کلمه جو
صفحه اصلی

موته

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان مرکزی شهر میمه

لغت نامه دهخدا

موته . [ ت َ ] (اِخ ) زمینی است به شام . (منتهی الارب ،ماده ٔ م وت ). و رجوع به مؤته (از ماده ٔ م ٔت ) شود.


موته . [ ت ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه ٔ شهرستان کاشان واقع در 42 هزارگزی شمال باختری میمه با 300 تن سکنه .آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . مزرعه ٔ آب باریک جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


( موتة ) موتة. [ م َ ت َ ] ( ع اِ ) یک بار مردن. ( ناظم الاطباء ).

موتة. [ ت َ ] ( ع اِمص ، اِ ) بیهوشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || صرع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نوعی از جنون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی است از دیوانگی. ( مهذب الاسماء ). دیوانگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دیوانگی و جنون. ( ناظم الاطباء ).

مؤتة. [ م ُءْ ت َ ] ( اِخ ) موتة. جایی در مشرق دمشق که شمشیر در آنجا می ساختند و جعفر طیار در آنجا شهید گردید. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نام زمینی است به مشارف شام در دوازده میلی اذرح که یکی از جنگهای اسلام در زمان پیغمبر در آنجا انجام گرفت و جعفر طیار و زیدبن حارثة در آنجا شهید شدند. ( یادداشت مؤلف ). دیهی است از دیه های بلقا در حدود شام. گویند از نواحی شرقی شام می باشد در دوازده میلی اذرح ؛ قبر جعفربن ابیطالب و زیدبن حارث و عبداﷲبن رواحة در این مکان واقع شده و هریک بنایی مستقل دارد. ( از معجم البلدان ). || نام یکی از جنگ های اسلام است به زمان پیغمبر ( ص ) که میان سپاه مسلمین و سپاه هرقل که در سال هشتم هجرت در محلی به همین نام اتفاق افتاد. و جعفر طیار و زیدبن حارثه و عبداﷲبن رواحه در آن به شهادت رسیدند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موتة ( یکی از غزوات ) شود.
موته. [ ] ( هندی ، اِ ) به هندی سعد است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به سعد شود.

موته. [ ت َ ] ( اِخ ) زمینی است به شام. ( منتهی الارب ،ماده م وت ). و رجوع به مؤته ( از ماده م ٔت ) شود.

موته. [ ت ِ ] ( اِخ )دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه شهرستان کاشان واقع در 42 هزارگزی شمال باختری میمه با 300 تن سکنه.آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. مزرعه آب باریک جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

موته . [ ] (هندی ، اِ) به هندی سعد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سعد شود.


موتة. [ ت َ ] (ع اِمص ، اِ) بیهوشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || صرع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نوعی از جنون . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی است از دیوانگی . (مهذب الاسماء). دیوانگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دیوانگی و جنون . (ناظم الاطباء).


موتة. [ م َ ت َ ] (ع اِ) یک بار مردن . (ناظم الاطباء).


دانشنامه عمومی

موته روستایی از توابع بخش میمه شهرستان شاهین شهر و میمه در استان اصفهان ایران است. این روستا در دهستان زرکان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۰۸ نفر (۲۴۲خانوار) بوده است.
که در اصطلاح محلی تخت سرخ موته (دره دوزخی) نامیده می شود، یکی از جاذبه های طبیعی و گردشگری موته است. این منطقه زیبا که در منتهی الیه شمال اصفهان و جنوب شرقی روستای موته و در قلب پناهگاه حیات وحش موته قرار گرفته و چشم هر گردشگری را به خود جلب می کند. متأسفانه فعالیت معدن کاری در پناهگاه حیات وحش باعث تخریب اراضی پناهگاه شده و محیط زیست و طبیعت در این منطقه رو به نابودی است.
پناهگاه حیات وحش موته با وسعت ۲۰۵ هزار هکتار در شمال غربی استان اصفهان، شمال میمه و جنوب غربی شهرستان دلیجان قرار دارد. پناهگاه حیات وحش موته در مابین شهرستان شاهین شهر و میمه، شهرستان محلات و شهرستان گلپایگان قرار دارد. از پناهگاه حیات وحش موته به عنوان مهم ترین پناهگاه آهوی ایرانی یاد می شود.
بر اساس اطلاعات موجود در منطقه موته تاکنون بیش از ۳۰۰ گونه گیاهی مرتعی که ارزش علوفه ای، دارویی و صنعتی دارند شناسایی شده است. از نظر تیپ گیاهی قسمت اعظم پناهگاه حیات وحش موته مخصوصاً صافیها، تپه ماهورها و مناطق جلگه ای را جامعه درمنه و گون تشکیل می دهد که در فضای بین آن ها گیاهان شور پسند و همچنین گیاهان خوش خوراک و دیگر نیز رویش دارند.از درختان و درختچه های این منطقه می توان بادامک، بنه، تنگرس، قیچ، گز و انجیر را نام برد و از بوته های شاخص می توان به درمنه، جاز، انواع گون ها، فرفیون، کلاه میرحسن و ریش بز اشاره کرد.پوشش گیاهی این منطقه از نوع ایران و تورانی است که با روش زهری جزء بخش ایران مرکزی و با روش دکتر جوانشیر جزو ایران و توران دشتی محسوب می شود. مطالعه و شناسایی گونه های جمع آوری شده از منطقه منجر به شناسایی ۴۷۸ گونه گیاهی از منطقه شده است.به طور کلی پوشش گیاهی منطقه از نوع بوته زار بوده و از پوشش تک اشکوبی تشکیل می گردد.
از جوامع گیاهی موته درختچه زارهای بادام، پسته وحشی و بوته زارهای بالش مانند خاردار و درمنه را باید نام برد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَوْتَةَ: مرگ - مردن (کلمه موت به معنای نداشتن حیات واز آثار حیات ، شعور و اراده است لذا به کسی که آثارحیات را هم ندارد مرده می گویند همانطور که خدای عز و جل فرموده : و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم و در باره اصنام و بتها فرموده : اموات غیر احیاء)
معنی مَوْتِهِ: مردنش(کلمه موت به معنای نداشتن حیات واز آثار حیات ، شعور و اراده است لذا به کسی که آثارحیات را هم ندارد مرده می گویند همانطور که خدای عز و جل فرموده : و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم و در باره اصنام و بتها فرموده : اموات غیر احیاء)
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)


کلمات دیگر: