کلمه جو
صفحه اصلی

یخدان

فارسی به انگلیسی

chest, icebox, ice - chest, ice - box, earthen vessel from which ice -water was drunk

chest, ice - chest, ice - box, earthen vessel from which ice -water was drunk


chest, icebox


فارسی به عربی

صدر , مجمدة

مترادف و متضاد

chest (اسم)
صندوق، سینه، جعبه، محفظه، خزانه داری، تابوت، قفسه سینه، خزانه، یخدان، سینه انسان

icebox (اسم)
یخدان، یخچال، سرد خانه اشپز خانه

freezer (اسم)
یخدان، یخچال خیلی سرد، منجمد کننده

فرهنگ فارسی

ده دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد . در ۹ کیلومتری جنوب اردکان . جلگه معتدل
جای یخ، یخچال، صندوقی که در آن یخ بگذارند، صندوق چوبی باروکش مخمل یاتیماج جهت گذاشتن لباس
(اسم ) ظرفی که یخ در آن نهند نگاهداشتن را یا بخاطر سردکردن نوشابه یامیوه و گوشت وجز آن . ۲ - صندوقی که در سفر اطمعه رادر آن نهندو آن را یخدان شربت خانه گویند.

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) ۱ - ظرفی که یخ در آن نهند. ۲ - ظرفی صندوق مانند که در سفر خوراکی ها را در آن نهند. ۳ - هرچیز از مال و اسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت به کار آید.

لغت نامه دهخدا

یخدان. [ ی َ ] ( اِ مرکب ) صندوق چوبی یافلزی یا پلاستیکی نگه داشتن قطعات یخ را. ( یادداشت مؤلف ). یخدان ؛ مخشف ( از فارسی است از یخ به معنی جمد، و دان ظرف آن است ). ( از ترجمه نشوء اللغة ص 25 ).
- امثال :
یخ را باش ، یخدان را باش ، گل را باش ، گلدان را باش. دیزی بیار، جیزه بدار، کاشکی نه نه ام زنده می شد، این دورانم دیده می شد. ( از امثال و حکم دهخدا ).
|| هرجایی که در آن یخ را نگاه می دارند. ( ناظم الاطباء ). مجمدة. ( دهار ). یخچال. مخشف. مجمده. ( یادداشت مؤلف ). یخچال گودی که در زمین کنند نگاهداری یخ را از زمستان تا تابستان :
نه به مرد یک اندرم یخدان
نه سخن چون فقاع یخدانی.
سوزنی.
کس از محلت مرد یک از رز و یخدان
نه میوه آرد و نه یخ نماند پندارم.
سوزنی.
فقاعی گفت مهمی دارم که یخدان را می باید از خاشاک و خاک پاک سازم... شما هردو یخدان فقاعی را پاک سازید. ما هردو به کار یخدان مشغول شدیم. خواجه فرمودند گرسنه می باید کار کرد... به خوف و اندوه تمام به طرف یخدان رفتم... از نان فروش نان گرفتم و به راه چهارسو به طرف یخدان به تعجیل روان شدم. ( انیس الطالبین صص 220 - 221 ). چون آن گل کوه [ سوری وحشی ] به آخر رسد آن غنچه ها را... بر سر کوه درمیان برف نهند و چون به شهر آرند به یخدان برند و آن شاخه ها با غنچه بهم دربسته در کوزه پر آب بنهند تا بشکفد و یک روز آن گل تازه بود و بعد از آن پژمرده شود. دیگر باره سبویی از یخدان بیرون آرند و بر همین وجه کنند. مدتی تازه باشد تا به وقت پاییز آن گل جهت اکابر نگاه توان داشت. ( از فلاحت نامه ).
مرو بی پوستین هرگز به مسجد
که یخدان است از گفتار واعظ.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
|| دو تا صندوق است به هم بسته که در سفر همراه بردارند و آن دو نوع است یکی یخدان شربتخانه که اطعمه در آن باشد. دوم یخدان صندوقخانه که آلت فراشه در آن نگهدارند. ( آنندراج ). صندوق اطعمه و حبوبات. ( غیاث ) :
پر از الوان نعمت بود یخدان
مگو یخدان که انبان سلیمان.
سعید اشرف ( از آنندراج ).
|| رخت دان.یک نوع صندوقی که در آن جامه ها حفظ می کنند. ( ناظم الاطباء ). صندوق چوبی که رویه چرمین دارد. صندوق چوبین به چرم پوشیده. ( یادداشت مؤلف ). || قدح سفالین. سفالین کاسه. کاسه سفالین آبخوری. ظرف سفالین چون کاسه خوردن آب را، با دیواره ای کوتاهتر از کاسه. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. جای یخ، یخچال، صندوقی که در آن یخ بگذارند.
۲. صندوقی چوبی که روی آن را مخمل یا تیماج می کشند برای نگهداری رخت و لباس.

دانشنامه عمومی

یخدان صندوق یونولیتی چوبی یا فلزی یا پلاستیکی برای نگه داشتن قطعات یخ، حتی مایعات و جامداتی است که نیاز دارند که در طی انتقال در درجه حرارت پایین منتقل شوند. یخدان شربتخانه صندوقی است که در سفر همراه بردارند و خوراک فاسد شدنی در آن باشد، که معمولاً برای سفرها هم استفاده می شود.امروزه یخدان مصارف زیادی در صنعت؛ مصارف خانگی، حمل دارو، حمل فراورده های شیلات مانند ماهی و میگو حمل خون و غیره دارد.


کلمات دیگر: