کلمه جو
صفحه اصلی

کجاوه


مترادف کجاوه : تخت روان، عماره، محمل، هودج

فارسی به انگلیسی

kind of pannier used in pairs on camels or mules, camel-litter or mule-litter

pannier used in pairs on camels or mules, camel-litter


فارسی به عربی

فضلات

مترادف و متضاد

litter (اسم)
زایمان، تخت روان، اشغال، کجاوه، محمل، ریخته و پاشیده، اشغال پاشیدن

palanquin (اسم)
تخت روان، کجاوه، پالکی

palankeen (اسم)
تخت روان، کجاوه، پالکی

howdah (اسم)
هودج، هوده، کجاوه

تخت‌روان، عماره، محمل، هودج


فرهنگ فارسی

صندوق چوبی روبا یادارای سایبان که دوتای آنرادرطرفین شتریاقاطربسته وبر آن سوارمیشوند
( اسم ) ۱ - دو اطاقک چوبین رو باز یا با سایبان که آنها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اطاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیل. حمل و نقل مسافران بود . ۲ - هود جی که بر پشت اسب استر فیل می بستند یا توسط غمان و بار بران افراد را حمل میکردند : [ با آنکه اندک عارضه ای داشت آغرق در قلعه گذاشته بکجاوه در آمده عزیمت اردو ی همایون داشت ... ] . ( عالم آرا )

فرهنگ معین

(کَ وِ ) (اِ. ) نشیمنی روپوش دار که از چوب سازند و یک جفت آن را به یکدیگر بسته بر شتر و یا استر بار کنند و در هر یک از آن دو کسی نشیند.

لغت نامه دهخدا

کجاوه. [ ک َ وَ / وِ ] ( اِ ) کژاوه. گژابه. کزابه. کزاوه. قزاوه. قژاوه. کجابه. کجبه. کجوه. ( فرهنگ فارسی معین ). کجابه است که به عربی هودج خوانند. ( برهان ). آنچه بر پشت شتر بندند و دو شخص در آن مقابل یکدیگر نشینند. ( غیاث اللغات ). مَحمِل. ( منتهی الارب ). نشیمن و جایگاهی که بر استر و شتر بار کنند و در هر طرفی یکی بنشیند و در اول کرسی واری از چوب ساختند و باریسمان کجن از پهلوی استر آونگ کردند و در آن نشستند و کژاونگ و کژاوه خواندند چون زاء پارسی با جیم تبدیل می پذیرد کجاوه گفتند و او را با باء عربی بدل نمودند کجابه نیز نامیده شد. ( از آنندراج ). نشیمن روپوش دار مانند هودج که از چوب سازند و یک جفت آن را به یکدیگر بندند و بر شتر و یا استر بار کنند و در هر یک از آن یک کس نشیند و چوپله نیز گویند. ( از ناظم الاطباء ). دو اطاقک چوبین روباز یا با سایبان که آنها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اطاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیله حمل و نقل مسافران بود. ( فرهنگ فارسی معین ). عماری. محمل. پالکی :
وان کجاوه چیست میزان دو کفه باردار
بار جوزا و دو کفه شکل میزان دیده اند.
خاقانی.
گیسوی حور و گوی زنخدانش بین به هم
دستارچه کجاوه و ماه مدورش.
خاقانی.
گر تشنگان بادیه را جان بلب رسد
تو خفته در کجاوه به خواب خوش اندری.
سعدی.
یاران کجاوه غم ندارند
از منقطعان کاروانی.
سعدی.
تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس. ( گلستان ). با آنکه اندک عارضه ای داشت آغرق در قلعه گذاشته به کجاوه درآمده عزیمت اردوی همایون داشت. ( عالم آرا، از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کجابه شود.

فرهنگ عمید

اتاقک چوبی روباز یا دارای سایبان که دو تای آن را در دو طرف شتر یا قاطر می بندند و بر آن سوار می شوند.

دانشنامه عمومی

کَجاوه اتاقکی است چوبی که بر پشت شتر یا هر چارپای دیگری می بندند و یک یا دو نفر در آن می نشینند و مسافرت می کنند. کجاوه می تواند یک اتاقک باشد و روی گرده چارپا قرار گیرد و می تواند دو قسمت داشته در دو طرف گرده چارپا آویزان شود.
گاری
کالسکه
Horse-drawn vehicle
Horse harness
Driving_(horse)
Horseless carriage
معمولاً در قدیم زنان و مردان مهم و صاحب مقام را سوار بر کجاوه می کردند و مردان بر پشت چارپا نشسته و سفر می کردند.در لغت نامه های فارسی در مورد کجاوه شرح کافی داده شده است: کجاوه. (اِ) کژاوه. گژابه. کزابه. کزاوه. قزاوه. قژاوه. کجابه. کجبه. کجوه، عماری، محمل یا پالکی. (فرهنگ فارسی معین). کجابه است که به عربی هودج خوانند. (برهان). آنچه بر پشت شتر بندند و دو شخص در آن مقابل یکدیگر نشینند. (غیاث اللغات). مَحمِل. (منتهی الارب). نشیمن و جایگاهی که بر استر و شتر بار کنند و در هر طرفی یکی بنشیند و در اول کرسی واری از چوب ساختند و باریسمان کجن از پهلوی استر آونگ کردند و در آن نشستند و کژاونگ و کژاوه خواندند چون زاء پارسی با جیم تبدیل می پذیرد کجاوه گفتند و او را با باء عربی بدل نمودند کجابه نیز نامیده شد. (از آنندراج). نشیمن روپوش دار مانند هودج که از چوب سازند و یک جفت آن را به یکدیگر بندند و بر شتر یا استر بار کنند و در هر یک از آن یک کس نشیند و چوپله نیز گویند. (از ناظم الاطبا). دو اتاقک چوبین روباز یا با سایبان که آن ها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اتاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیلهٔ حمل و نقل مسافران بود. (فرهنگ فارسی معین).
در میان ترکمن ها و در گذشته، کُجه وه یا کجاوه اتاقکی بود از جنس پارچه های رنگین و معمولاً چهل تکه که آن را به ویژه بر روی شتر قرار داده، درون و بیرون آن را می آراستند. از این کجاوه برای بردن عروس و ینگه های او استفاده می شد. از سقف آن زنگی، شبیه ناقوس می آویختند تا بر اثر حرکت شتر یا گاو به صدا در آید. صدای زنگ، بیانگر جشن و سرور و عروس کشان بود.
نوعی از کجاون «اؤرمه کجبه» (کجاوه ای که ساخت آن به روش بافتن، انجام می شود) نامیده می شد. این کجاوه از بافه های سفید گندم بافته و با دوخت پارچه سفید داخل آن پوشانیده می شد. هنگام ازدواج، دختران همراه جهیزه، کجاوه هایی را که به دست خود بافته بودند، به خانه داماد می برده اند.

واژه نامه بختیاریکا

تَلمیت

جدول کلمات

عماری

پیشنهاد کاربران

هودج

مفهموم کجاوه در بیت
برنمی دارد حجاب از هودج لیلی صبا. . . تاخلایق راشود روشن که مجنون عاقل است


کلمات دیگر: