مترادف قربانی : بسمل، ذبح، ذبیح، فدیه، ایثار، برخی، فدا، فداکاری، قتل، کشتار
برابر پارسی : کُرپان
set aside for sacrifice
casualties, casualty, oblation, prey, sacrifice, victim
بسمل، ذبح، ذبیح، فدیه
ایثار، برخی، فدا، فداکاری
قتل، کشتار
۱. بسمل، ذبح، ذبیح، فدیه
۲. ایثار، برخی، فدا، فداکاری
۳. قتل، کشتار
سنجر کاشی (ازآنندراج ).
نظامی .
سعدی .
ظهوری (از آنندراج ).
؟
قربانی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم واقع در 75000 گزی جنوب خاوری راین کنار شوسه ٔبم به جیرفت . موقع جغرافیایی آن کوهستانی سردسیر است . سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).