کلمه جو
صفحه اصلی

تغییر


مترادف تغییر : استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ ، عدول، برگشت، عقب گرد

متضاد تغییر : تثبیت

برابر پارسی : دگرگونی، دگر سانی، دگردیسی، دگرش

فارسی به انگلیسی

change, alteration, variation, changing, modification, gradation, metamorphosis, mutation, swing, switch, transition, turn, turnover, variance

change, alteration


alteration, change, gradation, metamorphosis, mutation, swing, switch, transition, turn, turnover, variance, variation


فارسی به عربی

اختلاف , تحویل , تخفیف , تعدیل , تغیر , تغییر

عربی به فارسی

دگرگون کردن ياشدن , دگرگوني , تغيير , پول خرد , مبادله , عوض کردن , تغييردادن , معاوضه کردن , خردکردن (پول) , تغيير کردن , عوض شدن , تغييرمکان , نوبت کار , مبدله


مترادف و متضاد

change (اسم)
تغییر، دگرگونی، بدل، پول خرد، عوض، تحول، مبادله، تصرف

shift (اسم)
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه

alteration (اسم)
تغییر، دگرگونی، تبدیل، دگرش

conversion (اسم)
تغییر، تبدیل، تغییر کیش، تسعیر

variation (اسم)
تغییر، دگرگونی، اختلاف، ناپایداری، بی ثباتی، تغییر پذیری

mutation (اسم)
تغییر، دگرگونی، جهش، تحول، شورش، تغییر ناگهانی، انقلاب

commutation (اسم)
تغییر، تبدیل، تخفیف جرم

fluctuation (اسم)
تغییر، نوسان، ترقی و تنزیل، بی ثباتی

innovation (اسم)
تغییر، ابداع، بدعت، نو اوری، چیز تازه

vicissitude (اسم)
تغییر، دگرگونی، تحول، فراز و نشیب زندگی

استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ ≠ تثبیت


۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ ≠ تثبیت
۲. عدول، برگشت، عقبگرد


فرهنگ فارسی

دگرگونی
۱ -( مصدر ) گردانیدن دیگر کردن دیگرگون ساختن . ۲ -( اسم ) گردش دیگرگونی . جمع : تغییرات .
از حال بگردانیدن

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دیگرگون ساختن . ۲ - (اِمص . ) گردش ، دگرگونی .

لغت نامه دهخدا

تغییر. [ ت َغ ْ ] ( ع مص ) از حال بگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن. ( دهار ). از حالی به حالی برگردانیدن و گردانیدن و دیگرگون کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). از حال خود گردانیدن و با لفظ کردن و دادن مستعمل. ( آنندراج ). هو احداث شی لم یکن قبله. ( تعریفات جرجانی ). دگرگونی و تبدیل و تعویض و تحویل و انتقال و انقلاب. ( ناظم الاطباء ) : و هر چند این همه بود نام ولیعهدی از ما برنداشت و آنرا تغییر و تبدیلی ندید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 214 ). || نزد بلغا آن است که شاعر لفظ را از صورتی که دارد بصورتی دیگر گرداند تا وزن بیت یا قافیه درست گردد. چنانکه ابوشکور جهت قافیه در این بیت نیلوفر را به نیلوفل تغییر داده است :
آب انگور و آب نیلوفل
مر مرا از عبیر و مشک بدل.
و این از عیوب است. اما اگر اشارتی بدان تغییررود از عیب دور گردد و به لطافت نزدیک شود. مثاله :
برو، از معرفتهای پر ازریو
سر ما را مکن ای شیخ کالیو
غلط کردم در این معنی که گفتم
زنخدان نگار خویش را سیو.
سیب را سیو گفته و با کالیو قافیه ساخته. ( از مجمعالصنایع از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- تغییر بالین ؛ گردانیدن بالین از طرفی بطرفی. ( آنندراج ):
جلوه برق است در میخانه هشیاری مرا
از پی تغییر بالین است بیداری مرا.
صائب ( از آنندراج ).
- تغییر حالت ؛ برگشتن از حالت. ( ناظم الاطباء ).
- تغییر شکل ؛ دگرگونی شکل .
- تغییر لباس ؛عوض کردن لباس.
- تغییر مکان ؛ جای بجای شدن. از خانه یا جایی بخانه دیگر رفتن. عوض کردن محل سکونت و اقامت :
نه زین دیار ز اهل دیار دلگیرم
نه از تعصب دین میکنم مکان تغییر.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).
- امثال :
تغییر اسم تغییر مسمی ندهد. نظیرِ
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند.
هاتف ( از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 548 ).

فرهنگ عمید

۱. از حالی به حالی برگردانیدن، دگرگون کردن.
۲. دگرگون شدن، از حالی به حالی دیگر درآمدن.

دانشنامه عمومی

دگرشد، دگرش


تغییر یا دگرگونی، کیفیت ناپایداری و جریان، یک گذشته پرتحول داشته است. در فلسفه یونان قدیم، درحالیکه هراکلیتوس دگرگونی را فراگیر و حاضرتر از همیشه دید، پارمنیدس مجازا وجود آن را انکار کرد.
نظریه ای که دگرگونی را، با فقدان جبر گرایی یا الهیات تصادفی می داند.
نظریه هایی که دگرگونی را دوره می داند، که به وسیله آن یک شخصی انتظار روی دادن دوباره پیشامدی را دارد. این تفکر، اغلب در باورهای مشرق زمین مانند هندوگرایی و بوداگرایی دیده می شود، با این وجود در سده های میانه در اروپا بسیار هواخواه داشت، که اغلب در نگارشها از آن به نام چرخ آینده یاد می شود.
نظریه اسلامی که دگرگونی را اختیاری و وابسته به اراده انسان ها می شناسد. دگرگونی ممکن است سازواره ها (ارگانیزم ها) یا سازمان هایی برای وفق دادن نیاز داشته باشد. رجوع کنید به تکامل.
اوید در یک نوشتار کلاسیک، چگونگی رفتار با تغییر را به صورت دگردیسی در فرضیه دگردیسی خود بیان کرد.
اخترشناسی افلاطونی یک جهان ایستا و رؤیایی را بیان نمود، با تغییر نامنظم که به اجسام کروی بی اهمیت محدود شده است.
تفکر میانسده ای احترام زیادی برای رجوع به منابع و وحی قائل شده، قیود سختی برای تشویق دگرگونی قرار داد.

تغییر (آهنگ تیلور سوئیفت). تغییر (به انگلیسی: Change) ترانه ای از تیلور سوئیفت خواننده و ترانه سرای آمریکایی است.

تغییر (ابهام زدایی). تغییر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
تغییر (آهنگ تیلور سوئیفت)
تغییر (ترانه کریستینا اگیلرا)

دانشنامه آزاد فارسی

تغییر (change)
در فلسفه، دگرگونیِ احوال جهان در رابطه با زمان. هرچند تغییر عنصری بنیادی در جهان است، اما در فلسفه های شرقی و غربی مضمونی ثابت و دائمی به نام جهان ماوراء یا لاهوت با حقیقتی بنیادی و تغییرناپذیر وجود دارد که در قیاس با آن، جهانِ هر روزه و بی قرار اشیاء و رویدادهای متغیّر را جهانی غیرواقعی باید دانست. در فلسفۀ غربی، نخستین کسی که این اندیشه را بیان کرد، پارمنیدس بود. استدلال های زنون الئایی در نفی حرکت را معمولاً تا حدودی دفاع از یگانه انگاری (مونیسم) پارمنیدسی می دانند. هراکلیتوس در مقابل این اندیشه واکنش نشان داد. او جهان را دائماً در حال تغییر و دگرگونی می دانست و با این حال در مفهوم حرکت تناقضی یافت: «ما به رودخانه پا می گذاریم و پا نمی گذاریم، ما هستیم و ما نیستیم». در عصر مدرن نیز مک تگرت در مفهوم حرکت تناقضی می دید؛ او معتقد بود که واقعیت را باید ماهیتاً ساکن دانست و تغییر ظاهری مصنوع ذهن است. این عقیده که جهانِ متغیر و درحال فساد جلوه ای است از جهانی سرمدی، فسادناپذیر و بی تغییر، از ارکان مابعدالطبیعۀ مسیحی است و این آموزۀ کانت که زمان صرفاً صورتی از حس درونی است که ذهن آن را تحمیل می کند، تجلی آن است. ایدئالیست های مطلق گرا نیز تغییر را متناقض و بنابراین غیرواقعی تلقی می کنند و مطلق را بی تغییر می پندارند. این عقیده به خصوص نزد برادلی بسیار بارز است. یگانه راهی که می توان با این عقیده اندکی موافق شد توجه به این نکته است که پیش شرط هر تبیین علمی از تغییر، یافتن قانونی است بی تغییر که تغییر براساس آن انجام می شود؛ یا کیفیتی بی تغییر که در تغییر حفظ می شود، به گونه ای که همواره پیش شرط تبیین تغییر، یافتن امری بی تغییر است. مسئلۀ مابعدطبیعی تغییر، متزلزل کردن این عقیده است که هر لحظه ای از نو و از هیچ خلق می شود؛ به جای آن که تصور کنیم رویدادها و روندها از اتم های زمانی مجزا ترکیب یافته اند، باید واقعیتی به راستی تاریخی برای آن ها قایل شویم که واقعاً در زمان گسترده و باز می شود. تلقی زمان به عنوان نوعی ساختمان منطقی از جریان رویدادها، و نه ظرفی نامتناهی که رویدادهای جداگانه در درون آن جای می گیرند، گامی به سوی این هدف است. لایب نیتس هوادار این دیدگاه نسبی از زمان بود و بر سر آن با کلارک، شاگرد مطلق گرای نیوتون، به مباحثه پرداخت.

فرهنگ فارسی ساره

دگرگونی، دگرش، دگردیس


واژه نامه بختیاریکا

( تغییر ( در جهت وخامت ) ) چُهرِستِن؛ چُر شدن
دَرگرت؛ آر و ور؛ دَگِشت؛ آلش دگاش؛ آلِشت

پیشنهاد کاربران

دگرش

دفرمه

لغت وهیر←گوهیر←گوهیل که در فرهنگ آیین زروان به شکل *vihēr و به معنای change ( =تغییر ) ثبت شده همریشه است با لغت کوردی - کرمانجی تگهیر t�g�herr ( شکل اصلی لغت تغییر ) به معنای variable ( =تغییرپذیر ) که در لغتنامه پهلوی به شکل **de - guhirī ثبت شده است. بدل شدن وهیر به گوهیر مانند بدل شدن وراز←گراز و ویشتاسب←گشتاسب و بدل شدن گوهیر به گوهیل مانند بدل شدن بلگ←برگ و سوراخ←سولاخ است.



دانستنی است:

الف - امروزه در کوردستان گوهیر را به جای تغییر و گهولیدن یا گهیریدن یا گهیلیدن را در معنای معاوضه - مبادله ( exchange ) به کار میبرند.

ب - واژگان عربی مغایرت و متغیر و تغیر ( تَ غـَ یور ) جعلی هستند.

پ - ممکن است لغت غیر شکل دیگر گوهیر - گهیر - گیر باشد.

چرا همیشه باید خود را دچار تغییر کنیم؟
آیا جهان نمیتوانست از همان آغاز جور دیگر و با ظاهر و قوانین دیگری بوجود آید؟
آیا نظریه یکی برای همه و همه برای یکی درست است؟
اگر غیر این باشد چه؟
اگر جهان نباشد چه؟
اگر جهان باشد همه این کارها برای تنها یک هدف است؟ ( بهتر شدن ) ؟
چرا؟!؟!؟!
چرا خودمان باید دنبال سوپراز کردنی ک دنبالش هستیم بگردیم؟و وقتی ب آن رسیدیم بااااز هم ٥٠٪؜از لذتی که انتظارش را داشتیم نسیبمان میشود؟با بهانه ساختن برای رسیدن ب بقیه لذت در تغییر بعدی؟
آیا باز هم ٥٠٪؜ از آن لذت نصیبمان میشود؟
یا
زمان مرگمان و در زندگی بعدی هم باید دنبال ٥٠٪؜دیگر بگردیم؟
تا بازهم بمیریم؟
یا اگر نمیریم زنده ماندنمان چه سودی خواهد داشت؟
٥٠٪؜ بعدی؟
تا کی باید با فکر دور خود گشتن در راستای پیش بردن جریان DNAمانند تغییر کنیم؟
آیا سادگی زندگی در همین است؟!
اگر این جهان ما را به سیرایی کلی برساندبعد مارا دوباره از بین خواهد برد؟
و در جهانی رسیده از جهان قبلی دوباره بر روی همین منوال ادامه بدهیم؟یا روی منوالی با جریانی دیگر ک آن هم در دیوانگی برای تغییر مثبت کلی جهانی و همه جهت سود در جایی ب یک مرگ یا ادامه زندگی برای این دنیای عاشق دیوانه ادامه دهیم تا فقط برای هم سوپرایز باشیم؟
آیا وقت مرگ من فرا رسیده؟یا بنظر خودم از وقتش گذشته؟بخاطر سوختن و ساختنی دوباره؟
بیخیال: )
ما زندگی میکنیم و میمیریم و دوباره متولد میشویم در جهان هایی حتمأ متنوع و شرایطی کاملا متفاوت فقط کافیست اعتماد کنیم و با خود در کنار موجودات دیگر زندگی کنیم
و شاکر باشیم ک در حال تغییر همه جانبه هستیم
جاودانگی مسئولیت بزرگیست در مقابل موجودات دیگر
زندگی عالی و پر از تنوع است
فقط باید با تنوع ساختن کلی و جهانی در وصف زیبایی در آن مدت زمان خواسته شده برای زندگی در آن غرق شویم و از ساخته متحدانه یمان لذت ببریم و مهم تر از همه با تولید نسل های جهانی بهمراه تنوع جنسیتی موجودات فعلی
دنیای متنوع تری بسازیم تا زمان را به آن سرعت ک دوست داریم و حس میکنیم برأیمان مناسب است ( پیش ) ببریم با استفاده از لذت عشق وجودیمان چیزی ک از همه چیز در وجودمان مهمتر است و میدانیم ک دیگران ب احتمالی ک از سطح أطراف در آن زمینه عشق وجودی داریم ب آنها میز ارتقاء دهیم و وجودمان را با آنها صهیم شویم
فقط کافیست ک با إیمان ب خود و عشق این را از خود برای کل جهان بخواهیم برای کسانی ک ب آن نیاز دارند
و هر چیزی ک میخواهید را هم از جهان بخواهید
زندگی روز ب روز درحال بهتر شدن و پیشرفت است و همه دوست داریم زندگی کنیم و بیشترین لذت را ببریم پس مرگ هم در هر لحظه ک باشد زیباست
و میتوانید خواسته یتان را از زندگی بعیدیتان بخواهید مثلا عوض کردن هر قوانینی ک در لحظه ای باعث دلخوریتان شده است یا حتی أضافه کردن قوانین طبیعت ک میخواهید
زندگی با ما خوب بوده است پس بیاییم خواستار خوبی های بیشتر برای خود و بقیه و خواستن رسیدن همه ب مورد علاقه هایشان با شرایطی ک دوست دارند برای خود و زندگی زیبایشان بسازند باشیم تا با عشق بیشتر ب هم کمک کنیم و زیباتر زندگی کنیم تا ب بهترینها برسیم
و همه باهم خواستار جهانی ک میخواهیمش باشیم تا باهم رشد کنیم تا مرگ هم برایمان لذتبخش شود ( مرگ=بزرگترین تغییر ) ک میتواند برایتان شرایطی ک میخواهید را بسازد
تا نسلی بهتر با توانایی کمک کردن بیشتر و متنوع بسازیم
ارتباط بیشتر با جهان های دیگر و زودتر تبدیل شدن رویاها ب واقعیت برای هر فرد با این مرتبط شدن نزدیک است
و این ارتباط تنوع ها میتواند دنیاهای زیباتر و متنوع تری ک عشقمان را لبریز میکند و میتوانیم آسوده خاطرتر و آزادانه تر لذت ببریم و تولید نسل های جدید کنیم تا باز هم پیشرفت و زیبا برایمان ب ارمغان بیاورد💚💜
زندگی ب ما فرصت هر کاری را میدهد فقط کافیست ماهم برایش گام برداریم تا تغییر را ایجاد کنیم و ب عشقی ک درونمان دنبالش میگردیم برسیم و بازهم پیشرفت کنیم♥️
فقط کافیست تا بخواهیم تا زمینه إش ب سادگی در اختیارمان قرار گیرد و در آن راه قدم برداریم تا روز ب روز سوپرایز شویم و طعم لذت تازه زندگی را دوباره بهتر از قبل بچشیم💞
( هرچیزی ک آرزواش را دارید )
من باعث ٢سطح بالاتر آمدن مردم شدم با در اختیار گذاشتن وجودم برای همه و خواستن رسیدن ب آرزوهایشان برای پیدا کردن عشقی ک دنبالش بودیم♥️
پس اعتماد کنید و خییییلیییی با عشق دنبال آرزوهاتون و پیشرفت کلی برید چون همه چیز انجام شدنیه♥️
خودمونو و همه مردمو عشق است من فقط یک پیامم
بزن بریم مهمونی♥️💜💚

رفرم

تغییر= گردش
در تغییر است = در گردش است

استاد تغییر باشیم نه خواهان تغییر


تغییر : واژه ی عربیزه شده ی تغییر از واژه ایرانی ( تگوهیر - تگیر - تغیر ) گرفته شده است. واژه ی معادل انگلیسی تغییر change می باشد .
به نظر می رسد واژه change انگلیسی با واژه ی "چونْمَک " ترکی به معنی تغییر یافتن و برگردانده شدن، واژگون شدن. و" چوندرمک" یعنی برگرداندن و برعکس کردن ، سنجیدنی باشد .
در ترکی چئویرمک - čevirmək ( برگرداندن، تغییر دادن ) از فعل چونمک čūnmək ( تغییر کردن ) مشتق شده است.



استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ، عدول، برگشت، عقب گرد

دگرگشت

دگر گونی

دگرگردی

غت وهیر←گوهیر←گوهیل که در فرهنگ آیین زروان به شکل *vihēr و به معنای change ( =تغییر ) ثبت شده همریشه است با لغت کوردی - کرمانجی تگهیر t�g�herr ( شکل اصلی لغت تغییر ) به معنای variable ( =تغییرپذیر ) که در لغتنامه پهلوی به شکل **de - guhirī ثبت شده است. بدل شدن وهیر به گوهیر مانند بدل شدن وراز←گراز و ویشتاسب←گشتاسب و بدل شدن گوهیر به گوهیل مانند بدل شدن بلگ←برگ و سوراخ←سولاخ است.



دانستنی است:

الف - امروزه در کوردستان گوهیر را به جای تغییر و گهولیدن یا گهیریدن یا گهیلیدن را در معنای معاوضه - مبادله ( exchange ) به کار میبرند.

ب - واژگان عربی مغایرت و متغیر و تغیر ( تَ غـَ یور ) جعلی هستند.

پ - ممکن است لغت غیر شکل دیگر گوهیر - گهیر - گیر باشد.

سپاس فراوان از اشکان و علی باقری گرامی

دگرگونیدن، دگرگونش ( بجای تغییر دادن یا دگرگون نمودن )

می توان بجای بهره وری از دید من نابجا از فعل [کارواژه] های کمکی برای ساختن فعل، از بسیاری واژه ها سرراست فعل یا �نام مصدر� ساخت و آن ها را در گفتار و نوشتار بکار برد؛ بسان �دگرگونیدن� و �دگرگونش� بجای دگرگون نمودن.

نمونه:
شهردار تهران . . . می خواهد �زندان اوین� را به �بوستان عمومی� دگرگونَد.

این نکته را بویژه برای آن گروه از روشنفکرانی که چون آبِ خوردن، واژه های گاه دشوار و نازیبای بیگانه و بویژه از عربی یا لاتین را به زبان پارسی می آورند و دیگرانی نیز طوطی [توتی] وار آن را بکار گرفته و جا می اندازند، یادآور می شوم. ب. الف. بزرگمهر ۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۴

برگرفته از یادداشتی ( و پی نوشت آن ) در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_6. html

دیگر شد ، دیگر شدن

‏وَرتِش = تغییر
وَرتیدن = تغییر یافتن
وَرتاندن = تغییر دادن
وَرتنده = متغیر ( ( در ریاضی و بقیه دانش ها ) )
وَرتش پذیر = قابل تغییر

بن مایه: فرهنگ فارسی به پهلوی استاد فره وشی


دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . جرح و تعدیل کردن. اضافه و نقصان کردن.


کلمات دیگر: