مترادف عمارت : بنا، ساختمان، بدنه، پیکر، تنه، آبادانی، آبادی، تعمیر، عمران، آبادسازی
برابر پارسی : ساختمان، بنا
building
بنا، ساختمان
بدنه، پیکر، تنه
آبادانی، آبادی، تعمیر، عمران
آبادسازی
۱. بنا، ساختمان
۲. بدنه، پیکر، تنه
۳. آبادانی، آبادی، تعمیر، عمران
۴. آبادسازی
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . دارای 518 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زروماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 257 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام . دارای 110 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شیروان تأمین میشود. محصول آن غلات ، برنج ، پنبه و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک . دارای 456 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی زه آب تأمین میشود و محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر قند، انگور و سایر میوه ها است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
عمارت . [ ع َ رَ ] (اِخ )دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. دارای 180 تن سکنه . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و پشم است . ساکنان این ده از طایفه ٔ امرائی ، و چادرنشین میباشند. مزرعه ٔ داد درشت جزء این آبادی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
نظامی .
نظامی .
مولوی .
فردوسی .
سعدی (گلستان ).
سعدی (بوستان ).
اوحدی .
۱. بنا؛ ساختمان؛ بنای عالی: ◻︎ هرکه آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل به دیگری پرداخت ـ وآن دگر پخت همچنین هوسی / واین عمارت به سر نبرد کسی (سعدی: ۵۲).
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] ساختن؛ آباد کردن.
قصر خانه ی اربابی خانه ی اعیانی