کلمه جو
صفحه اصلی

مشیت


مترادف مشیت : اراده، خواست، خواهش، عزم، میل، سرنوشت، تقدیر

برابر پارسی : خواست، خواسته، آرزو

فارسی به انگلیسی

design, volition


wish, will


will


design, volition, will

فارسی به عربی

نظام ، إرادة

فرهنگ اسم ها

اسم: مشیت (پسر) (عربی) (تلفظ: mashiyat) (فارسی: مَشیت) (انگلیسی: mashiyat)
معنی: اراده، خواست، سرنوشت

مترادف و متضاد

۱. اراده، خواست، خواهش، عزم، میل
۲. سرنوشت، تقدیر


اراده، خواست، خواهش، عزم، میل


سرنوشت، تقدیر


will (اسم)
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت

volition (اسم)
اراده، خواست، از روی اراده، مشیت

فرهنگ فارسی

خواستن ، اراده، اراده وخواست خداوند
(اسم ) ۱ - اراده خواست . ۲ - اراد. خدای تعالی : مگن بچشم حقارت نگاه در من مست تکه نیست معصیت و زهد بی مشیت او . ( حافظ ) ۳ - تجلی ذاتی وعنایت سابق. حق بر ایجاد معدوم واعدام موجود است و آن اعم از اراده است زیرا اراده عبارت از تجلی ذات است برای ایجاد معدوم .

فرهنگ معین

(مَ یَّ ) [ ع . مشیة ] (مص جع . ) اراده و خواست خداوند.

لغت نامه دهخدا

مشیت. [ م َ شی ی َ ] ( ع اِمص ) مشیة. خواستن.مگر استعمال این لفظ مختص گشته بمعنی خواهش و مرضی حق تعالی ، در خیابان نوشته که مشیت اراده الهی و پیش بعضی مشیت خاص است از اراده چنانکه از امام جعفر صادق علیه التحیات مروی است که از بعضی ارادتهای الهی انبیا و اولیا را خبر میشود. به خلاف مشیت که از آن ، انبیا و اولیا را اطلاع نباشد. ( غیاث ). اراده. خواستن.خواست. ( یادداشت مؤلف ). اراده. خواست خداوند عالم.( ناظم الاطباء ) : اندازه میگیرد اشیا را به دانایی و تدبیر اختلاف آن میکند به خواست خود و میراند آن را به مشیت خود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ).
نه بی ارادت او بر زمین ببارد ابر
نه بی مشیت او بر هوا بجنبد باد.
مسعودسعد.
بحر مشیت بود کفک زمان از لبش
گرد جهان میکشد منت او زیر بار.
خاقانی.
اسباب معیشت او برحسب مشیت و ارادت او ترتیب داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). حکیم گفت بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست و رأی همگنان در مشیت است که صواب آمد یا خطا. ( گلستان ). و رجوع به مشیئة شود.

مشیة. [ م ِش ْ ی َ ] ( ع ص ) رفتار و نوعی از رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوع رفتن و هیئت رفتن ورفتار. ( ناظم الاطباء ). نوعی رفتار. یقال : «مشی مشیةسریعة»، و آن خوبی رفتار است. ( از اقرب الموارد ).

مشیة.[ م َش ْ ی َ ] ( ع اِ ) یکمرتبه رفتن. ( ناظم الاطباء ).

مشیة. [ م َ شی ی َ ] ( ع اِ ) اراده خداوند تبارک و تعالی. الحدیث ، قال الرضا علیه السلام : الابداع و الارادة و المشیة، اسماء ثلثة و معناها واحد. ( ناظم الاطباء ).
- بمشیةاﷲ، بمشیئةاﷲ ؛ به خواست خدای تبارک و تعالی : اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیةاﷲ و عونه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89 ). هر باری که خیلتاش را بباید داد بدهد تا به موقع رضا باشد بمشیة اﷲ و عونه و السلام. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 118 ). اکنون به سر تاریخ بازشویم بمشیة اﷲ و عونه. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 341 ). رجوع به مشیت و مشیئة و ترکیب مشیئةاﷲ شود.

مشیت . [ م َ شی ی َ ] (ع اِمص ) مشیة. خواستن .مگر استعمال این لفظ مختص گشته بمعنی خواهش و مرضی حق تعالی ، در خیابان نوشته که مشیت اراده ٔ الهی و پیش بعضی مشیت خاص است از اراده چنانکه از امام جعفر صادق علیه التحیات مروی است که از بعضی ارادتهای الهی انبیا و اولیا را خبر میشود. به خلاف مشیت که از آن ، انبیا و اولیا را اطلاع نباشد. (غیاث ). اراده . خواستن .خواست . (یادداشت مؤلف ). اراده . خواست خداوند عالم .(ناظم الاطباء) : اندازه میگیرد اشیا را به دانایی و تدبیر اختلاف آن میکند به خواست خود و میراند آن را به مشیت خود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309).
نه بی ارادت او بر زمین ببارد ابر
نه بی مشیت او بر هوا بجنبد باد.

مسعودسعد.


بحر مشیت بود کفک زمان از لبش
گرد جهان میکشد منت او زیر بار.

خاقانی .


اسباب معیشت او برحسب مشیت و ارادت او ترتیب داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). حکیم گفت بموجب آنکه انجام کار معلوم نیست و رأی همگنان در مشیت است که صواب آمد یا خطا. (گلستان ). و رجوع به مشیئة شود.

فرهنگ عمید

۱. خواستن.
۲. اراده و خواست خداوند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] مَشیت به معنای خواستن و خواست و اراده خدا از الفاظ مشترک میان خدا و انسان است. این واژه در مورد خدا به معنای ایجاد شیء و درباره انسان به معنای طلب و خواستن تعریف شده است. مشیت الهی در میان اندیشمندان مورد اختلاف واقع شده، برخی آن را از صفات فعل، عده ای آن را از صفات ذات و برخی دیگر آن را از آثار علم و قدرت خداوند دانسته اند. مشیت الهی به دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم شده است. بین مشیت الهی با مشیت انسان از جهاتی از جمله بی نیاز بودن از لوازم و مطلق و نامحدود بودن تفاوت گذاشته شده است. در نگرش شیعی با استناد به روایت «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکنْ أَمْرٌ بَینَ أَمْرَین» اختیار انسان را در طول مشیت خداوند دانسته اند.
مشیت به خواستن، اراده کردن و خواست و اراده خداوند تعبیر شده و به تمایل پیدا کردن به چیزی تا حدی که به طلب آن منجر شود، نیز تعریف شده است. این واژه را از الفاظ مشترک میان خدا و انسان دانسته اند؛ به صورتی که مشیت را در مورد خداوند به معنای ایجاد شیء و درباره انسان به معنای طلب و خواستن معنا کرده اند. توجه به شیء، تصور آن و تمایل و رغبت به آن چیز، از مراحل تحقق مشیت در انسان دانسته شده و بعد از تحقق مشیت تصمیم و اراده قرار داده شده است؛ ولی تحقق مشیت در مورد خداوند را به دلیل علم حضوری خدا، نیازمند مراحل فوق ندانسته اند. مشیت را نخستین ظهور هستی امکانی از مبدا هستی دانسته اند که سایر ظهورات هستی به واسطه آن آشکار می گردد. واژه مشیت در قرآن به صورت صریح وارد نشده ولی مشتقات آن در قالب واژه هایی از قبیل «شاء»، «یشأ»، «یشاء» و «یشإ» بیش از دویست بار درباره خدا و انسان به کار رفته است. علاوه بر این در روایات متعددی مفهوم مشیت گاه مترادف با واژه های ابداع (ایجاد) و اراده و گاه متفاوت از آنها استفاده شده است.
مشیت و اراده را گاه به یک معنا دانسته و تفاوت آنها را فقط در لفظ می دانند؛ ولی گاه میان آن دو تفاوت قائل شده اند؛ به این بیان که مشیت تنها خواستن چیزی و اراده رفتن به سمت چیزی و اقدام کردن برای انجام کاری است. بر این اساس گاهی چیزی خواسته می شود ولی اراده بر انجام آن تعلق نمی گیرد و به همین دلیل مشیت را مرتبه ضعیف اراده که با انجام فعل فاصله دارد و اراده را مرتبه قوی مشیت که به انجام فعل متصل است تعریف کرده اند. و به عبارتی دیگر اراده را از تعینات مشیت و متاخر از آن دانسته اند؛ زیرا مشیت مربوط به مرتبه علم و اراده از مراتب فعل است.

پیشنهاد کاربران

بلتد مرتبه

کفارات


عزم
اراده
خواست

اراده و خواست - خواست خداوند

مشیت واژه ی پارسی هست همچون نام شاهزاده ی هخامنشی یعنی ماشیسته پسر داریوش بزرگ هخامنشی.


کلمات دیگر: