کلمه جو
صفحه اصلی

علیه


برابر پارسی : در برابر، رو در روی، ناهمسوی

فارسی به انگلیسی

against, contra-

against


فارسی به عربی

ضد

مترادف و متضاد

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

eminent (صفت)
بزرگ، علیه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

فرهنگ فارسی

بلندمرتبه، ازاهل رفعت وشرف، مونث علی، بلندمرتبه، بلنددرشرف، براودرفارسی به معنی ضداووبزیان اومیگویند
۱ - بر او . ۲ - ضد او بزیان وی : علیه او اقدامات متعدد کرده . مقابل له . یا بر علیه .ضد او بزیان وی بر علیه وی بداد گستری شکایت کرده مقابل برله . توضیح بعض فاضلان چون علی در عربی بمعنی بر و ضد است این ترکیب را که هم شامل بر است و هم علی صحیح نمی دانند
نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تالیف کرد که از آن جمله کتاب المراه المسلمه است

فرهنگ معین

(عَ لَ هِ ) [ ع . ] (حر اض . و ضم . ) ۱ - بر او. ۲ - در فارسی به معنای ضد او، به زیان او.
(عَ لِ یَّ ) [ ع . علیة ] (ص . ) مؤنث علی ، بلند مرتبه ، ارجمند، از اهل رفعت و شرف .

(عَ لَ هِ) [ ع . ] (حر اض . و ضم .) 1 - بر او. 2 - در فارسی به معنای ضد او، به زیان او.


(عَ لِ یَّ) [ ع . علیة ] (ص .) مؤنث علی ؛ بلند مرتبه ، ارجمند، از اهل رفعت و شرف .


لغت نامه دهخدا

علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر مهدی عباسی مشهور به «عباسة» است که ادیب و شاعر بود (106 - 210 هَ . ق .). وی در شعرهای خود آهنگهای زیبایی به کار می برد و برادرش هارون الرشید در اکرام و احترام او مبالغه می کرد. وی را دیوان شعری است . (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر کتبی ج 3 ص 254 و نزهةالجلساء فی اشعار النساء سیوطی ص 9 و الوافی صفدی ج 12 ص 229 والفهرست ابن الندیم ج 1 ص 164 و الاغانی اصفهانی ج 10ص 162 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 520 و اعلام النساء عمر رضا کحالة ج 3 ص 334). و رجوع به عباسة شود.


علیه . [ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع حرف جر + ضمیر) بر او. بر وی . || ضرر. نقصان . زیان . (ناظم الاطباء). به زیان .
- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است . و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی ) بر اساسی نیست زیرا در فارسی به همین صورت متداول شده است . اما در نثر فصیح ، علیه و بر علیه هیچیک رابه کار نمیبرند. و فصیح تر آن است که به جای علیه «بر» و به جای له «به » بکار برده شود.
- له و علیه کسی گفتن ؛ به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن . به سود و به زیان کسی سخن گفتن .
- مأسوف علیه ؛ ترکیبی است که به جای «مرحوم » برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی .
- مُدَّعی ̍علیه ؛ کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری (عدلیه ). خوانده ، در برابر مُدَّعی (خواهان ).


علیه . [ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه . دارای 115 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


علیة. [ ع َلی ی َ ] (ع ص ) تأنیث عَلی ّ. بلندمرتبه و رفیعالقدرو بلند و بالا. (ناظم الاطباء). رجوع به عَلی ّ شود.
- حضرت علیه ؛ آستان بلندپایه . ترکیبی است که در عناوین و القاب زنان به کار میبردند.
- دولت علیه ؛ دولت بلندپایه ، که در عناوین دولتها بکار میرفت .
|| (ص نسبی ) زنی که از اولاد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام باشد. (ناظم الاطباء). و علویه هم بدین معنی آمده است .


علیة. [ ع ِل ْ ل َ ی َ ] (ع ص )شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عُلّیّة و عَلیّة و عُلْی و عُلّی ّ شود.


علیة. [ ع ِل ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلی ّ. رجوع به عَلی ّ شود. || شریف و رفیعالقدر و رئیس : هو من علیةالناس ؛ أی من أجلتهم و أشرافهم . (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نیز رجوع به عُلْی و عُلّی ّ و عَلیّة و عُلّیَّة شود.


علیة. [ ع ِل ْلی ی َ ] (ع ص ، اِ) عُلّیّة. رجوع به عُلّیّة شود.


علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود. وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تألیف کرد که از آن جمله کتاب «المراءة المسلمة» است . رجوع به اعلام النساء شود.


علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر زریاب آوازه خوان بود. او را عمری طولانی بود آنچنانکه در حیاتش هیچ یک از افراد خاندانش زنده نبودند. (از اعلام النساء عمر رضا کحالة از نفح الطیب مقری ).


علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) وی یکی از دختران امام زین العابدین (ع ) امام چهارم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 از کشف الغمه از شیخ مفید).


علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ] (اِخ ) وی یکی از دختران امام موسی کاظم (ع ) امام هفتم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 81).


علیة. [ ع ُل ْ لی ی َ ] (ع ص ) عِلّیّة. شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به عِلْیة و عَلّیة و عُلْی و عُلّی ّ شود. || (اِ) برواره و بالاخانه و غرفه . (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ). ج ، عَلالی ّ. || یک مشت آب . (ناظم الاطباء).


علیة. [ع ِ لی ی َ ] (ع ص ) شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عَلیّة و عُلّیّة شود.


علیة. [ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دو کوهست در یمامة. و در آن وادیهای بسیاری است از آن جمله «دَخول » است که امروءالقیس از آن نام می برد. (از معجم البلدان یاقوت ).


علیه. [ ع َ ل َی ْه ْ ] ( ع حرف جر + ضمیر ) بر او. بر وی. || ضرر. نقصان. زیان. ( ناظم الاطباء ). به زیان.
- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است. و اینکه برخی آن را غلط شمارند ( البته در تداول فارسی ) بر اساسی نیست زیرا در فارسی به همین صورت متداول شده است. اما در نثر فصیح ، علیه و بر علیه هیچیک رابه کار نمیبرند. و فصیح تر آن است که به جای علیه «بر» و به جای له «به » بکار برده شود.
- له و علیه کسی گفتن ؛ به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن. به سود و به زیان کسی سخن گفتن.
- مأسوف علیه ؛ ترکیبی است که به جای «مرحوم » برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی.
- مُدَّعی ̍علیه ؛ کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری ( عدلیه ). خوانده ، در برابر مُدَّعی ( خواهان ).

علیه. [ ع َ لی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه. دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

۱. برضدِ، به زیانِ.
۲. (صفت ) مخالف.
بلندمرتبه، بارفعت، دارای شرف.
= عَلیّه

۱. برضدِ؛ به زیانِ.
۲. (صفت) مخالف.


بلندمرتبه؛ بارفعت؛ دارای شرف.


عَلیّه#NAME?


دانشنامه عمومی

علیه (ارومیه). مختصات: ۳۷°۱۲′۴۸″شمالی ۴۴°۵۳′۴۸″شرقی / ۳۷٫۲۱۳۲۹°شمالی ۴۴٫۸۹۶۵۸°شرقی / 37.21329; 44.89658
علیه، روستایی است از توابع بخش سیلوانه و در شهرستان ارومیه استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان مرگور قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۷۰۲ نفر (۱۱۳ خانوار)بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

عُلَیَّه
امّ علی، دختر امام زین العابدین (ع)، محدث و دانشور شیعی. با عبیدالله، فرزند حضرت عباس، ازدواج کرد. از پدر خود حدیث گرفت و کتابی از مجموعۀ احادیث تدوین کرد که زُرارة بن أعین راوی آن بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَلَیْهِ: براو
معنی ﭐشْتَمَلَتْ عَلَیْه: آن را در بر گرفته
معنی تَابَ عَلَیْهِ: توبه اورا پذیرفت
معنی جَنَّ عَلَیْهِ: اورا پوشانید - اورا مستور کرد (جَنَّ در اصل لغت به معنی مستور بودن از حواس است)
معنی قُدِرَ عَلَیْهِ: تنگ گرفته شده بر او
معنی قَدَرَ عَلَیْهِ: تنگ گرفت بر او
معنی قَضَیٰ عَلَیْهِ: او را کشت(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و یا دفع کر...
معنی قَضَیْنَا عَلَیْهِ: براو مقرّر کردیم (عبارت "قَضَیْنَا عَلَیْهِ ﭐلْمَوْتَ "یعنی مرگ را براو مقرر کردیم یا جانش را گرفتیم)
معنی لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ: هرگزبر او تنگ نمی گیریم (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و...
معنی لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ: هرگزبر او دست نیابد (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و شب ...
معنی ءَازَرَ: نام عموی حضرت ابراهیم (علیه وعلی نبینا السلام)
معنی إِبْرَاهِیمَ: نام یکی از پیامبران اولوالعزم الهی علیه و علی نبینا السلام
معنی حُمِّلَ: بر او حمل شد(در جمله " عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ ": برعهده اوست آنچه بر او تکلیف شده است)
معنی مَرْیَمَ: نام مادر حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام
ریشه کلمه:
علی (۱۴۴۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

پیشنهاد کاربران

برپد

بر او
من علیه او شکایت کردم
من بر او دادخواست دادم
بر در اینجا ضد با است
ما نه با دشمن که بر دشمنیم

پاد
برعلیه = بر پاد/ به پاد

در رویارویی با

نمونه در پی نوشتِ یادداشت �بنیادی بر جای نمانده است . . . � در پیوند زیر:
در پی سه روز پرخاش های خیابانی ده ها هزار تن در روبارویی با ( علیه ) سیاست های اقتصادی دولت لبنان، وزبران یک حزبِ ترسایان ( مسیحیان ) آن کشور از دولت �سعد حریری� کناره گرفتند.

https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_95. html

گاهاً یعنی به نفع شخص و گاهاً یعنی به ضرر شخص. مثلاً دفتر تاجر میتواند بر علیه او قابل استناد باشد ⇐ یعنی دفتر تجاری تاجر میتواند به نفع تاجر اماره قضایی محسوب شود

روی او، روی ان

علیه گاهی به منعنی متوجه میباشد، مثال:
دعوا از سوی خواهان علیه خوانده میباشد
دعوا از سوی خواهان متوجه خوانده میباشد


کلمات دیگر: