کلمه جو
صفحه اصلی

نوین


مترادف نوین : تازه، جدید، مدرن، نو

متضاد نوین : قدیم

فارسی به انگلیسی

new, modern, anew, newfangled, novel, original

new, modern


anew, modern, new, newfangled, novel, original


فارسی به عربی

جدید , حدیث , صغیر

فرهنگ اسم ها

اسم: نوین (پسر) (فارسی) (تلفظ: novin) (فارسی: نوين) (انگلیسی: novin)
معنی: تازه، جدید، دارای حالت یا کیفیت نو

(تلفظ: novin) دارای حالت یا کیفیت نو ، جدید .


مترادف و متضاد

تازه، جدید، مدرن، نو ≠ قدیم


young (صفت)
جوان، تازه، بچگانه، نوین، نورسته، برنا

new (صفت)
نو، تازه، جدید، نوین

modern (صفت)
نو، جدید، مدرن، نوین، امروزی، کنونی، متاخر

فرهنگ فارسی

تازه، نو
( اسم ) ۱ - ایمر . ۲ - فرمانده سپاه سردار . توضیح در عنوان سرداران مغول و ترک آید .
ده کوچکی است از دهستان خور خوره بخش دیواند ره شهرستان سنندج ٠

فرهنگ معین

(نَ یا نُ ) (ص نسب . ) تازه ، نو.

لغت نامه دهخدا

نوین. [ ن َ / ن ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به نو. جدید. بدیع. ( یادداشت مؤلف ). || خوبترین از هرچیزی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نو شود.

نوین. [ ی َ ] ( ترکی / مغولی ، اِ ) کلمه ترکی مغولی است و به صورتهای نویان ، نویین ، نوئین ، در فارسی به کار رفته است. رجوع به نویان شود : پسران و امرای بزرگ و نوینان و هزاره و صده و دهه را مرتب و مبین کرد. ( جهانگشای جوینی ). به وقت مراجعت ایشان پسران و نوینان و امرارا فرمود تا... ( جهانگشای جوینی ). چه هر ولایتی نوینی داشت و هر شهری را امیری بود. ( جهانگشای جوینی ).

نوین. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در 12 هزارگزی جنوب غربی رزاب و یک هزارگزی جنوب رودخانه اورامان ،در منطقه کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و میوه ها و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و کرایه کشی و گله داری و کرباس بافی و شال بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

نوین. [ ن ُ ]( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

نوین . [ ن َ / ن ُ ] (ص نسبی ) منسوب به نو. جدید. بدیع. (یادداشت مؤلف ). || خوبترین از هرچیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به نو شود.


نوین . [ ن ُ ](اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


نوین . [ ی َ ] (ترکی / مغولی ، اِ) کلمه ٔ ترکی مغولی است و به صورتهای نویان ، نویین ، نوئین ، در فارسی به کار رفته است . رجوع به نویان شود : پسران و امرای بزرگ و نوینان و هزاره و صده و دهه را مرتب و مبین کرد. (جهانگشای جوینی ). به وقت مراجعت ایشان پسران و نوینان و امرارا فرمود تا... (جهانگشای جوینی ). چه هر ولایتی نوینی داشت و هر شهری را امیری بود. (جهانگشای جوینی ).


نوین . [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در 12 هزارگزی جنوب غربی رزاب و یک هزارگزی جنوب رودخانه ٔ اورامان ،در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و میوه ها و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و کرایه کشی و گله داری و کرباس بافی و شال بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


فرهنگ عمید

تازه، نو.

دانشنامه عمومی

گیتی نوین (ناوران) نگارگر، تندیسگر، گرافیست ایرانی ساکن کانادا
علیرضا نوین، شهردادر تبریز
بیمه نوین
تفسیر نوین

پیشنهاد کاربران

مدرن: نوین
مدرنیسم: نوین گرایی
مدرنیست: نوین گرا
مدرنیتی: نوینی
مدرنیزاسیون: نوینش
مدرنایز: نوینیدن
پست مدرنیسم: پسانوین گرایی

جدید تازه

جدید فردا آینده


کلمات دیگر: