 سال که سارد تابع ایران و مستقر ولات هخامنشی بوداهمیت سیاسی و نظامی و تجارتی خاصی داشت و دولت هخامنشی از این مرکز، متصرفات غربی خود را اداره میکرد.بزرگترین شاهراه ایران در آن روزگار، که هرودوت آن را «راه شاهی » نامیده و از شهر افس یونانی آغاز میکردید از سارد میگذشت و از راه فریگیه ، رود هالیس (قزل ایرماق کنونی ) کایادوکیه و کیلیکیه به شوش میرفت . (همان کتاب ص 1489 و 1490). البته راهی که از سارد به سینوپ (در کنار دریای سیاه ) و از نینوا به سارد میرفت قبل از دوره ٔ هخامنشیها ساخته شده بود. (همان کتاب ص 1941).
هنگام حمله ٔ اسکندر (334 ق .م .) میثرن (= مهرن ): والی ایرانی سارد بود که از راه ترس و بددلی وخیانت شهر را تسلیم اسکندر کرد در حالی که می توانست با در دست داشتن ارگی استوار مقاومت کند، و همین ازعلل تزلزل کار داریوش گردید. به دستور اسکندر آمین تاس سردار یونانی ارگ شهر را نیز گشود و اسکندر بشکرانه ٔ دست یافتن بر «سارد زرین » و تصرف گنجهای گرانبهای آن امر کرد در آنجا معبدی برای زوس (خدای بزرگ یونانیها) بسازند و برای این مقصود جائی را که محل کاخ سابق پادشاهان لیدیه بود انتخاب کرد، و پوزانیاس رادژبان ارگ آن کرد و اخذ مالیات را بعهده ٔ نی سیاس گذاشت . ایالت لیدیه را که سابقاً باسپهرداد، دلاور نبردگرانیک بود به آرساندر پسر فیلوتاس داد و مهرن را بعلت تسلیم سارد بسیار بنواخت و بعدها وی را بحکومت ارمنستان گماشت . (ایران باستان ج 2 ص 1261 و 1262). سارد بعد از اسکندر، در قرن سوم ق . م . در تصرف پادشاهان برگام بود. در دوره ٔ پمپه بسال 69 ق .م . جزو متصرفات روم گردید و آبادتر شد. در زمان تیبر امپراطور روم (14 - 37 م .) بزلزله ویران شد ولی باز آبادی از سرگرفت . بسال 804 هَ . در حمله ٔ امیر تیمور گورکانی این شهر تاریخی کاملاً ویران گردید و دیگر آبادانی بخود ندید. امروز بقایای آثار تاریخی در محل این شهر دیده میشود و یک هیأت باستان شناسی امریکائی (1909 - 1911 م .) تحقیقات و اکتشافاتی در آن کرده اند. در قاموس الاعلام ترکی آمده : امروز در کنار ویرانه های سارد قدیم در ولایت آیدین ، در سنجاق صاروخان در قضای صالحلی و در یک هزارگزی غرب صالحلی ، در کنار راه آهن قصبه به آلاشهر قصبه ٔ کوچکی به این نام برجای است . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ساردیس شود.


سارد. [ رِ ] (ع ص ) سوراخ کننده . || سخن نیکو و سریع گوینده . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد). || خراز. (اقرب الموارد).


سارد. [ رِ ] ( ع ص ) سوراخ کننده. || سخن نیکو و سریع گوینده. ( شرح قاموس ) ( اقرب الموارد ). || خراز. ( اقرب الموارد ).

سارد. ( اِخ ) شهر معروف باستانی ، پایتخت کشور لبدیه ( لودیا ) ، در آسیای صغیر ( در نیمه قرن ششم ق. م. ) که نام آن در کتیبه داریوش در تخت جمشید «سیردا» آمده. در دامنه کوه تملوس در کنار رودخانه پاکتول جای داشت و در روزگاران قدیم بعلت جلال و شکوه و ثروت خیره کننده ٔخود شهره آفاق بود. در تاریخ ایران باستان آمده :
کرزوس پسر آلبات آخرین پادشاه لیدی به اندازه ای بر وسعت و آرایش پایتخت خود افزود که آن را یکی از معروف ترین شهرهای دنیای آن روز کرد. چنانکه یونانیان آن را «سارد زرین » می نامیدند. این شهر به سبب موقع جغرافیائی خود و قرار داشتن میان بابل و آسور و یونان مرکز علوم و فلسفه نیز گردید.
هردوت گوید: حکمای یونان هریک بامقصودی به سارد میرفتند ( چنانکه در قرون بعدبشهر آتن عزیمت میکردند ). از نامداران یونان که مقارن این زمان باپیش از آن به سارد رفته اند نام دوتن یاد شده : یکی سلن قانونگذار نامبردار آتن و دیگری بیاس حکیم یونانی. ثروت و جواهرات و اشیاء نفیس کرزوس و خزانه های او چشم مشاهیر یونانی را خیره میکرد و از این حیث نام او در مغرب زمین ضرب المثل گردید. چنانکه امروز هم در مواردی که مانام قارون را ذکر میکنیم اروپائیان اسم کرزوس را می برند. داستان ورود سلن به سارد معروف است. ( ایران باستان ج 1 ص 267 تا 269 ). در زمستان سال 546 ق. م. کوروش کبیر بنیادگذار سلسله هخامنشی به لیدیه حمله کرد. کرزوس پادشاه لیدی نخست در محلی بنام پتریوم و بعد در جلگه های طرف شرقی سارد معروف به «هرموس » شکست خورد و بشهر سارد عقب نشست و شهر در محاصره سپاهیان ایران افتاد. بنابروایت هرودوت : سارد از همه سوی دیوار استواری داشت مگر در یک نقطه که به کوهی برمیخورد و بواسطه شیب بسیار تند کوه در آن قسمت نیازی به ایجاد استحکامات ندیده بودند. در پانزدهمین روز محاصره چندتن از سپاهیان کوروش از همان جای داخل شهر شدند و دروازه های سارد را بروی کوروش گشودند و بدین ترتیب «ساردزرین » بتصرف بنیادگذار شاهنشاهی ایران درآمد. ( ایران باستان ج 1 ص 267 تا 278 و ص 362 تا375 ). با این حادثه که در دنیای آن روز با اهمیت بسیار تلقی گردید لیدیه استقلال خود را از دست داد و یکی از ایالات ایران گردید و سارد تا 212 سال بعد یعنی تا حمله اسکندر مقدونی محل حکومت ولات ایرانی لیدیه بود. کوروش بزرگ پادگان نیرومندی در سارد گذاشت و اُرُی تْس نامی از طرف او بعنوان نخستین والی ایرانی در سارد تعیین گردید. وی دردوره کبوجیه نیز این مقام را داشت. ( ایران باستان ج 1 ص 556 ). و هنگامی که داریوش ، سومین شاهنشاه هخامنشی بسلطنت رسید ( 521 ق. م. ) بفرمان او اری تس را کشتند. ( ایران باستان ج 1 ص 559 ). داریوش بزرگ در لشکر کشی یونان ( 492 - 490 ق.م. ) مدتی سارد را مرکز فرماندهی خود قرار داد و روزهای معینی در حومه آن شهر به داوری می نشست. ( ایران باستان ج 1 ص 620 و 621 ). و هنگام بازگشت به ایران اَرتافِرن ْ برادر صلبی خود را والی سارد و اُتانِس را سردار سپاه آنجا کرد. ( ایران باستان ج 1 ص 625 ). در آخرین سالهای قرن ششم قبل از میلاد آریستاگر جبار شهر میلت بهمراهی یونانیان ساکن آسیای صغیر و آتنیها یاغی شد و سارد را در محاصره گرفت و چون سپاهی در آن نبودتسخیرش کرد ولی ارگ شهر که ارتافرن خود از آن دفاع میکرد بدست دشمن نیفتاد. یونانیها شهر را گرفتند و چون سارد را از نی ساخته بودند و حتی بامهای خانه های آجری نیز ازنی بود وقتی که یکی از سپاهیان خانه ای راآتش زد تمام شهر آتش گرفت. مردم شهر و پارسیها، چون خود را در میان آتش دیدند بیمناک و هراسان بمیدان شهر که در کنار رودیاک تُمل ْ بود پناه بردند. این روداز کوه تمل جاری بود و بقول هرودوت خاک طلا می آورد. سرانجام یونانیها از ایستادگی و نبرد دلاورانه ایرانیان بستوه آمدند و شهر را گذاشتند و به کشتیهای خود رفتند ( 496 ق. م. ) این بود ماجرای سوختن سارد و معدوم شدن معبد کی بل ( یکی از امکنه مقدس لیدیها ). بعدها ایرانیها ببهانه این رفتار یونانیها معابد یونانی آتن را آتش زدند. ( ایران باستان ج 1 ص 645 تا 648 ). کینه سوختن سارد و معبد و جنگل مقدس آن در دلهای ایرانیان شعله ور بود. داریوش تصمیم به انتقام جوئی داشت ولی چون مرگ او را امان نداد، در دوره خشایارشا با تسخیر آتن و آتش زدن آن انتقام گرفته شد و هرودوت مکرر بدین نکته تصریح دارد. ( همان کتاب ص 705 و 804 ). خشایارشا هنگام عزیمت به یونان ، زمستان سال 480 ق.م. را در سارد گذرانید و لشکرهای خود را در آن شهر گرد آورد و در بهار آن سال روی بیونان آورد. ( ایران باستان ج 1 ص 720 ) ( فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 270 ). و بعد از بازگشت نیزدر همان شهر اقامت گزید و در همانجا عاشق ماسیس تس = مهشت ، زن برادر خود گردید. ( ایران باستان ج 1 ص 889 ).

دانشنامه عمومی

سارد یا ساردیس، شهر دوران باستان، واقع در بخش غربی آسیای کوچک که تا سال ۵۴۶ پیش از میلاد پایتخت شاهنشاهی لیدی و بعد از آن مقر ساتراپهای پارس بوده است.سارد نزدیک به دو هزار و اندی سال پیش به دست کورش بزرگ گشوده شد و از آن پس یکی از شهرهای مهم شاهنشاهی هخامنشی شد. این شهر که در آسیای کوچک قرار داشت به وسیله راه شاهی به تخت جمشید می پیوست.از سال ۱۸۸ پیش از میلاد متعلق به پرگامون و از سال ۱۳۳ پیش از میلاد در تصرف رومیان و سپس بیزانس قرار گرفت که بعدها به دست مسلمانان افتاد. شهر سارد اشتهار خود را مدیون ثروت فراوان و همچنین نیایشگاه آرتمیس می باشد.
Bibliographisches Institut & F. A. Brockhaus AG, ۲۰۰۵
در سال ۵۴۶ پیش از میلاد سارد پایتخت لیدی توسط کوروش فتح می شود و کرزوس پادشاه لیدی شکست می خورد.
در سال ۴۹۴ پیش از میلاد ایونیان در آسیای صغیر علیه حکومت هخامنشی شورش می کنند و شهر سارد را به آتش می کشند.

دانشنامه آزاد فارسی

سارُد (sarod)
نوعی لوت دسته کوتاه در موسیقی شمال هند(هندوستانی). سارُد چهار یا پنج سیم ملودی دارد، که روی یک تختۀ انگشت گذاری فلزی صیقلی کشیده شده اند، و دارای چندین سیم واخوان و سیم هایی برای علامت گذاری ریتمی، و دوازده سیم حساس یا بیشتر است. برخی سیم های آن یک هم نواساز فلزی کوچک نیز دارند که به انتهای بالایی دسته وصل شده است. این ساز از سازهای رایج در تکنوازی کنسرتی است، و معمولاً با نوای یک جفت طبلا همراهی می شود.


کلمات دیگر: