شلیل
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) جامه ایست که در زیر زره پوشند. ۲ - زره کوچکی که در زیر زره بزرگ پوشیده می شود .
فرهنگ معین
(شَ ) (اِ. ) = شلیر: درختی است از تیرة گل سرخیان ، میوة آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست . شکیر، شفترنگ ، شفرنگ ، مالانک ، تالانک ، تالانه ، نگینان و رنگینا نیز گفته شده .
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جامه ای است که در زیر زره پوشند. 2 - زره کوچک که در زیر زره بزرگ پوشیده می شود.
(شَ) (اِ.) = شلیر: درختی است از تیرة گل سرخیان ، میوة آن لطیف و شیرین و شبیه زردآلو و یکی از گونه های هلوست . شکیر، شفترنگ ، شفرنگ ، مالانک ، تالانک ، تالانه ، نگینان و رنگینا نیز گفته شده .
لغت نامه دهخدا
زمین بین که از رنگ معشوق عاشق
گهی سیب بیرون دهد گه شلیل.
شلیل. [ ش َ ] ( ع اِ ) پلاسی از پشم یا موی که بر کیمخت شتر پس پالان پوشند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شال و کفل پوش اسب. ( از مهذب الاسماء ). || پیراهنچه ای که در زیر زره پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). جامه که در زیر زره پوشند. ( فرهنگ جهانگیری )( برهان ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از اقرب الموارد ). || زره کوتاهی که در زیر زره بزرگ پوشند. ج ، اَشِلّة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || میان وادی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جای جاری شدن آب وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خطهای دراز از گوشت در پشت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آب بینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
شلیل . [ ش َ ] (ع اِ) پلاسی از پشم یا موی که بر کیمخت شتر پس پالان پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). شال و کفل پوش اسب . (از مهذب الاسماء). || پیراهنچه ای که در زیر زره پوشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جامه که در زیر زره پوشند. (فرهنگ جهانگیری )(برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از اقرب الموارد). || زره کوتاهی که در زیر زره بزرگ پوشند. ج ، اَشِلّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || میان وادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای جاری شدن آب وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خطهای دراز از گوشت در پشت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب بینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمین بین که از رنگ معشوق عاشق
گهی سیب بیرون دهد گه شلیل .
خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری ).
- شلیل دورنگ ؛ زردآلو. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
هسته شلیل را به هیچ وجه نباید خورد زیرا دارای آمیگدالین است که در بدن تبدیل به سیانین می شود و می تواند مسمومیت های سیانیدی ایجاد کند.
شلیل میوه بومی آسیا است. اعتقاد بر این است که یکی از قدیمی ترین میوه ها بوده و ظاهراً ۲۰۰۰ سال قبل در چین رشد می نمود و از طریق جاده ابریشم به ایران، یونان و رم باستان راه پیدا کرد و بهترین نوع آن در ایران کشت می شود
این میوه از قرن شانزدهم و هفدهم به انگلستان رفت و توسط اسپانیایی ها به آمریکا برده شده و اکنون به مقدار زیاد در کالیفرنیا کشت می شود. بیش از ۱۰۰ گونه از این میوه در جهان وجود دارد.
تا اواخر دهه ۴۰ شمسی شلیل ها سبز کمرنگ و دارای اندازه ای کوچک و گوشتی سفید بودند.
دانشنامه آزاد فارسی
نوعی هلو، با نام علمی Persica laevis، از خانوادۀ گل سرخ، با سطحی درخشان و صاف. این میوه معمولاً کوچک تر از انواع دیگر هلو و دارای گوشتی سفت تر است. به صورت طبیعی از هلو تکثیر شده است.
گویش مازنی
شلیل
واژه نامه بختیاریکا
( شُلیل ) خوش اندام؛ زیبا؛ قد بلند