کلمه جو
صفحه اصلی

قرقره


مترادف قرقره : بوبین، چرخ

فارسی به انگلیسی

spool, pulley, bobbin, caster, drum

spool, pulley


bobbin, caster, drum, pulley, spool


فارسی به عربی

بکرة , خصلة , دور , رباط , وشیعة

مترادف و متضاد

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

reel (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، پشت سر هم، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره

bobbin (اسم)
قرقره، ماسوره، پیچک

pulley (اسم)
قرقره، چرخک، غرغره، چرخ چه

spool (اسم)
قرقره، ماسوره، غرغره، هر چیزی شبیه قرقره

hank (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، قلاب، کلافه، کلاف، طعمه شکار

hasp (اسم)
قرقره، ماسوره، چفت، کلاف، ماکو

بوبین، چرخ


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چرخی است که گناهکاران را بریسمان بندند و بدان آویزند ۲ - چوبی استوانه یی که دو قاعده آن مسدود است و نخ ( خیاطی ) را در سطح استوانه پیچند .

چرخ شیارداری برای جمع کردن بافه یا زنجیر


فرهنگ معین

(قِ قِ رِ ) (اِ. ) نک غرغره .
(قَ قَ رِ ) (اِ. ) نک غرغره .

(قِ قِ رِ) (اِ.) نک غرغره .


لغت نامه دهخدا

قرقره . [ ق ِ ق ِ رَ / رِ ق َ ق َ رَ / رِ ] (اِ) رجوع به غرغره شود. || نام چرخی است که گناهکاران را به ریسمان بسته بدان آویزند. (آنندراج ).


قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] (اِخ ) لقب هازل نعمان بن منذر.


قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] (ع اِ) نوعی از خنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنده ٔ بلند. (اقرب الموارد). قهقهه . || بانگ کبوتر و شتر و شکم . (منتهی الارب )(آنندراج ). صوت الحمام . (اقرب الموارد). || زمین پست نرم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ظاهر روی . (منتهی الارب ). پوست روی ، و گفته اند آنچه هویدا و نمایان باشد از محاسن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) ریختن قراره در دیگ . || بانگ کردن شتر. (منتهی الارب ). دعاء الابل . (اقرب الموارد).


( قرقرة ) قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] ( ع اِ ) نوعی از خنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خنده بلند. ( اقرب الموارد ). قهقهه. || بانگ کبوتر و شتر و شکم. ( منتهی الارب )( آنندراج ). صوت الحمام. ( اقرب الموارد ). || زمین پست نرم. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ظاهر روی. ( منتهی الارب ). پوست روی ، و گفته اند آنچه هویدا و نمایان باشد از محاسن آن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) ریختن قراره در دیگ. || بانگ کردن شتر. ( منتهی الارب ). دعاء الابل. ( اقرب الموارد ).

قرقرة. [ ق َ ق َ رَ ] ( اِخ ) لقب هازل نعمان بن منذر.
قرقره. [ ق ِ ق ِ رَ / رِ ق َ ق َ رَ / رِ ] ( اِ ) رجوع به غرغره شود. || نام چرخی است که گناهکاران را به ریسمان بسته بدان آویزند. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

خندۀ بلند، قهقهه.
۱. استوانه ای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد.
۲. قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ، طناب، فیلم، نوار یا امثال آن ها به کار می رود.
۳. چرخ نصب شده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت، یا دورۀ شیاردار برای حمل طناب، تسمۀ جناغی، یا زنجیر، پولی.

خندۀ بلند؛ قهقهه.


۱. استوانه‌ای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد.
۲. قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ، طناب، فیلم، نوار یا امثال آن‌ها به کار می‌رود.
۳. چرخ نصب‌شده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت، یا دورۀ شیاردار برای حمل طناب، تسمۀ جناغی، یا زنجیر؛ پولی.


دانشنامه عمومی

قرقره دارای کاربردهای زیر است.
قرقره (روستا) نام روستایی در شهرستان سرخس در استان خراسان رضوی
قرقره (مکانیک) یک ماشین ساده؛ چرخی شیاردار که حول یک محور می چرخد
قرقره (پزشکی) روشی برای شستشوی دهان و گلو برای پیشگیری یا درمان برخی بیماری ها
قرقره (خیاطی) یک تکه چوبی یا پلاستیکی که بر روی آن نخ پیچانده شده

دانشنامه آزاد فارسی

قِرقِره (pulley)
قِرقِره
ماشین ساده ایمتشکل از یک چرخ ثابت و شیاردار که دور آن طناب یا زنجیری پیچیده می شود. قرقرۀ ساده فقط جهت اعمال نیرو را تغییر می دهد، مانند بالابری ساده برای بالا کشیدن بار. اگر بیش از یک قرقره به کار رود، مزیت مکانیکی (← مزیت_مکانیکی) پدید می آید، به طوری که با نیروی مفروض می توان بار سنگین تری را بالا کشید. مزیت مکانیکی به آرایش قرقره ها وابسته است. مثلاً با جعبه قرقره ای با سه طناب می توان بار را با صرف نیرویی معادل یک سوم نیروی لازم برای بالابردن مستقیم همان بار با چشم پوشی از اصطکاک، جابه جا کرد. مزیت مکانیکی چنین جعبه قرقره ای سه است. با افزایش تعداد طناب ها مزیت مکانیکی قرقره افزایش می یابد. اگر مجموعه ای از قرقره ها چهار طناب داشته باشد، مزیت مکانیکی آن چهار است و با نیروی پنج نیوتون، بار بیست نیوتونی را بلند می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{pulley, sheave, pulley wheel} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] چرخ شیارداری برای جمع کردن بافه یا زنجیر

گویش مازنی

/ghar ghare/ & ماسوره که داخل مکو است و دور آن نخ پیچیده شود – از وسایل نخ ریسی و بافندگی سنتی & نوعی درخت جنگلی

۱ماسوره که داخل مکو است و دور آن نخ پیچیده شود – از وسایل ...


نوعی درخت جنگلی


واژه نامه بختیاریکا

چرخک

جدول کلمات

بوبین

پیشنهاد کاربران

در پارسی " غرغره " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

قرقره ( Block ) [اصطلاح دریانوردی] :قرقره ای شیار دار که طناب را از داخل آن عبور میدهند .

Spool


کلمات دیگر: