کلمه جو
صفحه اصلی

غیرت


مترادف غیرت : تعصب، حمیت، حسد، رشک، رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموس پرستی

فارسی به انگلیسی

mettle, zeal, ambition, backbone, jealousy, enthusiasm, emulation

ambition, backbone, jealousy, mettle, zeal


zeal, enthusiasm, jealousy, emulation


فارسی به عربی

حماس , حماسة , قوة الشخصیة

مترادف و متضاد

۱. تعصب، حمیت
۲. حسد، رشک
۳. رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموسپرستی


enthusiasm (اسم)
جدیت، حیرت، الهام، اشتیاق، غیرت، شور و ذوق، هواخواهی با حرارت، وجد و سرور

zeal (اسم)
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت

fervor (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی، التهاب، اشتیاق شدید، حرارت شدید

ardor (اسم)
شوق، تب و تاب، غیرت، حرارت، گرمی، خونگرمی

honor (اسم)
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه

mettle (اسم)
غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره

fervency (اسم)
شوق، غیرت، گرمی، خونگرمی

envy (اسم)
غیرت، حسادت، غبطه، رشک، غل

تعصب، حمیت


حسد، رشک


رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموس‌پرستی


فرهنگ فارسی

کرمانشاهی ( سید ) عبدالکریم بن عباس شاعر ( ف. ۱۲۷۵ ه ق . ) . اوراست : منظومه فارسی [ دل نامه ] .
رشک بردن، حمیت، ناموس پرستی
۱ - ( مصدر ) رشک بردن ۲ - ( اسم ) حمیت ۳ - ناموس پرستی ۴ - ( اسم ) رشک ۵ - حمیت محب است بر طلب قطع تعلق نظر محبوب از غیر یا تعلق غیر از محبوب و غیرت از لوازم محبت است غیرت یا در باب حق است به جهت گذشتن از حدود یا غیرتی است که در ازائ کتمان اسرار و سرایر است و یا غیرت حق است که بخل و ضنت حق باولیای خویش است . یا مایه غیرت . مایه رشک چنانکه گویند : غیرت ماه غیرت بهار . یا جنبیدن غیرت کسی . به غیرت افتادن تحریک شدن .

فرهنگ معین

( غ رَ ) [ ع . غیرة ] ۱ - (مص ل . ) رشک بردن . ۲ - (اِمص . ) حمیت ، جرأت . ۳ - ناموس پرستی . ۴ - (اِ. ) رشک .

لغت نامه دهخدا

غیرت. [ غ َ رَ ] ( ع اِمص ) رشک. ( فرهنگ اسدی ). حسد. رشک بردن ، با لفظ عربی استعمال میشود، و مردانه و سرشار از صفات آن است. ( از آنندراج ). رجوع به غَیرَة و رشک شود : چون اسماعیل بیامد ( متولد شد ) و نور بیاورد، ساره غمناک گشت و بگریست از غیرت ، و گفت : یا ابراهیم چه بود که از همه ٔزنان من بی فرزند ماندم. ( تاریخ سیستان ). هاجر حلقه ٔزرین بر گوش کرد زیباتر شد، ساره را غیرت زیادتر شد. ( قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص 50 ). آن شب ابراهیم با هاجر نزدیکی نمود، غیرت عظیم بر ساره مستولی شد. ( قصص الانبیاء ایضاً ص 50 ). فروغ خشم آتش غیرت در مغز وی [ دمنه ] بپراکند. ( کلیله و دمنه ). از رشک او [ مرغزار ] رضوان انگشت غیرت گزیده بود. ( کلیله و دمنه ).
ایا حسود تو از جاه تو به غیرت و رشک
ز رشک تو سرانگشت خود گزیده بگاز.
سوزنی.
وز بر آن بارگاه بر نگهی بود خوش
حوروشی اندر آن غیرت حور جنان.
خاقانی.
تا باد دو زلفین ترا زیر و زبر کرد
از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد.
خاقانی.
آتش غیرت در نهاد او متصاعد شد و عزم انتقال مصمم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
تو فارغ از دو عالم معشوق خویش دایم
وز غیرت تو هرگز کس در تو نارسیده.
عطار.
دشمنان او را ز غیرت میدرند
دوستان هم روزگارش میبرند.
مولوی.
حدیث عشق توبا کس نمیتوانم گفت
که غیرتم نگذارد که بشنود اغیار.
سعدی.
به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد.
سعدی ( بدایع ).
شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است بحکم آنکه ازغیرت و مضادت یاران خالی نباشد. ( گلستان سعدی ).
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی تو
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت.
حافظ.
|| ( اِ ) بمعنی مایه غیرت ، مثل رشک ، بمعنی مایه رشک ، چنانکه گویند غیرت ماه ، غیرت بهار، غیرت گل و غیره :
طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد.
حافظ.
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام.
حافظ.
|| ( اِمص ) در تداول فارسی زبانان بمعنی حمیت و محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگاهداری عزت و شرف. ( از ناظم الاطباء ). با لفظ کشیدن و بردن استعمال میشود. ( از آنندراج ). ابا و سرباز زدن از قبول اهانت بر عرض. ناموس پرستی. تعصب و رقابت. رجوع به غَیرَة شود : موسی از غیرت و حمیت لوحها بینداخت وغل در گردن برادر کرد و میکشید. ( قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص 113 ).

غیرت . [ غ َ رَ ] (ع اِمص ) رشک . (فرهنگ اسدی ). حسد. رشک بردن ، با لفظ عربی استعمال میشود، و مردانه و سرشار از صفات آن است . (از آنندراج ). رجوع به غَیرَة و رشک شود : چون اسماعیل بیامد (متولد شد) و نور بیاورد، ساره غمناک گشت و بگریست از غیرت ، و گفت : یا ابراهیم چه بود که از همه ٔزنان من بی فرزند ماندم . (تاریخ سیستان ). هاجر حلقه ٔزرین بر گوش کرد زیباتر شد، ساره را غیرت زیادتر شد. (قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص 50). آن شب ابراهیم با هاجر نزدیکی نمود، غیرت عظیم بر ساره مستولی شد. (قصص الانبیاء ایضاً ص 50). فروغ خشم آتش غیرت در مغز وی [ دمنه ] بپراکند. (کلیله و دمنه ). از رشک او [ مرغزار ] رضوان انگشت غیرت گزیده بود. (کلیله و دمنه ).
ایا حسود تو از جاه تو به غیرت و رشک
ز رشک تو سرانگشت خود گزیده بگاز.

سوزنی .


وز بر آن بارگاه بر نگهی بود خوش
حوروشی اندر آن غیرت حور جنان .

خاقانی .


تا باد دو زلفین ترا زیر و زبر کرد
از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد.

خاقانی .


آتش غیرت در نهاد او متصاعد شد و عزم انتقال مصمم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
تو فارغ از دو عالم معشوق خویش دایم
وز غیرت تو هرگز کس در تو نارسیده .

عطار.


دشمنان او را ز غیرت میدرند
دوستان هم روزگارش میبرند.

مولوی .


حدیث عشق توبا کس نمیتوانم گفت
که غیرتم نگذارد که بشنود اغیار.

سعدی .


به یک نفس که برآمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد.

سعدی (بدایع).


شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است بحکم آنکه ازغیرت و مضادت یاران خالی نباشد. (گلستان سعدی ).
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی تو
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت .

حافظ.


|| (اِ) بمعنی مایه ٔ غیرت ، مثل رشک ، بمعنی مایه ٔ رشک ، چنانکه گویند غیرت ماه ، غیرت بهار، غیرت گل و غیره :
طیره ٔ جلوه ٔ طوبی قد چون سرو تو شد
غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد.

حافظ.


شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام .

حافظ.


|| (اِمص ) در تداول فارسی زبانان بمعنی حمیت و محافظت عصمت و آبرو و ناموس و نگاهداری عزت و شرف . (از ناظم الاطباء). با لفظ کشیدن و بردن استعمال میشود. (از آنندراج ). ابا و سرباز زدن از قبول اهانت بر عرض . ناموس پرستی . تعصب و رقابت . رجوع به غَیرَة شود : موسی از غیرت و حمیت لوحها بینداخت وغل در گردن برادر کرد و میکشید. (قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص 113).
صدهزار است غیرتم بر دوست
آنچه یک غیرت آیدم بر زن .

خاقانی .


خدای داند کاین دم که راند خاقانی
ز روی غیرت دین است نز سر غضب است .

خاقانی .


به آهی بسوزم جهان را ز غیرت
که در حضرت پادشاهی گریزم .

خاقانی .


غیرت اسلام و حمیت دین محمدی غالب آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 424). چگونه رخصت یافتی که بر امثال و حرکات دور از غیرت و حمیت اقدام نمودی .(جهانگشای جوینی ).
غیرت حق بود با حق چاره نیست
کو دلی کز حکم حق صدپاره نیست
غیرت آن باشد که آن غیر همه است
آنکه افزون از بیان و دمدمه است .

مولوی (مثنوی ).


شاه را غیرت بود بر هرکه او
برگزیند بعد از آنکه دید رو
غیرت حق بر مثل گندم بود
کاه خرمن غیرت مردم بود
اصل غیرتها بدانید از اله
آن خلقان فرع حق بی اشتباه .

مولوی (مثنوی ).


غیرتم هست و اقتدارم نیست
که بپوشم ز چشم اغیارت .

سعدی (طیبات ).


غیرت سلطان جمالت چو باز
چشم من از هر دو جهان دوخته .

سعدی (بدایع).


شب از شرمساری و غیرت نخفت
بخندید طائی دگر روز و گفت ...

سعدی (بوستان ).


گنج قارون که فرومیرود از قهر هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است .

حافظ.


جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد.

حافظ.


عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد.

حافظ.


کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی بمن ازغیرت همکار ده .

صائب تبریزی .


- باغیرت ؛ آنکه غیرت و تعصب دارد.
- بی غیرت ؛ بی رشک . بی ناموس و لاابالی در محافظت آبرو و شرف . (ناظم الاطباء). رجوع به غیرت و غَیرَةشود :
بود بی غیرت که نقش یار را بر سنگ کند
ور به لوح سینه کندی صورتی میداشتی .

خاقانی .


- غیرت آمدن کسی را ؛ دارای غیرت و همت و تعصب بودن . سرباز زدن از قبول اهانت بر عرض :
غیرت آید دل ویران مرا
دیدن خانه ٔ ویران اسد.

خاقانی .


گه گه از خود هم آیدم غیرت
که بود دوست هم سرایه ٔ من .

خاقانی .


سختم آید که به هر دیده ترا مینگرند
سعدیا غیرتت آید نه عجب سعد غیور.

سعدی (طیبات ).


غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبّا نمیبرم به اطبا.

سعدی .


- امثال :
دوستی بی غیرت دشمنی است . (امثال و حکم دهخدا).
|| (اصطلاح تصوف ) غیرت یا غیرتی است در حق بجهت گذشتن از حدود، یا غیرتی که در ازاء کتمان اسرار و سرایر است و یا غیرت حق که بخل و ضنت حق به اولیای خویش است و ایشان ضناین اند. (از تعریفات جرجانی قسمت اصطلاحات الصوفیه ص 183). صاحب نفائس الفنون ص 169 در بیان حالات سالک گوید: و از آنجمله غیرت است و مراد از آن حمیت محب است بر طلب قطع تعلق نظر محبوب از غیر، یا تعلق غیر از محبوب ، یا بسبب مشارکتش با او یا بسبب اطلاعش بر او. و غیرت از لوازم محبت است چه هرکه محب است بناچار غیور بود. و غیرت بر سه قسم است : غیرت محب و غیرت محبوب و غیرت محبت . اما غیرت محب بر دو نوع است : غیرت محب غیرمحبوب وغیرت محب محبوب . نوع اول در قطع تعلق محبوب از غیر مفید نباشد، لیکن در قطع تعلق غیر از محبوب شاید که مفید بود همچو غیرت ابلیس که در قطع تعلق نظر محبوب او با آدم هیچ اثر نکرد، اما در قطع تعلق غیر از محبوب اثرها نمود و مینماید. و غیرت محب محبوب یا بر تعلق محبوب بود یا غیر به محبتی ، یا بر تعلق غیر، یا محبوب به محبتی ، یا بر نسبت مشارکت غیر با محبوب ، یا بر اطلاع غیر بر محبوب . و اما غیرت محبت جز نظر ارباب ذوق و اهل حقیقت بدان نرسد، چه غیرت محبت از خواص محبان ، و فهم محبی محب از غوامض علوم است و نه هر کس بدان راه برد به خلاف محبی محبوب - انتهی . در فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سجادی چنین آمده است : غیرت عبارت است از کراهت مشارکت غیر است در آنچه برای نفس در آن حظ است از مال و جاه و غیر آن ، و غیرت به این معنی مذموم است ، زیرا منشاء آن حسد است ؛ اما غیرت که برای حق باشد به اینکه راضی نشود که دل او بغیر مایل گردد و به آنچه حق راضی است ، ممدوح و مطلوب است . اما غیرتی که از قبل حق باشد ارجاع عبد است بسوی آنچه راضی است از جهت حفظ و صیانت بنده . (رجوع به حاشیه بر شرح رساله ٔ قشریه ص 202 شود). غیرت از جمله لوازم محبت است و هیچ محب نبود مگر غیور، و مراد از غیرت ، حمیت محب است بر طلب قطع تعلق محبوب از غیر یا تعلق غیر از محبوب ، و آن را سه گونه است : غیرت محب ، غیرت محبوب و غیرت محبت ، و بر اولیاء اﷲ فرض است . جنید گوید: غیرت جایز نباشد مگر در سه وقت : یکی موقع ذکر و غفلت ، دیگر محبت و سه دیگر تعظیم . (رجوع به مصباح الهدایه ص 44 شود). در شرح کلمات باباطاهر (صص 189 - 191) آمده است : غیرت عارف بر پروردگار به این است که نمیخواهد غیری در میان باشد و غیرت حق بر عارف نیز چنین است که او را از آلایش هستی پاک دارد. (از فرهنگ مصطلحات عرفا ص 295 به اختصار).

فرهنگ عمید

۱. حمیت، ناموس پرستی.
۲. [قدیمی] رشک.
* غیرت آوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] حسادت کردن.
* غیرت بردن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. = * غیرت آوردن
۲. ناموس پرستی کردن.
* غیرت داشتن: (مصدر لازم ) تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن.

۱. حمیت؛ ناموس‌پرستی.
۲. [قدیمی] رشک.
⟨ غیرت آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] حسادت کردن.
⟨ غیرت بردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. = ⟨ غیرت آوردن
۲. ناموس‌پرستی کردن.
⟨ غیرت داشتن: (مصدر لازم) تعصب و حمیت داشتن؛ حفظ ناموس کردن.


دانشنامه عمومی

غیرت واژه ای عربی و به معنایِ رشک ورزیِ محافظه کارانه یا رشک ورزیِ توجیه پذیر است.
دلواپسی از دست دادن
بر خلاف تصور عموم مردم، غیرت یک واژه ی کلی است که انواع و اقسام مختلفی دارد، نظیر: غیرت ملّی، غیرت دینی، غیرت انسانی، غیرت بر محارم و...
مهدی نراقی در تعریف غیرت گفته است: .mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
غیرت و حمیّت؛ یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است.
غیرت (فیلم ۱۹۸۵). غیرت (به هندی: Sarfarosh) فیلمی محصول سال ۱۹۸۵ و به کارگردانی داساری ناریانا رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیتندرا، سری دوی، لینا چاندوارکار، قادرخان، پریم چوپرا، آسرانی، باب کریستو، پران، رانجیت، بهارات بوشان، بیندو ایفای نقش کرده اند.
۸ مارس ۱۹۸۵ (۱۹۸۵-03-۰۸)

غیرت (فیلم ۱۹۹۹). غیرت (به هندی: Sarfarosh) یا سرفروش فیلمی محصول سال ۱۹۹۹ و به کارگردانی جان متیو ماتان است. در این فیلم بازیگرانی همچون عامر خان، سونالی بندره، شیروالبه ویس، موکش ریشی، نوازالدین صدیقی، آکیلندرا میشرا ایفای نقش کرده اند.

غیرت (فیلم). غیرت (فیلم) فیلمی به کارگردانی مهدی رئیس فیروز و نویسندگی احمد نجیب زاده ساختهٔ سال ۱۳۵۵ است.

نقل قول ها

غیرت
• «ارزش مرد به اندازۀ همت اوست، و راستگویی او به میزان جوانمردی اش، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند، و پاکدامنی او به اندازة غیرت اوست.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «غیرت» به معنای رشک و حسد مردانه و سرشار از صفات آن است و در تداول فارسی زبانان به معنای حمیت و محافظت عصمت و آبرو و ناموس ونگهداری عزت و شرف آمده است.
علمای اخلاق نیز غیرت را چنین تعریف کرده اند، غیرت و حمیت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است، این صفت در قالب مطلوبش از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می گیرد و یکی از ملکه های نفسانی انسان و سبب مردانگی است و مرد بی غیرت از زمره مردان خارج است. اگر غیرت بری با درد باشی وگر بی غیرتی نامرد باشی
ضرورت غیرت
«غیرت» یکی از کمالات انسانی است که دست پرتوان آفرینش، اسباب آن را در وجود آدمی تعبیه کرده است. غیرت ورزی در حد عالی آن، لازمه انسانیت آدمیان مخصوصاً مؤمنان پرهیزکار است. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:«اِنَّ اللهَ یَغارُ لِلْمؤمِنِ فَلْیَغَرْ، مَنْ لا یَغارُ فَاِنَّهُ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ» خداوند برای مؤمن، غیرت می ورزد، پس او نیز باید غیرت آورد. هر کس غیرت نورزد، دلش وارونه است.شاید مراد از وارونگی دل این باشد که شخص بی غیرت از حالت طبیعی انسان خارج شده و به ورطه پوچی و تباهی سقوط کرده است.
غیرت در اسلام
وجود غیرت در جامعه انسانی تا آنجا ضروری و حیاتی است که شارع مقدس اسلام در تشریع احکام نیز به آن عنایت داشته است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:«اَلا وَ اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الْحَرامَ وَ حَدَّ الحُدودَ وَ ما اَحَدٌ اَغْیَرَ مِنَ اللهِ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفواحِشَ» آگاه باشید که خداوند، محرمات را حرام و حدود را وضع کرد و هیچ کس غیورتر از خدا نیست که از روی غیرت، زشتیها را حرام کرده است.بر همین اساس، خدا به هر غیرتمندی نظرلطف و مرحمت دارد. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:«اِنَّ اللهَ غَیوُرٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ» خداوند، غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد.از آنچه گذشت، به اهمیت، ضرورت و تقویت غیرت پی می بریم، ذکر این نکته نیز ضروری است که انسان با شنیدن واژه غیرت، ناموس و حریم خانواده در ذهنش تداعی می شود در حالی که مرز غیرت از این حد فراتر رفته انواع و اقسام دیگری را شامل می شود که اهمیت آنها نیز از غیرت ناموسی کمتر نیست. در این جا به انواع غیرت اشاره می شود.
انواع غیرت
...

[ویکی شیعه] غیرت صفتی است که انسان را به دفاع از دین و آیین، آبرو و ناموس، مال و وطن خود برمی انگیزد. این صفت از شجاعت، بزرگ منشی و قوت نفس انسان سرچشمه می ‏گیرد. در روایات از خداوند به عنوان غیرتمند یاد شده است. از روایات بر می آید که غیرت ریشه در فطرت آدمی دارد و انسان، غیور آفریده شده است.
غیرت در لغت به معنی حمیّت و غضب و رَشک بردن است، و در اصطلاح صفتی است که انسان را وادار به دفاع از دین و آیین، آبرو و ناموس، مال و کشور خود می کند. به انسان های غیرتمند غیور می گویند.
در قرآن واژه غیرت به صورت مستقیم نیامده اما از برخی آیات مفهوم آن قابل برداشت است. در آیات ۶۰ تا ۶۲ سوره احزاب آمده: اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود برندارند، تو را بر ضد آنان می شورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند و از همه جا طرد می شوند، و هر جا یافت شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید. این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت.

[ویکی اهل البیت] غیرت و حمیت عبارت است از سعی در نگهداری چیزی که نگاهبانی و حفظ آن لازم است و آن نتیجه شجاعت و بزرگی و قوت نفس است و از فضایل اخلاقی است و ضد آن بی غیرتی است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: "ان الله تعالی غیور یحب کل غیور ولغیرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها". خدای تعالی غیرتمند است و غیرت را دوست دارد و از جهت غیرتش کارهای زشت را چه آشکار و چه نهان حرام کرده است.
غیرت ممکن است در دین، خانواده و همسر و اولاد باشد.
در "الذریعه" آمده است: غیرت به معنای جوشش و غلیان غضب در حمایت از ناموس انسان است و خداوند این قوه را در انسان نهاد تا از فساد و فحشا و اختلاط میاه و فساد نسل و از بین رفتن نسبت ها جلوگیری شود، ولذا گفته اند هر ملتی که مردانش غیرت داشته باشند، زنانش سالم و باعفت خواهند بود.
البته گاهی لفظ غیرت در پاسداری از هر چیزی نگهداری اش برای انسان لازم است، نیز استعمال می شود که معمولاً در سیاست های سه گانه یعنی سیاست منزل و اهل و عیال و جاهای دیگر بکار می رود ولذا گفته اند غیرت فقط به معنای حمایت انسان از همسرش نیست، بلکه حمایت از هر چیز مخصوص به او را شامل می شود.

گویش اصفهانی

تکیه ای: qeyrat
طاری: qeyrat
طامه ای: qeyrat
طرقی: qeyrat
کشه ای: qirat
نطنزی: qeyrat


جدول کلمات

رگ

پیشنهاد کاربران

تعصب، حمیت، حسد، رشک، رگ، صفت، مردانگی، مروت، ناموس پرستی

مردانگی و آبرو

این واژه تازى ( اربى ) است و برابر آن در پارسى مى شود : ستیهش Setihesh ( پهلوى: ستیهیشْنْ : غیرت ، تعصب ، مردانگى ، گردنکشى ) ، سِتیهندگى Setihandegi ( پهلوى: سِتیهندَگیهْ : غیرت ، متعصب بودن ، مردانگى ، گردنکشى ) ، پِیْورزى Peyvarzi ( پهلوى: پِیْورزیهْ : تعصب
، غیرت ) ، ساخته پیشنهادى رَشکایش Rashkayesh ( رشک ( حسد، غیرت ) + آیش ( آمدن ) : غیرت ورزى ، غیرت مندى )

غیرت یعنی غیر از خودت ، غیر یعنی دیگران ، ت یعنی تو ، غیرت یعنی غیر تو
بی غیرت به کسی گفته می شود که به غیر از خودش به هیچ کس و هیچ چیز نمی اندیشد
بی غیرت یعنی تنها . بی کس ، بی غیر
غیرت = همراهان ، خانواده ، ناموس
غیر یعنی . غیر از من ، یعنی کسان دیگری هم هستند

غیرت هم خانواده با غیور. . . . . . . غین وقاف در زبان فارسی نیست. غیرت یا ترکی است . یا عربی. . . . . . اگر عربی بود. باید چند تا هم خانواده ی دیگر غیر از غیور داشت . که ندارد. . . . غیرت یک کلمه ی ترکی است.

غیرت به معنی حفظ و حمایت از ناموس است.

اساساً این واژه ترکی است و غین و قاف در زبون فارسا وجود ندارد
ترک ملیتی

واحد سنجش غیرت در حل جدول دو حرفی ( ( جو ) ) صحیح می باشد در لفظ عامیانه

کی گفته غین در فارسی نیست؟
آوای ( ق ) بوده و در بسیاری از واژگان پهلوی هم قابل مشاهده هست مثل ( روغن )
بسیاری از واژه های فارسی هم معرب شدن و دارای حرف ( ق ) شدن مثل ( قند ) که در اصل ( کَند ) بوده یا ( چاقو ) که در اصل ( چاکو ) بوده ( چاک و ) چاک به معنی شکافتن مثل=
خروشید و جوشید و برکند خاک
ز سمش زمین شد همه چاک چاک

غیرت یعنی غیر خود را تحمل نکردن

حوصله انجام کار در زبان ملکی گالی بشکرد

غیرت یعنی ایستادگی و مردانگی در برابر ناحق

مردانگی، جرات داشتن


کلمات دیگر: