مترادف درج : ثبت، ضبط، قید کردن، گنجانیدن، مندرج، طومار، نامه، نوشته
برابر پارسی : نوشتن، گنجاندن، جای دادن
insertion
jewel-box, casket
نرده ء پلکان , کشو , برات کش , ساقي , طراح , نقاش , زير شلواري
مدرج کردن
۱. ثبت، ضبط
۲. قید کردن، گنجانیدن
۳. مندرج
۴. طومار، نامه، نوشته
ثبت، ضبط
قید کردن، گنجانیدن
مندرج
طومار، نامه، نوشته
(دَ رْ) [ ع . ] (مص م .) گنجاندن و داخل کردن مطلبی در کتاب یا هر نوشتة دیگر.
(دَ رْ) [ ع . ] (اِ.) نامه ، طومار.
(دُ رْ) [ ع . ] (اِ.) صندوقچه ، جعبه ای کوچک برای نگهداری جواهر و زینت آلات و عطرها.
(دَ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ درجه . 1 - نردبان ها. 2 - پایه ها. 3 - مقام ها.
عنصری .
مسعودسعد.
مولوی .
مولوی .
حافظ.
مولوی
درج . [ دَ ] (ع مص ) براه خود رفتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برفتن پیر و کودک . (المصادر زوزنی ). || ترقی نمودن در مرتبه . || لازم گرفتن میانه ٔ راه را از دین و کلام . || برخوردن گوشت «دراج » دوام کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درنوردیدن و تا کردن و پیچیدن جامه یا نامه را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نوردیدن کاغذ و طومار و شکن نامه . (غیاث ) (آنندراج ). || قرار دادن ساختمان را بصورت مرتبه هایی بالای یکدیگر. || تا کردن و داخل کردن چیزی را در چیزی . (از اقرب الموارد). پیچیدن چیزی را در چیزی . (غیاث ) (آنندراج ). دربردن چیزی به چیزی . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 1). || سخت وزیدن باد بر سنگریزه ها. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
نظامی .
نظامی .
مولوی (غزلیات ).
مولوی .
مولوی .
درج . [ دُ رَ ] (ع اِ) ج ِ دُرجة. (منتهی الارب ). رجوع به دُرجة شود.
رودکی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
عنصری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مجیرالدین بیلقانی (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
عطار (مصیبت نامه ص 181).
مولوی .
مولوی .
سعدی .
حافظ.
ظهیر (از شرفنامه ٔ منیری ).
ظهیر (از شرفنامه ٔ منیری ).
نظام قاری (دیوان ص 26).
نظامی .
سوزنی .
نظامی .
عطار.
سعدی .
نظامی .
فردوسی .
درج . [ دُر رَ ] (ع اِ) کارهای سخت مشکل که صاحبش را عاجز گرداند. گویند وقع فی الدرج . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
۱. نگاشتن و داخل کردن مطلبی در کتاب یا روزنامه.
۲. [قدیمی] در نوردیدن؛ پیچیدن چیزی در چیز دیگر.
۳. [قدیمی] آنچه در آن چیزی نوشته شده؛ نامه؛ نوشته؛ طومار.
درجه#NAME?
جعبۀ کوچکی که در آن جواهر و زینتآلات زنانه یا عطر و چیزهای خوشبو بگذارند؛ صندوقچه.
گرفتگی عضله