کلمه جو
صفحه اصلی

شارلمانی

فرهنگ فارسی

شارل اول شارل کبیر و پسر پپن کوتاه قد ( و. نوستری ۷۲۲ - ف. ۸۱۴ م . ) او در سال ۷۶۸ م جانشین پدر گردید و تا سال وفات برادرش کارلومان یعنی تا سال ۷۷۱ م . باشتراک وی سلطنت کرد و از آن پس بتنهایی بر فرانکها حکومت نمود.ساکسونها دانواها اسلاوها باواریها آوارها آکتین ها و لمبارها را که مزاحم اسلاف او و رقیب دولت فرانکها بودند منهزم و مطیع ساخت و حدود قلمرو خود را از هر طرف وسعت داد.شارلمانی روی هم رفته در داخل و خارج مملکت ۵۳ جنگ کرد و در بیشتر آنها شخصا سردار سپاه بود. بدعوت پاپ آدرین اول متوجه ایتالیا گردید و آخرین پادشاه لمباردی موسوم به دیدیه را بسال ۷۷۴ م . مغلوب و دولت لمبارها را در شمال ایتالیا منقرض ساخت . سپس وارد رم شد و روابط خود را با پاپ و کلیسا بیش از پیش استحکام بخشید و عناوین جدید وی [پادشاه لمبارها] [ شریف رم ] و [ حامی کلیسا ] بتایید پاپ صورت رسمی و روحانی گرفت. وی ضد اعراب اسپانیا لشکر کشی کرد و موخره الجیش او بسال ۷۷۸ در رونسوو نابود شد . سرود رلان منظومه حماسی معروف قرون وسطی مربوط بوقایع همین جنگ است . در زمان هارون الرشید از طرف شارلمانی دو نوبت سفیر بمقر خلافت آمد. در آن هنگام فرانکها بطرفداری از پاپ با امپراتور بیزانس - که مخالف مذهبی پاپ بود - سرجنگ داشتند و میخواستند خلیفه را بمخالفت با بیزانس تشویق کنند. شارلمانی در سال ۷۸۵ م . قیام مسلحانه ساکسونها را بسر کردگی ویتگیند و در سال ۷۸۷ م.عصیان باواریها را بفرماندهی تاسیلون فرو نشاند و آوارها را در سال ۷۹٠ م . بطور قطع مغلوب ساخت. آخرین ایام سلطنت وی با نخستین مهاجمات نورمانها مقارن بود . در ایام عید مسیح سال آخر قرن هشتم م . پاپ لئون سوم تاج قیاصره رم را در کلیساس بطرس ( سن پیر ) در رم بر سر شار لمانی نهاد و در برابر او زانوی پرستش بر زمین زد . بدین ترتیب بین شخص اول قبایل ژرمانی و ریاست عالیه کلیسا اتحاد رسمی صورت گرفت و شارلمانی سلطنت مدنی قیاصره و صدرات روحانی روم را بیکجا دارا شدولی با وجود احراز چنین عنوانی بریاست قبایل ژرمانی افتخاز میکرد و خصوصا بملت فاتح استرازی که پس از فوت پدر پادشاهی ایشانرا یافته بود می بالید . سالی دوبار مجامع سیاسی را تشکیل میداد و از اطراف ممالک تابعه روحانیان طراز اول روسای واحدهای جنگی ( لودها ) سران قبایل روسا و صاحبمنصبان دولتی درین مجمع حاضر میشدند و چگونگی اوضاع را بعرض شارلمانی میرسانیدند . اعیان و اشراف مجلسی دیگر داشتند که در آنجا قوانین مدنی و دینی را تدوین میکردند . بازرسان امپراتوری که فرستادگان شاهی نامیده میشدند سالی چهار بار بولایات میرفتند و اطلاعات مکتسب را مستقیما گزارش میدادند . در زمان سلطنت شارلمانی درامور قضایی نیز اصلاحاتی صورت گرفت . در آن ایام خط و سواد تقریبا منحصر به روحانیان بود . شارلمانی مکاتب و مدارسی تاسیس و اطفال ماموران عالیرتیه لشکری و شکوری را وادار بتحصیل کرد . این پادشاه موسس سلسله کارولنژین است . امپراتوری او ببحر شمال شط الب سرزمین بوهم شط گاریگلیانو در ایتالیا شط ابر در اسپانیا جبال پیرنه و اقیانوس اطلس محدود بود ولی دولت او پس از وی همچون حبابی بر روی آب ناپدید گردید . شارلمانی برای رسیدن بمقصود از ارتکاب جنایات هم پروایی نداشت . وی شاهزادگان سلسله مرو و نژین و حتی برادر زادگان خود را نابود ساخت و فرمان داد تا ۴۵٠٠ ساکسونی را یکجا سر بریدند ( لغ. )

لغت نامه دهخدا

شارلمانی. [ ل ُ ] ( اِخ ) شارلمان. شارل اول یا شارل کبیر پسرپین قصیرالقامه و برت لنگ دراز . اعراب وی را قارلة مینامند. وی در سال 742م. در نوستری تولد و بسال 814م. وفات یافت. بسال 768 م. جانشین پدر گردید و تا سال وفات برادرش کارلومان یعنی تا سال 771م. به اشتراک وی سلطنت کرد و از آن پس به تنهایی بر فرانکها حکومت نمود. ساکسونها دانواها، اسلاوها، باواری ها، آوارها، آکی تن ها و لمبارها را که مزاحم اسلاف اوو رقیب دولت فرانکها بودند منهزم و مطیع ساخت و حدود قلمرو خود را از هر سو وسعت بخشید و دیری نگذشت که وزیر دربار سابق اوسترازی ، مالک الرقاب اروپای آن روزی گردید. شارلمانی روی هم رفته در داخل و خارج مملکت پنجاه و سه جنگ کرد و در بیشتر آنها شخصاً سردار سپاه بود. به دعوت پاپ آدرین اول متوجه ایتالیا گردیدو آخرین پادشاه لمباردی موسوم به دیدیه را به سال 774م. مغلوب و دولت لمبارها را در شمال ایتالیا یکسره منقرض ساخت. سپس وارد رم شد و روابط خود را با پاپ و کلیسا بیش از پیش استحکام بخشید و عناوین جدید وی «پادشاه لمبارها»، «شریف رم » و «حامی کلیسا» بتأیید پاپ صورت رسمی و روحانی بخود گرفت. برضد اعراب اسپانیا لشکر کشی کرد و مؤخرة الجیش او بسال 778. در رونسوو نیست و نابود شد. سرود رولان منظومه حماسی معروف قرون وسطی مربوط به وقایع همین جنگ است. در زمان هارون الرشید دو نوبت سفیر از طرف شارلمانی بمقر خلافت آمد. در آن موقع فرانکها بطرفداری از پاپ با امپراتور بیزانس که مخالف مذهبی پاپ بود سر جنگ داشتند و میخواستند خلیفه را تشویق به مخالفت با بیزانس کرده باشند. در سال 785م. قیام مسلحانه ساکسونها به سرکردگی ویتکیند و در سال 787م. عصیان باواری ها بفرماندهی تاسیون را فرونشاند و آوارها را در سال 790م. بطور قطع مغلوب ساخت. آخرین روزهای سلطنت او با نخستین مهاجمات نورمانها مقارن بود. در ایام عید مسیح سال آخر قرن هشتم میلادی پاپ لئون سوم تاج قیاصره روم را در کلیسای پطرس رسول ، در رم بر سر شارلمانی نهاد و در برابر او زانوی پرستش به زمین زد. بدین ترتیب میان شخص اول قبایل ژرمانی و ریاست عالیه کلیسا اتحاد رسمی صورت گرفت و شارلمانی سلطنت مدنی قیاصره و صدارت روحانی روم را بیکجا داراشد. لیکن با وجود احراز چنین عنوانی بریاست قبایل ژرمانی افتخار داشت و خصوصاً بملت فاتح اوسترازی که پس از فوت پدر پادشاهی ایشان را یافته بود میبالید.سالی دو بار مجامع سیاسی امپراطوری را تشکیل می داد و از اطراف ممالک تابعه ، روحانیان طراز اول ، رؤسای واحدهای جنگی ( لودها ) ، سران قبایل ، رؤسا و صاحبمنصبان دولتی به این مجمع حاضر میشدند و چگونگی اوضاع را بعرض شارلمانی میرسانیدند. اعیان و اشراف مجلسی دیگر داشتند که در آنجا قوانین مدنی و مذهبی را تدوین میکردند. بازرسان امپراطوری که فرستادگان پادشاهی نامیده میشدند سالی چهاربار به ولایات میرفتند و اطلاعات مکتسبه را مستقیماً گزارش میکردند. در زمان سلطنت شارلمانی در امور قضائی نیز اصلاحاتی صورت پذیرفت. در آن ایام خط و سواد تقریباً منحصر به روحانیون بود. شارلمانی مکاتب و مدارسی تأسیس و اطفال مستخدمین عالیرتبه لشکری و کشوری راوادار به تحصیل کرد. شارلمانی مؤسس سلسله کارولنژین است. امپراطوری او به دریای شمال ، شط الب ، سرزمین بوهم ، شط گاریگلیانو در ایتالیا، شط اِبر دراسپانیا، جبال پیرنه و اقیانوس اطلس محدود بود. لیکن دولت او پس از وی همچون حبابی بر روی آب ناپدید گردید. شارلمانی مانند بسیاری از پادشاهان فاتح برای رسیدن بمقصود از ارتکاب جنایات هم پروایی نداشت. وی شاهزادگان سلسله مرو و نژین ها و حتی برادرزاده های خود را نابود ساخت و فرمان داد تا 4500 ساکسونی را یکجا سر بریدند. رجوع به تاریخ عمومی قرون وسطی عبدالحسین شیبانی ج 2 و تاریخ اسلام دکتر فیاض و تاریخ قرون وسطی آلبرماله و ژول ایزاک شود.

دانشنامه عمومی

شارلمانی یا کارل بزرگ یا کارلوس ماگنوس (به لاتین: Carolus Magnus) (احتمالاً زاده ۲ آوریل ۷۴۲ در پروم - درگذشته ۲۸ ژانویه ۸۱۴ در آخن)، از سال ۷۶۸ امپراتور فرانک ها از دودمان کارولنژی ها و برادرزاده شارل مارتل بود.
پپن مهتر (درگذشت ۶۴۰ میلادی)
گریمولد مهتر (درگذشت ۶۶۲)
شیلدبرت تعمیدی (پس از ۶۶۲)
امپراتور رم از ۲۵ دسامبر ۸۰۰ با تاجگذاری وی توسط پاپ لئوی سوم در رم. به این ترتیب شارلمانی به عنوان مؤسس امپراتوری مقدس روم شناخته می شود و از نظر اروپایی ها، پدر کشورهای فرانسه و آلمان می باشد.بعد از شارلمانی اروپا وارد دوره حکومتهای محلی و فئودالیته شد.
کارل فرزند پپن کهتر و همسرش برترادا بود. در مکان و زمان تولد او، اختلاف نظر وجود دارد. بعد از اینکه پدرش در سال ۷۶۸ درگذشت، کارل حکومت را با برادرش کارل من تقسیم کرد. پس از مرگ کارل من در سال ۷۷۱ وی به این ترتیب، قدرت را به تنهایی در دستانش گرفت. امپراتوری فرانکها در این زمان در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داشت. در شمال آلمان امروزی زاکسنیها بر کافریت خود (این اصطلاح در آن زمان بسیار مرسوم بود) پافشاری می کردند. در جنوب، کلیسای کاتولیک با لانگباردیها بر سر قدرت مجادله می کرد و اعراب اموی نیز کِه در شبه جزیره ایبریا به قدرت رسیده بودند، در حال پیشروی به شمال بودند. از خاور نیز امپراتوری مورد تهاجم آوارهای اوراسیایی واقع بود. اینطور که به نظر می رسد، کارل تا سال ۸۰۰ به فکر ایجاد روابط جدید در غرب اروپا بود و آمادگی جنگ هم زمان در تمام جبهه ها را نداشت.
او که تاج سلطنت خویش را در روز بعد از کریسمس سال ۸۰۰ میلادی در کلیسای سنت پترز رم از دست پاپ لئو دریافت نمود، از جمله جنگجویان، سیاستمداران، قانونگذاران و ناظمان قرون گذشته اروپا به شمار می رود که همواره مصالح کشور و ملت خویش را مد نظر داشت و پیوسته بر وسعت امپراتوری خویش (که شامل بخش های غربی آلمان امروزی، هلند، بلژیک، شمال تا مرکز فرانسه، شمال غربی و غرب ایتالیا و کشور سوئیس می بود) می افزود.

دانشنامه آزاد فارسی


شارْلمانْیْ (۷۴۲ ـ ۸۱۴ م) (Charlemagne)
(یا: شارل کبیر) پادشاه فرانکها از ۷۶۸ م و امپراتور امپراتوری مقدس روم (۸۰۰ ـ ۸۱۴). از آن روکه وارث پپن کوتاه بود و هم به سبب فتوحات گسترده ی خودش، توانست که ساکسها رابعد از ۳۰ سال جنگ، تحت سلطۀ خود درآورد و بخش اعظم اروپای غربی را متحد کرد. پپن کاخ بان نوستری در دوران مروونژیان بود، و در ۷۵۴ م.، پاپ استفان دوم ( ۷۵۷ م) تاج بر سر او نهاد و پسرانش، کارل (شارلمانی) و کارلومان، در سلطنت شریک بودند. پس از مرگ پپن در ۷۶۸ م، شارلمانی بخش شمالی مملکت فرانک ها را به ارث برد و با مرگ کارلومان در ۷۷۱ م قلمرو او را نیز به تملک خویش درآورد. با درخواست کمک از جانب پاپ برای مقابله با لومباردها، در نخستین نبرد ساکس ها شرکت کرد، از آلپ گذشت، پاویا را گرفت و به «شاه لومباردها» ملقب شد. دوران سلطنتش عمدتاً صرف آرام سازی و مسیحی کردن اقوام ساکس شد. از ۷۹۲ م بر بخش شمالی ساکس و در ۸۰۴ م بر کل آن منطقه استیلا یافت. در ۷۷۷ م امیر ساراگوسا برای مقابله با امیر کوردووا (قرطبه) دست به دامان او شد. شارلمانی در ۷۷۸ م از پیرنه گذشت و به اِبرو رسید، اما مجبور به بازگشت از ساراگوسا شد. در رونسوال جنگ وگریزی رخ داد که طی آن باسک ها با کمین بر سر راه رولاند، والی سرحد برِتون، و دیگر اشراف فرانک آنان را کشتند؛ که بعداً در منظومۀ رولان از او تجلیل شد. در ۸۰۱م ناحیۀ بین پیرنه و لیوورگات سرحد اسپانیا اعلام شد. دوک نشین مستقل باواریا در ۷۸۸ م به این مملکت منضم شد و آوارها از ۷۹۱ تا ۷۹۶ م رفته رفته مغلوب شدند. آخرین نبرد شارلمانی در ۸۱۰ م و علیۀ حملۀ دانمارکی ها به مرز شمالی قلمروش بود. برتری پادشاه فرانک ها در اروپا در اعطای عنوان امپراتوری به او نمود یافت، چنانکه پاپ لئوی سوم در مراسم عشای ربانی کریسمس ۸۰۰ م تاج امپراتوری بر سر شارلمانی نهاد. او در ۲۸ ژانویۀ ۸۱۴ م در آخن درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. دیری نپایید که افسانه های قهرمانانه و قصه های سلحشوری دربارۀ او نگاشتند که نمونۀ آن آثار حماسی آریوستو، بویاردوو تاسّو است. شارلمانی با بیزانس (بیزنطه)، بغداد، مرشا، نورتامبریا و دیگر نقاط روابط سیاسی داشت. در دوران سلطنتش نخستین هیئت های مشورتی تشکیل شد، قوانین فرانک ها بازبینی و قوانینی نیز برای سایر اقوام تدوین شد. دیگر تحولات آن دوران ضرب سکه های جدید، اصلاح اوزان و مقادیر و بهبود وضعیت راه ها بود. شارلمانی، که به الهیات نیز علاقه وافر داشت، اوضاع کلیساها را در قلمرو خود سامان داد، شمار مبلغان دینی را افزایش داد و وضعیت صومعه ها را بهبود بخشید. دعوت شارلمانی از آلکویین، عالم اهل نورتامبریا، برای خدمت در دربار (۷۸۱ م) سرآغاز عصر رنسانس کارولنژی در عرصۀ معرفت اندوزی است. او جمعی از دانشمندان را گرد خود جمع کرد و، هرچند هرگز خود خواندن نیاموخت، فرمان داد تا ساگاهای (داستان های بلند نروژی و ایسلندی در قرون وسطا) قهرمانی کهن گردآوری و دستورزبان فرانکی نیز تدوین شود؛ و نیز آموزش تعالیم دینی به زبان های محلی را رواج بخشید.


کلمات دیگر: