کلمه جو
صفحه اصلی

یقه


مترادف یقه : جیب، گریبان، یخه

برابر پارسی : گریبان

فارسی به انگلیسی

collar, coliar, collar_, lapel, neck, neckline

collar


collar, collar_, lapel, neck, neckline


فارسی به عربی

یاقة

مترادف و متضاد

collar (اسم)
گردن بند، طوق، یقه، گریبان، یخه، جیب

جیب، گریبان، یخه


فرهنگ فارسی

یاقه، کلمه ترکی، ی ه، گریبان، قسمت دورگردن لباس
(اسم ) گریبان . یا یق. کسی راگرفتن . ۱- گریبان اوراگرفتن . ۲- باخواهش وابرام انجام کاری را از او خواستن .

محل تلاقی ریشه و ساقه که گاه با برجستگی کوچکی نمایان است متـ . یقۀ ریشه root crown, root collar


فرهنگ معین

(یَ قِ ) [ تر. ] (اِ. ) نک یخه .

لغت نامه دهخدا

یقه . [ ی َ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) گریبان . (برهان ). گریبان و یخه . (ناظم الاطباء). گریبان . جیب . قبةالثوب . گریوان . (یادداشت مؤلف ) :
دستت بود به گردن مقصود همچو جیب
مانند یقّه گر بکشی گوشمال دوست .

نظام قاری .


برای لشکر سرماست قلعه ٔ جبه
که دارد از یقه و جیب گرد خندق و سور.

نظام قاری .


معاندش چو فراویز رانده اند از آن
چو یقّه بازپس افتاد بهر جمع امور.

نظام قاری .


و رجوع به دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 55، 65، 93، 125، 126، 179، 186، 138 شود.
- دست از یقه ٔ کسی برنداشتن ؛ او را ول نکردن . آزاد نگذاشتن او را. دست از سر او برنداشتن . مزاحم او شدن : هنوز از تلهای حلاجی پاک نشده از برم می کشیدند و دست از یقه ام برنمی داشتند و چون دستار از هم می ربودند. (دیوان نظام قاری ص 130).
- دست به یقه شدن (دست و یقه شدن )؛ گریبان همدیگر را گرفتن به قصد منازعه و ستیز. (یادداشت مؤلف ) : اگر صد بار با جل سیاه دربان دست و یقه شود یک سر سوزن حجابش دامنگیر نشود. (دیوان نظام قاری ص 148).
نمانده تاب مر او را وزین نمطبا برد
شویم دست و یقه سال و ماه با صرصر.

نظام قاری (دیوان ص 18).


- یقه برگردان ؛ کت یا پالتو یا پیراهنی که یقه ٔ آن پهن است و بر سینه برگردانده می شود. (یادداشت مؤلف ).
- یقه درانی کردن ؛ گریبان چاک زدن . در تداول عامه ،سخت جانب داری و دفاع کردن از کسی یا چیزی .
- یقه سرخود ؛ یقه که جداگانه و جدا از قسمت اصلی لباس نباشد. که با دوختن به قسمت اصلی لباس متصل نشده باشد بلکه از خود لباس و دنباله ٔ آن باشد. یقه ای که از دنباله ٔ خود لباس تعبیه شود.
- یقه ٔ کسی را گرفتن ؛ گریبان او را گرفتن .
- || با خواهش و ابرام انجام کاری را از او خواستن . (از فرهنگ لغات عامیانه ).
- یقه ٔ مقلب (بامقلب ) ؛ برگشته . یقه برگردان : یقه ٔ مقلب که هم مشوره ٔ چارقب بود این حکایت مخفی به سمع او رسانید. (دیوان نظام قاری ص 151).
سر بام است گریبان یقه ٔ بامقلب
آن کنیسه که زدند از پی دفع امطار.

نظام قاری (دیوان ص 12).


یقه ٔ مقلب به گوش استاده است
دگمه گو با جیب کم کن مشوره .

نظام قاری (دیوان ص 25).


چون کشد بر دوش بار یقه ٔ مقلب بگو
جامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت .

نظام قاری (دیوان ص 52).


و رجوع به دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 138، 145، 151 شود.
- یقه وار ؛ مانند یقه . همچون یقه :
ای فلک چند مرا بی سروپا می داری
یقه وار از همه رختم به قفا می داری ؟!

نظام قاری (دیوان ص 108).


|| به طور محکم و مضبوط گرفتن گریبان کسی را. (ناظم الاطباء)(برهان ).

یقه. [ ی َ ق َ / ق ِ ] ( ترکی ، اِ ) گریبان. ( برهان ). گریبان و یخه. ( ناظم الاطباء ). گریبان. جیب. قبةالثوب. گریوان. ( یادداشت مؤلف ) :
دستت بود به گردن مقصود همچو جیب
مانند یقّه گر بکشی گوشمال دوست.
نظام قاری.
برای لشکر سرماست قلعه جبه
که دارد از یقه و جیب گرد خندق و سور.
نظام قاری.
معاندش چو فراویز رانده اند از آن
چو یقّه بازپس افتاد بهر جمع امور.
نظام قاری.
و رجوع به دیوان البسه نظام قاری ص 55، 65، 93، 125، 126، 179، 186، 138 شود.
- دست از یقه کسی برنداشتن ؛ او را ول نکردن. آزاد نگذاشتن او را. دست از سر او برنداشتن. مزاحم او شدن : هنوز از تلهای حلاجی پاک نشده از برم می کشیدند و دست از یقه ام برنمی داشتند و چون دستار از هم می ربودند. ( دیوان نظام قاری ص 130 ).
- دست به یقه شدن ( دست و یقه شدن )؛ گریبان همدیگر را گرفتن به قصد منازعه و ستیز. ( یادداشت مؤلف ) : اگر صد بار با جل سیاه دربان دست و یقه شود یک سر سوزن حجابش دامنگیر نشود. ( دیوان نظام قاری ص 148 ).
نمانده تاب مر او را وزین نمطبا برد
شویم دست و یقه سال و ماه با صرصر.
نظام قاری ( دیوان ص 18 ).
- یقه برگردان ؛ کت یا پالتو یا پیراهنی که یقه آن پهن است و بر سینه برگردانده می شود. ( یادداشت مؤلف ).
- یقه درانی کردن ؛ گریبان چاک زدن. در تداول عامه ،سخت جانب داری و دفاع کردن از کسی یا چیزی.
- یقه سرخود ؛ یقه که جداگانه و جدا از قسمت اصلی لباس نباشد. که با دوختن به قسمت اصلی لباس متصل نشده باشد بلکه از خود لباس و دنباله آن باشد. یقه ای که از دنباله خود لباس تعبیه شود.
- یقه کسی را گرفتن ؛ گریبان او را گرفتن.
- || با خواهش و ابرام انجام کاری را از او خواستن. ( از فرهنگ لغات عامیانه ).
- یقه مقلب ( بامقلب ) ؛ برگشته. یقه برگردان : یقه مقلب که هم مشوره چارقب بود این حکایت مخفی به سمع او رسانید. ( دیوان نظام قاری ص 151 ).
سر بام است گریبان یقه بامقلب
آن کنیسه که زدند از پی دفع امطار.
نظام قاری ( دیوان ص 12 ).
یقه مقلب به گوش استاده است
دگمه گو با جیب کم کن مشوره.
نظام قاری ( دیوان ص 25 ).
چون کشد بر دوش بار یقه مقلب بگو
جامه ای کز نازکی بار گریبان برنتافت.

فرهنگ عمید

آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان.

دانشنامه عمومی

یقه (کلمه ترکی) (فارسی سره: گریبان) پوششی است در بالای پیراهن یا بلوز و در بخش پایینی گردن که به پوشاک فرم و قیافه می دهد؛ یقه ها گونه های گوناگونی را دارند و با توجه به مدل پوشاک و کاربرد آن، یقه ها نیز تغییر می کنند.
یقه اسکی
یقه هفت
یقه گرد
پیراهن

فرهنگستان زبان و ادب

{collar} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] محل تلاقی ریشه و ساقه که گاه با برجستگی کوچکی نمایان است متـ . یقۀ ریشه root crown, root collar

گویش اصفهانی

تکیه ای: yaqa
طاری: yaqa
طامه ای: yaqa
طرقی: yaqa
کشه ای: yaqa
نطنزی: yaxa


واژه نامه بختیاریکا

مُل اَقِه

جدول کلمات

گریبان

پیشنهاد کاربران

بنام خدا
باسلام، در علم گیاهشناسی ، محل اتصال ریشه گیاه یا درخت را به ساقه یقه مینامند.
با سپاس

یَقه : تحریف یوقه به معنای چیزی شبیه توقیا توقه است و منظور حالت گرد دور پیراهن بوده است. یوق یا یوغ هم به معنی چیزی بوده که دور گردن انداخته می شد.

سینه ( Breast ) [ اصطلاح کفاشی]:روکش پوشش نما و سطح خارجی نمای رو به جلوی بالای پاشنه که زیر پا قرار می گیرد.
یقه یا گیره ( Collar or Toggle ) [ اصطلاح کفاشی]: یک قسمت یا سطح کوک خورده که دورتادور دهانه پا یا خط بالایی – شبیه به یقه یک لباس دور گردن - قرار دارد. معمولا روی کفش بندخور یافت می شود.



کلمات دیگر: