کلمه جو
صفحه اصلی

عنکبوت


مترادف عنکبوت : تارتن، تارتنک، تارتنه، کارتنک، کارتنه، کراتین

برابر پارسی : کارتنک، تارتنک، تَنَک

فارسی به انگلیسی

spider, arachnid

spider


فارسی به عربی

حشرة , عنکبوت

عربی به فارسی

عنکبوت , کارتنه , کارتنک , ناتنک


مترادف و متضاد

black widow (اسم)
عنکبوت

spider (اسم)
عنکبوت، خون اشام، کارتنه، کارتنک

تارتن، تارتنک، تارتنه، کارتنک، کارتنه، کراتین


فرهنگ فارسی

۱ - جانوری است از شاخه بند پایان و از دسته کلیفر و از رده عنکبوتیان و جزو راسته تنندویان که درخانه ها زیاد است و بیشتر در زیر زمین ها و اماکن متروک و در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تنند و خود در گوشه ای از محل تارها بانتظار شکارش که حشرات مختلف باشند می ماند . این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که به شکل قیف درست کرده محفوظ نگاه می دارد تا نوزادها از تخم خارج شوند . بدن عنکبوت از دو قسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای ۴ زوج پاهای بندبند در قسمت سر سینه می باشند . به علاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده حسی نیز هست . در جلو دهان عنکبوت دارای یک جفت غلاب زهر آلود قرار دارد که حیوان به وسیله آن شکارش را می کشد و می خورد . در طرفین سر عنکبوت ۴ زوج چشم ساده قرار دارند . ناحیه شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ می باشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی می باشند . در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرارگرفته اند . شش عدد از سوراخ ها سوراخهای تولید تار هستند که حیوان به وسیله پاهای عقبی ماده لزجی را که از آنها ترشح می شود می گیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد می شود و به صورت تار در می آید حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست می کند و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است جولاهک جولاهه ارومچک تارتنک تارتن تننده تنندو کارتنک جولاهه . جمع : عناکب . ۲ - طبقه ای از طبقات اسطرلاب که مشبک است .

(جانورشناسی) تندرو، کارتنه، رُتیل


فرهنگ معین

(عَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) حشرة کوچکی دارای چهار جفت پای دراز، در زیر شکمش غده هایی است که از آن ها لعابی ترشح می کند و تارهایی در کمال نظم می ت ند و به وسیله آن تارها شکار خود رابه دام می اندازد. ج . عناکب و عنکبوتان .

لغت نامه دهخدا

عنکبوت. [ ع َ ک َ ] ( ع اِ ) تننده. ( منتهی الارب ). کرتینه. ( ناظم الاطباء ). کرم معروف که بفارسی آن را تننده گویند. ( آنندراج ). جانوری است کوچک ، که از لعاب خود نخهایی در هوا و بر سر چاهها می تند و بوسیله آن طعام خود را شکار میکند، و برای خود خانه ای محکم در زمین میسازد. مذکر و مؤنث در آن یکسان است ولی تأنیث آن بیشتر بکار رود. ( از اقرب الموارد ). و نوعی از آن رتیلاء خوانده میشود. ( از اقرب الموارد ). ج ، عَناکِب ، عَنکبوتات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). عِکاب و عُکُب و أعکُب اسم جمع آن است . ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بفارسی آن را کارتنه و به ترکی ارومحک نامند، و اقسام میباشد و مراد از مطلق او عنکبوتی است که در خانه ها میباشد. و سایر اقسام را نامهایی مخصوص است مثل شبت و رتیلا و غیر آن. و مزاج همه سرد، وضماد مسحوق عنکبوت مانع ورم جراحات ، و مطبوخ او در روغن زیتون محلل اورام و با روغن گل رافع درد گوش حاد، و تعلیق یک عدد او بر بازو و بخور آن رافع تب ربع، و دام عنکبوت قاطع نزف الدم جراحات و رعاف و مانع ورم جراحات غیرعمیق است. و چون به سرکه تر کرده در ابتدای دمل ضماد کنند رفع آن کند و مجرب است. و سوخته ٔاو جهت جلای باصره و تقویت چشم و منع قبول مواد، و حمول آن با نوشادر جهت بواسیر مفید است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). جانوری است از شاخه بندپاییان و از دسته کلیفر و از رده عنکبوتیان و جزو راسته تنندویان ،که در خانه ها زیاد است و بیشتر در زیرزمینها و اماکن متروک در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تند و خود در گوشه ای از محل تارها به انتظار شکارش که حشرات مختلف باشند میماند. این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که بشکل قیف درست کرده محفوظ نگاه میدارد تا نوزادها از تخم خارج شوند. بدن عنکبوت از دوقسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای چهار زوج پاهای بندبند در قسمت سرسینه میباشد. بعلاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده حسی نیز هست. در جلو دهان عنکبوت یک جفت قلاب زهرآلود قرار دارد که حیوان بوسیله آن شکارش را میکشد و میخورد. در طرفین سر عنکبوت چهار زوج چشم ساده قرار دارد. ناحیه شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ میباشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی میباشند. در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرار گرفته اند. شش عدد از سوراخها، سوراخهای تولید تار هستند که حیوان بوسیله پاهای عقبی ماده لزجی را که از آنها ترشح میشود میگیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد میشود و بصورت تار درمی آید، حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست میکند. و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است. ( فرهنگ فارسی معین ). کارتن. کارتنه. کارتنک. جولا. جولاه. جولاهک. جولهه. جوله.شیرمگس. کلاش. کلاش خانه. تارتنک. کره تن. دیوپای. مگس گیر. زجال. تندو. تنندو. تنند. کروتنه. خدرنق. غنده. تبینه. کرتینه. تفین. تفینه. چاغ. ورند :

عنکبوت . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ). کرتینه . (ناظم الاطباء). کرم معروف که بفارسی آن را تننده گویند. (آنندراج ). جانوری است کوچک ، که از لعاب خود نخهایی در هوا و بر سر چاهها می تند و بوسیله ٔ آن طعام خود را شکار میکند، و برای خود خانه ای محکم در زمین میسازد. مذکر و مؤنث در آن یکسان است ولی تأنیث آن بیشتر بکار رود. (از اقرب الموارد). و نوعی از آن رتیلاء خوانده میشود. (از اقرب الموارد). ج ، عَناکِب ، عَنکبوتات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عِکاب و عُکُب و أعکُب اسم جمع آن است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بفارسی آن را کارتنه و به ترکی ارومحک نامند، و اقسام میباشد و مراد از مطلق او عنکبوتی است که در خانه ها میباشد. و سایر اقسام را نامهایی مخصوص است مثل شبت و رتیلا و غیر آن . و مزاج همه سرد، وضماد مسحوق عنکبوت مانع ورم جراحات ، و مطبوخ او در روغن زیتون محلل اورام و با روغن گل رافع درد گوش حاد، و تعلیق یک عدد او بر بازو و بخور آن رافع تب ربع، و دام عنکبوت قاطع نزف الدم جراحات و رعاف و مانع ورم جراحات غیرعمیق است . و چون به سرکه تر کرده در ابتدای دمل ضماد کنند رفع آن کند و مجرب است . و سوخته ٔاو جهت جلای باصره و تقویت چشم و منع قبول مواد، و حمول آن با نوشادر جهت بواسیر مفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جانوری است از شاخه ٔ بندپاییان و از دسته ٔ کلیفر و از رده ٔ عنکبوتیان و جزو راسته ٔ تنندویان ،که در خانه ها زیاد است و بیشتر در زیرزمینها و اماکن متروک در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تند و خود در گوشه ای از محل تارها به انتظار شکارش که حشرات مختلف باشند میماند. این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که بشکل قیف درست کرده محفوظ نگاه میدارد تا نوزادها از تخم خارج شوند. بدن عنکبوت از دوقسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای چهار زوج پاهای بندبند در قسمت سرسینه میباشد. بعلاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده ٔ حسی نیز هست . در جلو دهان عنکبوت یک جفت قلاب زهرآلود قرار دارد که حیوان بوسیله ٔ آن شکارش را میکشد و میخورد. در طرفین سر عنکبوت چهار زوج چشم ساده قرار دارد. ناحیه ٔ شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ میباشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی میباشند. در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرار گرفته اند. شش عدد از سوراخها، سوراخهای تولید تار هستند که حیوان بوسیله ٔ پاهای عقبی ماده ٔ لزجی را که از آنها ترشح میشود میگیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد میشود و بصورت تار درمی آید، حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست میکند. و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است . (فرهنگ فارسی معین ). کارتن . کارتنه . کارتنک . جولا. جولاه . جولاهک . جولهه . جوله .شیرمگس . کلاش . کلاش خانه . تارتنک . کره تن . دیوپای . مگس گیر. زجال . تندو. تنندو. تنند. کروتنه . خدرنق . غنده . تبینه . کرتینه . تفین . تفینه . چاغ . ورند :
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم .

شهید بلخی .


عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گردبرتنید انفست .

خسروی .


جز مر تو را بخدمت اگر تن دوتا کنم
چون تار عنکبوت مرا بگسلد میان .

فرخی .


عنکبوت آمده آنگاه چو نساجی
سر هر تاجی پوشید به دیباجی .

منوچهری .


بر طراز آخته پویه کند چون عنکبوت
بر بدستی جای بر، جولان کند چون بابزن .

منوچهری .


گر بگردانی بگردد، ور برانگیزی رود
بر طراز عنکبوت و حلقه ٔ ناخن پرای .

منوچهری .


نیست مرا تار مگر عنکبوت
کو ز تن خویش شده تار خویش .

ناصرخسرو.


از برون مرد مرد قوت نهد
دام در خانه عنکبوت نهد.

سنائی .


عقل جزئی کی تواند گشت بر قرآن محیط
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار.

سنائی .


در اوهن البیوت چه ترسی ز عنکبوت
چون بر در مشبک زنبور کافری .

خاقانی .


نیست چون پیل مست معرکه لیک
عنکبوتی است روی بر دیوار.

خاقانی .


من شده چون عنکبوت در پی آن دربدر
بانگ کشیده چو سار از پی این جابجا.

خاقانی .


فکر بیگانه ز عشقت نبود جز هوسی
عنکبوتی نکند غیر شکار مگسی .

ظهیر.


جای من گر گرفت غداری
عنکبوتی تنید بر غاری .

نظامی .


چند پری چون مگس ازبهر قوت
در دهن این تنه ٔ عنکبوت .

نظامی .


تا بتند عنکبوت بر درهر غار
پرده ٔ عصمت که پود و تار ندارد.

عطار.


عنکبوت ار طبع عنقا داشتی
از لعابی خیمه کی افراشتی .

مولوی .


گر تو در خانه صیدخواهی کرد
دست و پایت چو عنکبوت بود.

سعدی .


مگسی گفت عنکبوتی را
کاین چه ساق است و ساعد باریک .

سعدی .


برآمد طنین مگس بامداد
که در چنبر عنکبوتی فتاد.

سعدی .


رزق را روزی رسان پر میدهد
بی مگس هرگز نماند عنکبوت .

صائب .


عارفان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند.

صائب .


- پنجره ٔ عنکبوت ؛ خانه ٔعنکبوت :
پنجره ٔ عنکبوت نیست چنان استوار
کز احد و بوقبیس باید غضبان او.

خاقانی .


- عنکبوت آسا ؛ مانند عنکبوت . چون عنکبوت :
چون کبوتر نامه آورد از سفر نعم البرید
عنکبوت آسا خبر داد از حضر نعم الفتی .

خاقانی .


نه خان عنکبوت آسا سراپرده زده بیرون
درون ویرانه و بر خوان مگس بینند بریانش .

خاقانی .


- عنکبوت خانه ؛ خانه ٔ عنکبوت . بیت العنکبوت :
پیش سنان نیزه ٔ سندان گذار تو
چون عنکبوت خانه بود آهنین حصار.

سوزنی .


- عنکبوت زرین تار ؛ کنایه از آفتاب است ، به اعتبار شعاع آن . (از آنندراج ) :
دام این عنکبوت زرین تار
پاره ٔ شهپر ذباب من است .

حسین ثنائی (از آنندراج ).


|| نام طبقه ای از طبقه های اسطرلاب که آن مشبک باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب شود. || (اِخ ) نام سوره ٔ بیست ونهم از قرآن کریم که مکیه و شامل 69 آیه است .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند.
۲. بیست ونهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۹ آیه.

دانشنامه عمومی

تار انداز


تارریس به سینگانرتیل ریختانتارتنک ریختاننوعی عنکبوت ماده   چشم های یک عنکبوت گرگی   نوعی عنکبوت در حال حمل ساک تخم هایش   تار عنکبوت   عنکبوت اوپیلیو   تصویر شکم عنکبوت
See table of familiesتنوع زیستی111 families, c.40,000 speciesعنکبوت (تارتنک یا تاربافک یا در فارسی افغانستان: جولا) جانور بی مهرهٔ شکارگری است که دارای بدنی دوبخشی و هشت پاست. عنکبوت ها فاقد بخش های جوندهٔ دهان و بال اند. آن ها در راستهٔ عنکبوت ها طبقه بندی می شوند که خود یکی از چند راستهٔ ردهٔ بزرگتر عنکبوتیان (تاربافان) است. ردهٔ تاربافان دربردارندهٔ گونه هایی چون کژدم و کنه است. توانایی تنیدن تار ارثی است و عنکبوت اطلاعات مربوط به این توانایی را به شکل ماده وراثتی از والدین خود به ارث برده است. برخی گونه های عنکبوت بسیار سمی و خطرناک اند و زهرشان آن قدر قوی است که می تواند انسان را بکُشد. عنکبوت بیوه سیاه، عنکبوت تورقیفی سیدنی و… از گونه های خطرناک عنکبوت اند.
بیشتر عنکبوت ها تار می تنند که معمولاً به صورت رشته ای پروتئینی از غده های تارتنِ انتهای شکم آن ها ترشح می شود. بسیاری از گونه ها از تار برای شکار استفاده می کنند؛ به این صورت که توری یا پرده ای می تنند که حشرات در آن به دام می افتند؛ ولی گونه های فراوانی هم هستند که آزاد شکار می کنند. از تار برای بالا رفتن از جایی، ایجاد دیوارهای هموار در لانه های زیرزمینی، ساختن ساک تخم، درپیچیدن صید، و نگهداری موقت اسپرم، و خیلی کارهای دیگر استفاده می شود.
تار عنکبوت از نخ های ابریشم مانند درست شده است. نخ هایی که خودش ایجاد کرده و خودش ریسیده است و از آن نخ ها تار را بافته است. کارتونک (عنکبوت) تار را به شکل هندسی و محکم درمی آورد و برای شکار مگس دام قرار می دهد.این تارها ابتدا به صورت مایع هستند و به شکل نخ نازکی از بدن عنکبوت خارج می شوند و سپس در تماس با هوا خشک شده و مانند نخ می شوند. قطر تار عنکبوت حدود یک دهم تار موی انسان است. این تارهای صاف و شفاف، بسیار نرم و سبک و در عین حال بسیار مقاوم هستند. حتی می توان گفت تار عنکبوت از فولاد هم سخت تر است. پروتئینی که عنکبوت را قادر می سازد خود را آویزان کند و همچنین به شکار طعمه کمک می کند، نظر دانشمندان را به خود جلب کرده است. مولکول های این پروتئین بسیار کشسان و قوی هستند، تقریباً ۲۰ برابر از نایلون کشسان تر و ۹ برابر از فولاد در قطر مساوی قوی تر است.

دانشنامه آزاد فارسی

عنکبوت (arachnid)
نوعی بندپا، از ردۀ عنکبوتیان. این رده شامل عنکبوت ها، عقرب ها، کنه ها، و هیره هاست. عنکبوت ها به سبب داشتن بدن دوبخشی، یعنی سرسینه و شکم؛ و نیز به سبب داشتن هشت پا، از دیگر حشرات متمایز می شوند. عنکبوت با تنیدن تار طعمه را به دام می اندازد، با تزریق سم آن را فلج می کند و سپس می خورد. تاکنون در حدود ۳۰هزار گونه عنکبوت شناخته شده است.

فرهنگ فارسی ساره

تارتنک


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَنکَبُوتِ: عنکبوت
تکرار در قرآن: ۲(بار)
حشره معروفی است که از لعاب خود تار می‏تند. دوبار در قرآن مجید ذکرشده . در این آیه ظاهراًتشبیه به صفت عنکبوت است و آن اینکه عنکبوت خانه‏ای می‏سازد که فقط نام آن خانه است والانه از سردی مانع است و نه از گرمی و غیره لذا پس از «کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ» فرموده «اتَّخَذَتْ بَیْتاً» یعنی منظور از تشبیه خود عنکبوت نیست بلکه کار سست و بی دوام آن است. و جمله «وَ اِنَّ اَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبوُتِ» توضیح مثل است. یعنی حکایت آنانکه جز خدابه معبودهای باطل گرویده‏اند مانند عنکبوت است که خانه‏ای ساخته لایضّر و لاینفع و فقط نام خانه دارد نه اثر و فایده آن را. معبودهای اینان نیز نظیر همان تار عنکبوت است که بهره و فایده ندارندو .

[ویکی فقه] عنکبوت (ابهام زدایی).
...

[ویکی فقه] عنکبوت (حشره). عنکبوت از حشرات است.
از آن به مناسبت در بابهای طهارت ، صلات و اطعمه و اشربه نام برده اند. زدودن تار عنکبوت از خانه مستحب و باقی گذاشتن آن مکروه است. در حدیثی از امیر مؤمنان علیه السّلام آمده است:«باقی گذاشتن تار عنکبوت در خانه فقر و تنگدستی را در پی دارد». عنکبوت از حشرات است که خوردن آنها حرام می باشد. این حشره از جانورانی است که خداوند برخی خلافکاران را به صورت آن مسخ کرده است . در روایتی آمده است:«خداوند زنی را که همسر خود را سحر کرد، به صورت عنکبوت مسخ نمود».

گویش اصفهانی

تکیه ای: kâsahamara
طاری: ankabut
طامه ای: ankabut
طرقی: ankabüt / kârtana
کشه ای: ankabut
نطنزی: kâretena / ankabut


واژه نامه بختیاریکا

شِیطُو

جدول کلمات

تارتن

پیشنهاد کاربران

اگر ریشه یابی کردیم و واژه ی عنکبوت عربی بود، بنابراین برابرهای آن تارتن، تارباف و. . . است.

تارتَن، جولاهک، کارتَن، کارتَنَک، تَنَندو

به عنکبوت کوچک، خاله گزو ( khaleh gazu ) هم می گویند.

کارتنک



در مرودشت به عنکبوت، شیطونک گفته میشود و به تارهای آن خانه شیطان، خونه شیطون یا خونه شیطونک میگویند

تننده

( در گویش شهر سیریز ) کارباف یا عامیانه آن کاربافو است.

کاربافو زبان کرمانی

تارتن، تننده ، کارتنک

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
تَندو tandu، جَشیر jaŝir، جولاهه julãhe ( پارسی دری )

ب نام الله

مردمان جهان از خُرد تا بزرگ، تارهای سست از آرزوهای گران بر گرد خویش می تنند و خود، عنکبوت وار میان آنها جای می گیرند. ناگهان ضربت جارویی این تارهای سست را از هم می گسلد. آنگاه همه فریاد بر می آورند که کاخی آراسته به دست ستم ویران شده است.
یوهان ولفگانگ گوته




دیوپای . تنندو. تننده . تنند. دیوه
تارتن - تاربر

بدو مرد جنگی به دیوار بر
همی تاخت چون غنده بر تار بر.

اسدی .


دیوپای . دیوَه - تنندو. تننده . تنند.
کارتنک، تارتاب - توربفک - تورتنک
تارتن، تارتنک، تارتنه تاربفک، جشیر
، تَنَک - تَند - کارتنک، کارتنه، کراتن - کاراتنگ - جولاهگ
جولاهه تارباف تندو - تاربر - کار باف -
غنده رتیل است با این همه تارتنک را هم گفته اند
بدو مرد جنگی به دیوار بر
همی تاخت چون غنده بر تار بر.

اسدی .

دیوه هرچند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر بخویش تند.
رودکی

می تند گرد سرای و در تو غنده کنون
باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان .

کسائی مروزی



جولاهُک

عنکبوت کلمه ترکیبی عربی و فارسی است.
عن به معنی از
کَه یا کاه کلمه فارسی است و منظور سبک بودن ( طوری ) است
بوت نیز همان بیت است و به معنی خانه است.
عنکبوت : از کاه است خانه اش


کلمات دیگر: