کلمه جو
صفحه اصلی

شلیل

فارسی به انگلیسی

nectarine

فارسی به عربی

خوخة

مترادف و متضاد

nectarine (اسم)
هلوی شیرین و ابدار، شلیل

فرهنگ فارسی

درختی ازتیره گل سر یان، میوه آن لطیف وشیرین و، شبیه به زرد آلو، وبرنگ سرخ وزرد، شکیروشفترنگ
( اسم ) جامه ایست که در زیر زره پوشند. ۲ - زره کوچکی که در زیر زره بزرگ پوشیده می شود .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جامه ای است که در زیر زره پوشند. ۲ - زره کوچک که در زیر زره بزرگ پوشیده می شود.
(شَ ) (اِ. ) = شلیر: درختی است از تیرة گل سرخیان ، میوة آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست . شکیر، شفترنگ ، شفرنگ ، مالانک ، تالانک ، تالانه ، نگینان و رنگینا نیز گفته شده .

(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جامه ای است که در زیر زره پوشند. 2 - زره کوچک که در زیر زره بزرگ پوشیده می شود.


(شَ) (اِ.) = شلیر: درختی است از تیرة گل سرخیان ، میوة آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست . شکیر، شفترنگ ، شفرنگ ، مالانک ، تالانک ، تالانه ، نگینان و رنگینا نیز گفته شده .


لغت نامه دهخدا

شلیل. [ ش َ ] ( اِ ) میوه خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو. ( از غیاث ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). زلیق. شلیر. شفترنگ. رنگینان. تالانک. فرسک. شفتالوی بی پرز. شبته رنگ. و در شلیر، را به لام بدل شود. ( یادداشت مؤلف ). درختی است از تیره گل سرخیان از دسته بادامیها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است. میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است. اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود. ( فرهنگ فارسی معین ).رنگش سفید یا سرخ و یا سرخ و سفید است :
زمین بین که از رنگ معشوق عاشق
گهی سیب بیرون دهد گه شلیل.
خواجه عمید لوبکی ( از جهانگیری ).
- شلیل دورنگ ؛ زردآلو. ( ناظم الاطباء ).

شلیل. [ ش َ ] ( ع اِ ) پلاسی از پشم یا موی که بر کیمخت شتر پس پالان پوشند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شال و کفل پوش اسب. ( از مهذب الاسماء ). || پیراهنچه ای که در زیر زره پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). جامه که در زیر زره پوشند. ( فرهنگ جهانگیری )( برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از اقرب الموارد ). || زره کوتاهی که در زیر زره بزرگ پوشند. ج ، اَشِلّة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || میان وادی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای جاری شدن آب وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خطهای دراز از گوشت در پشت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آب بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

شلیل . [ ش َ ] (ع اِ) پلاسی از پشم یا موی که بر کیمخت شتر پس پالان پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). شال و کفل پوش اسب . (از مهذب الاسماء). || پیراهنچه ای که در زیر زره پوشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جامه که در زیر زره پوشند. (فرهنگ جهانگیری )(برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از اقرب الموارد). || زره کوتاهی که در زیر زره بزرگ پوشند. ج ، اَشِلّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || میان وادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای جاری شدن آب وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خطهای دراز از گوشت در پشت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


شلیل . [ ش َ ] (اِ) میوه ٔ خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو. (از غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زلیق . شلیر. شفترنگ . رنگینان . تالانک . فرسک . شفتالوی بی پرز. شبته رنگ . و در شلیر، را به لام بدل شود. (یادداشت مؤلف ). درختی است از تیره ٔ گل سرخیان از دسته ٔ بادامیها که در حقیقت یکی از گونه های هلو محسوب است . میوه اش از هلو کوچکتر و بدون کرک و دارای طعمی مطبوع است . اصل این درخت از آسیا است و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود. (فرهنگ فارسی معین ).رنگش سفید یا سرخ و یا سرخ و سفید است :
زمین بین که از رنگ معشوق عاشق
گهی سیب بیرون دهد گه شلیل .

خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری ).


- شلیل دورنگ ؛ زردآلو. (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

درختی از تیرۀ گل سرخیان، با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و به رنگ سرخ و زرد، شفترنگ، شفرنگ، مالانک، تالانک، تالانه، رنگینان، رنگینا.

دانشنامه عمومی

شلیل نوعی میوه از خانواده هلو است. گونه ای از هلو با ژن مغلوب است که میوه های بدون کرک تولید می کند و به همین علت هلوی بدون کرک نیز نامیده می شود و طعمی مطبوع و شیرین تر از هلو دارد. در فرهنگ دهخدا شلیل به معنای میوهٔ خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو اشاره شده و در فرهنگ معین آمده: رنگش سفید یا سرخ یا سرخ و سفید است. خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری):
هسته شلیل را به هیچ وجه نباید خورد زیرا دارای آمیگدالین است که در بدن تبدیل به سیانین می شود و می تواند مسمومیت های سیانیدی ایجاد کند.
شلیل میوه بومی آسیا است. اعتقاد بر این است که یکی از قدیمی ترین میوه ها بوده و ظاهراً ۲۰۰۰ سال قبل در چین رشد می نمود و از طریق جاده ابریشم به ایران، یونان و رم باستان راه پیدا کرد و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود
این میوه از قرن شانزدهم و هفدهم به انگلستان رفت و توسط اسپانیایی ها به آمریکا برده شده و اکنون به مقدار زیاد در کالیفرنیا کشت می شود. بیش از ۱۰۰ گونه از این میوه در جهان وجود دارد.
تا اواخر دهه ۴۰ شمسی شلیل ها سبز کمرنگ و دارای اندازه ای کوچک و گوشتی سفید بودند.

دانشنامه آزاد فارسی

شلیل (nectarine)
نوعی هلو، با نام علمی Persica laevis، از خانوادۀ گل سرخ، با سطحی درخشان و صاف. این میوه معمولاً کوچک تر از انواع دیگر هلو و دارای گوشتی سفت تر است. به صورت طبیعی از هلو تکثیر شده است.

گویش مازنی

/shalil/ شلیل

شلیل


واژه نامه بختیاریکا

از گونه ی گیاهان
( شُلیل ) خوش اندام؛ زیبا؛ قد بلند

جدول کلمات

تالانک

پیشنهاد کاربران

روستای در چهارمحال بختیاری

در اصطلاحات لری ( ( دختر مو بلند ) ) را گویند

نام روستای در چهارمحال بختیاری

شلیل ( با کسر شین ) نام دهستانی است از بخش میانکوه شهرستان اردل استان چهارمحال و بختیاری تقریبا ١۶۰کیلومتری شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری


کلمات دیگر: